خیام چگونه شهرت جهانی یافت؟ | شهرآرا


یکشنبه گذشته، ۲۸ اردیبهشت ماه جلالی، روز بزرگداشت خیام بود؛ حکیم، فیلسوف، ریاضی دان، منجم و شاعری که هرچند شمار اشعار به یادگار مانده از او بسیار اندک است، بدون شک، یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین شاعران پارسی گو و یکی از استوارترین ستون های سراپرده فرهنگ ایرانی است، شاعری که میراث شعری اش -براساس آخرین پژوهش های ادبی و تاریخی خیام پژوهان بزرگ- تنها کمتر از صد رباعی (حدود دویست بیت) است، اما آوازه اش سراسر گیتی را درنوردیده است. به قول دکتر شفیعی کدکنی، در آخرین بند سروده شان در ستایش خیام: «این است معجز تو به گیتی/ در جمع شاعران زمانه/ افزون ترین مخاطب تاریخ/ با کمترین سرود و ترانه».

خلاصه کتاب فیلسوف تودار و رباعیات بودار

به همین مناسبت، امروز به معرفی کتاب «فیلسوف تودار و رباعیات بودار» می‌پردازیم که درواقع ترجمه شانزده مقاله برگزیده ارائه شده در همایش بین المللی «میراث شعری خیام: پذیرش، و اقبال به شعر او»ست، همایشی که در ۶ و ۷ ژوئیه ۲۰۰۹ در دانشگاه لیدن هلند و به همت علی اصغر سیدغراب برگزار شد. کتاب حاضر این شانزده مقاله را در شش بخش مجزا گنجانده است که عناوین آن بخش ها، به ترتیب، عبارت اند از: «خیام در ایران»، «خیام در جهان عرب [و، به ویژه، مصر، به واسطه ام کلثوم] و ترکیه»، «خیام در هلند»، «خیام در روسیه و گرجستان»، «خیام در انگلستان عصر ویکتوریا»، و -بالاخره- «خیام در هندوستان». در ادامه، ضمن دعوت از شما برای تورق این کتاب که به شدت برانگیزاننده حس افتخار به فارسی زبان بودن و هم سرزمینی با خیام است، به نقل چند گزاره از بعضی مقالات کتاب می‌پردازم.

در مقدمه کتاب می‌خوانیم: «بی گمان، خیام پرآوازه ترین شاعر ایرانی در آن سوی مرزهاست. این آوازه، ازسویی، مرهون مضامین ابدی رباعیات اندک شمار اوست که به زبانی سَخته و پخته و در قالبی موجز و آهنگین سروده شده اند، و، ازدیگرسو، به دلیل ترجمه استادانه و افسون کارانه ادوارد فیتزجرالد (۱۸۰۹-۱۸۸۳ میلادی)، شاعر-مترجم انگلیسی، است.» این ترجمه درخشان، سحرانگیز -و جالب است بدانیم نه چندان امانت دارانه- سبب شده است که شعرهای کم شمار خیام بیشترین خواننده را در سایر کشورها داشته باشد. داستان پرماجرای این ترجمه، کم توجهی آغازین به آن (نخستین نسخه های چاپ شده از آن در سال ۱۸۵۹ نزدیک به دو سال در قفسه های تنها کتاب فروشی پخش کننده آن خاک می‌خورد) و سپس توجه بزرگانی چون سوئینبرن و جان راسکین به این ترجمه، و -درنهایت- رشد چشمگیر استقبال از این کتاب کم حجم را که مسبب شهرت روزافزون فیتزجرالد شد، همه و همه، می‌توانید در مقاله «پذیرش رباعیات عمر خیامِ فیتزجرالد در عصر ویکتوریا» به قلم اسماعیل زارع بهتاش بخوانید. ایشان در آغاز مقاله، و در راستای علت یابی برای عدم استقبال آغازین از ترجمه فیتزجرالد، چنین آورده اند: «شاید آزاداندیشی خیام درباب دین و اخلاق برای جو محافظه کارانه اواسط عصر ویکتوریا بسیار تهورآمیز بود.» (ص۲۰۷)

این آزاداندیشی خیام و -به قول یکی از استادان محترم ادبیات فارسی- «به رسمیت شناختن حق پرسش گری و اعتراض» را می‌توانید در نخستین مقاله کتاب با عنوان «خوانش رباعیات به منزله شعر اعتراض»، نوشته مهدی امین رضوی، بیشتر پی جویی کنید. ایشان در آغاز مقاله آورده اند: «خیام -حکیمی اهل تسامح که شاهد زوال علوم عقلی به دست دشمنان خردگرایی و آزاداندیشی بود- به شعر و شاعری پناه آورد و برای مقاومت در برابر سنت نقلی از 'جواز شاعرانه' (poetic license) استفاده کرد.» (ص۳۷)

ایشان، در ادامه، ضمن اشاره به مختصات فکری و فرهنگی زمانه ای که خیام در آن می‌زیست، چنین نوشته اند: «خیام در زمانه ای می‌زیست که روزگارِ باشکوه مباحث عقلی و برهان فلسفی در ایران به سر آمده بود، و فیلسوفانی مانند فارابی، ابن سینا، زکریای رازی و ابوریحان بیرونی نماد بدعت و ارتداد شده بودند. کتابخانه ها پاک سازی شد، شعرا و حتی فلاسفه مجبور به انتقاد از خردگرایی شدند.» (ص۳۹)
اجازه دهید این جستار را با تعریفی از رباعی به قلم فراغ گوراخپوری (۱۸۹۶-۱۹۸۲)، شاعر هندی، و سپس با نقل یک رباعی از خیام تمام کنم. بنا به این تعریف، «مصراع اول باید ابروی کامل زیبایی را منعکس کند، مصراع دوم باید طره گیسوان سیاه را تصویر کند، مصراع چهارم ظاهرا باید از مصراع سوم جاری شود، چنان که لب بالایی از کمان ابرو.» (ص۲۳۰) و حسن ختام: «جامی است که عقل آفرین می‌زندش/ صد بوسه ز مـهر بر جبین می‌زندش// این کوزه گر دهر چنین جام لطیف/ می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش».

«فیلسوف تودار و رباعیات بودار (پذیرش جهانی رباعیات حکیم عمر خیام)» توسط نشر هرمس و در ۳۱۵ صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...