کتاب «چرا به علم اعتماد کنیم؟» [Why trust science] نوشته نِیومی اورِسکیز [Naomi Oreskes] با ترجمه میثم محمدامینی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شد.

چرا به علم اعتماد کنیم؟» [Why trust science]  نِیومی اورِسکیز [Naomi Oreskes

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۹ توسط انتشارات دانشگاه پرینستون در نیوجرسی آمریکا چاپ شده است.

نیومی اورسکیز مولف این‌کتاب، استاد تاریخ و فلسفه علم و استاد علوم زمین دانشگاه هاروارد و یکی از پیشاهنگان بحث نقشِ علم در اجتماع و مساله تغییر اقلیم بر اثر اقدامات انسان است. البته او در نوشتن این‌کتاب تنها نبوده و نویسندگان دیگری،‌ مقالات یا فصل‌های اثر پیش‌رو را نوشته‌اند که عبارت‌اند از: جون ا. کراسنیک، سوزان لیندی، مارک لنگ، اُتمار ادنهوفر، مارتین کوارش و استیون مسیدو. که هرکدام از چهره‌های علمی دانشگاه‌های آمریکا هستند.

اورسکیز در «چرا به علم اعتماد کنیم؟» قاطعانه از علم دفاع می‌کند و دلایل خود را در این‌زمینه تبیین می‌کند که چرا ماهیت اجتماعیِ معرفت علمی بزرگ‌ترین نقطه قوت آن است و نیز مهم‌ترین دلیلی که می‌توان به علم اعتماد کرد. برخی از کتاب‌های این‌مولف از این‌قرارند: «فروپاشی تمدن غربی: چشم‌اندازی از آینده»، «سوداگران شک: معدودی دانشمند چطور حقیقت را درباره مسائل مختلف از استعمال دخانیات گرفته تا گرمایش جهانی مخدوش کرده‌اند» و «رد رانش قاره‌ای و صفحات زمین‌ساخت: تاریخ درونی نظریه جدید زمین‌شناسی».

کتاب «چرا به علم اعتماد کنیم؟» درباره مواجهه با موضوعات روز مانند ویروس کووید ۱۹ یا کرونا است و بر اساس سخنرانی‌های تَنِر درباره ارزش‌های انسانی در دانشگاه پرینستن تألیف شده است.. اورسکیز با دنبال کردن تاریخ و فلسفه علم از اواخر قرن نوزدهم تا امروز، می‌گوید به خلاف باور رایج، هیچ‌روش علمی واحدی وجود ندارد. بلکه قابل‌اعتماد بودن مدعاهای علمی ناشی از فرایندهایی اجتماعی‌ است که از طریق آنها مدعاها با دقت فراوان بررسی و ارزیابی می‌شوند. این فرایندها بی‌نقص نیستند. وقتی پای انسان در میان است هیچ‌ چیزی بی‌نقص نیست. اما نویسنده از موارد به خطا رفتن دانشمندان درس‌های بسیاری اقتباس می‌کند. اورسکیز همچنین می‌گوید چه‌طور اجماعْ، شاخصی اساسی است که نشان دهد چه وقت تکلیف یک مسالهٔ علمی روشن شده و چه‌هنگام معرفتِ تولیدشده قابل‌اعتماد است.

برخی از سوالاتی که در این‌کتاب به آن‌ها پاسخ داده می‌شود، از این‌قرارند: آیا پزشکان واقعاً می‌دانند چه می‌گویند وقتی به ما می‌گویند که واکسن زدن خطری ندارد؟، آیا باید حرف متخصصان اقلیم‌شناسی را باور کنیم که دربارهٔ خطرات گرمایش جهانی هشدار می‌دهند؟، چرا باید به علم اعتماد کنیم آن هم وقتی سیاستمداران ما چنین اعتمادی ندارند؟، چگونه معرفت علمی (و خودمان) را از شر کسانی حفظ کنیم که علم منافعشان را تهدید می‌کند؟، در عصر اخبار جعلی و حقایق شبه علمی و در دوره‌ای که ایدئولوژی و نظرات شخصیِ غیرعلمی روی دست شواهد تجربی و روش علمی بلند شده است، علم چه جوابی دارد؟، چرا، چگونه و در چه زمانی می‌توان یا نمی‌توان به علم اعتماد کرد؟، چرا معرفت علمی را خصوصیت اجتماعیش قابل اعتماد می‌کند؟، چگونه به حقیقت دست می‌یابیم؟

کتاب پیش‌رو در کل ۳ بخش دارد که ۷ فصل را در خود جا داده‌اند. سه‌بخش اصلی کتاب به این‌ترتیب‌اند: «چرا به علم اعتماد کنیم؟»، «نقدها» و «واکنش».

دو فصل ابتدایی کتاب در بخش اول آمده‌اند که به این‌ترتیب‌اند: «چرا به علم اعتماد کنیم؟ چشم‌اندازهایی از تاریخ و فلسفه علم»، «علم در بیراهه». در بخش دوم که «نقدها» نام دارد هم ۴ فصل با این‌عناوین آمده‌اند: «معرفت‌شناسی حبوبات منجمد: معصومیت، خشونت، و اعتماد روزمره به علم قرن بیستمی»، «دلایل اعتماد به علم چه می‌تواند باشد؟»، «شرط‌بندی پاسکال در چارچوب تازه: به سوی ارزیابی‌های قابل اعتماد از سیاست‌گذاری در زمینه تغییر اقلیم براساس مخاطرات متوجه جوامع» و «نظراتی درباره حال و آینده علم، الهام گرفته از نیومی اورسکیز».

«واکنش» هم، آخرین بخش کتاب است که فصل «پاسخ» را در بر گرفته است.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

در دهه ۱۹۶۰، بسیاری از هواداران چپ سیاسی از علم به دلیل استفاده‌هایش در جنگ و تسلیحات انتقاد می‌کردند. امروز، بسیاری در جناح راست منتقد علم هستند چون ایرادهای سرمایه‌داریِ معاصر و سبک زندگی امریکایی را آشکار می‌کند. در بحثی درباره تغییر اقلیم بر اثر اقدامات انسان پیش از گردهمایی زمین در ۱۹۹۲ در ریودوژانیرو، رئیس‌جمهور ایالات متحد جورج ه. و. بوش تاکید داشت که «سبک زندگی امریکایی چیزی نیست که قابل مذاکره باشد. والسلام.»

رئیس‌جمهور چارچوب پیمان‌نامه سازمان ملل درباره تغییر اقلیم را _معاهده‌ای بین‌المللی که نتیجه اجلاس ریو بود _ امضا کرد و قول داد که مطابق آن عمل کند. اما در همان حال متوجه تعارضی بود که میان پیامدهای یافته‌های دانشمندان محیط زیست و سبک زندگیِ به‌شدت مصرف‌گرایانه امریکایی وجود دارد. دست‌کم برخی مدافعان محیط زیست از این سبک زندگی به دلیل زیان‌هایش برای محیط زیست انتقاد می‌کردند و از همین رو خواهان تغییر آن بودند. این الگو همچنان پابرجا است و در تبیین این موضوع کمک می‌کند که چرا جمهوری‌خواهان در مقایسه با دموکرات‌ها به اقلیم‌شناسی شکاک‌ترند. در واقع، این تنها چیزی است که توضیح می‌دهد چرا برخی محافظه‌کاران اصرار دارند که پیشنهادها برای اقدام جهت پیشگیری از تغییر اقلیم ضددموکراتیک و ضدامریکایی و /یا ضدآزادی‌خواهی است.

این‌کتاب با ۴۳۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۰ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...