پدیده سلفیگری از ابتدا تاکنون چهار مرحله پیدایش، بلوغ، تحمیل و تثبیت و مرحله ظهور سلفیگری جدید با تبدیل شدن به ایدئولوژی انقلابی در عصر حاضر را پشت سر نهاده است. با توجه به این، گرچه اساس سلفیه و سلفیگری پدیدهای نوظهور نیست اما به دلیل آن که این پدیده در طول تاریخ با فراز و نشیبهایی همراه بوده است، امروزه میتوان ماهیت سلفیگری را متفاوت از گذشته مورد مطالعه و بررسی قرار داد. مسلماً در هیچ دورهای تا به امروز، به ویژه از مرحله تحمیل عقاید وهابیت تاکنون، پدیده سلفیگری تا به این حد ماهیت و جنبه سیاسی پیدا نکرده و در عرصه جهانی تأثیرگذار نبوده است. زیرا در حال حاضر این تفکر به رغم برخورداری از آموزههای غیر عقلانی، خشن و افراطگرایانه و مخالفت گسترده علمای مذاهب اسلامی، در مراحل و مقاطع گوناگون متأسفانه توانسته است در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی و سایر مناطق جهان گسترش یابد.
کتاب «سلفیگرایی؛ عوامل و پیامدهای سیاسی» اثر محمد ملکزاده که به تازگی از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده تلاش میکند تا به بررسی این پدیده و پیامدهای آن بپردازد. ایبنا با مولف این اثر گفتوگویی داشتهاست که در ادامه میخوانید:
سلفیگری یعنی چه و آیا دستهبندی و انواع دارد یا خیر؟
سلف در لغت به معنای «گذشته» و «پیشین» به کار رفته است. در اصطلاح به کسانی اطلاق می گردد که خواستار بازگشت به شیوه عملکرد جریان صدر اسلام می باشند. اما این جریان دارای دستهها و گروههای متعدد میباشند. دو گروه اصلی این جریان شامل سلفی تکفیری و سلفی غیر تکفیری است. بحث اصلی ما برروی جریان تندرو سلفی تکفیری است که در تاریخ اسلام فتنههای فراوان بوجود آوردهاند. بیشترین ظهور و بروز این جریان در قرن هفتم هجری با ظهور ابن تیمیه تحقق یافت بعد در قرون یازده و دوازده هجری با محمدبن عبدالوهاب در عربستان شکل گرفت که به کشتار وسیع مسلمانان در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی اقدام نمودند. این گروه در دوره معاصر با عناوینی همچون القاعده، داعش و طالبان بروز یافتهاند و در سالهای اخیر با خشونتهای بی حد و حصری که به راه انداختند چهرهای خشن و ترسناک از جریان اسلامی به نمایش گذاردند.
اهمیت و ضرورت پرداختن به این موضوع با توجه به وجود موضوعات متعدد دینی و اسلامی در چیست و چرا باید با گفتمان سلفی گری مقابله کرد؟
جهان اسلام در دوره معاصر شاهد ظهور مجدد جریان سلفی تکفیری است که با انتساب خود به دین اسلام، زمینه گسترش اختلافات و تهدیدات امنیتی فراوانی را به وجود آورده و صلح و امنیت جامعه بشری را در تمام سطوح منطقهای و بینالمللی به ویژه در گستره جوامع اسلامی تهدید نمودهاند. در دهههای اخیر، جریان سلفی تکفیری از یکسو به عنوان جریان مخالف با مدرنیسم و تمدن غربی و از سوی دیگر مخالف با مذاهب اسلامی، اهمیت یافته و در نقاط مختلف جهان اسلام نفوذ خود را گسترش داده است. در حال حاضر این تفکر به رغم برخورداری از آموزههای غیر عقلانی، خشن و افراطگرایانه و مخالفت گسترده علمای مذاهب اسلامی، در مراحل و مقاطع گوناگون متاسفانه توانسته است در بخشهای وسیعی از سرزمینهای اسلامی و سایر مناطق جهان گسترش یابد. با توجه به این، ضرورتهای چندی را میتوان برای پرداختن به این موضوع و مقابله با گفتمان سلفی تکفیری برشمرد:
الف) وجود جریانهای انحرافی منتسب به دین اسلام، همواره یکی از بزرگترین آسیبها برای مبانی اصیل اعتقادی جوامع اسلامی بوده است. امروزه با گسترش تکنولوژی ارتباطات این آسیب بیش از گذشته موجودیت اسلام اصیل را تهدید میکند. برای مقابله با این تهدید، آشنایی با این جریانات و مبانی فکری و اعتقادی آنان حائز اهمیت است.
ب) امروزه جریانهای سلفی تکفیری یکی از خطرناکترین و در عین حال قدرتمندترین دشمنان اسلام و تشیع در جهان اسلام به شمار میآیند. افکار و عقاید این جریان گرچه دارای اتقان و استحکامی نیست اما به دلیل حمایت کانونهای قدرت و برخورداری از منابع مالی و تبلیغاتی گسترده، تهدیدی بالفعل برای جهان اسلام به حساب میآیند؛ از این رو شناسایی دقیق این جریان برای مقابله با تهدیدات گسترده آنان در کشورهای اسلامی ضرورتی انکار ناپذیر است.
ج) امروزه فعالیتهای تبلیغی جریان سلفیه و تهدیدات گروههای تکفیری در منطقه و جهان و حتی در داخل مرزهای جمهوری اسلامی ایران به رغم شکستهای پی در پی آنان در سوریه و عراق و مناطق دیگر، گسترش یافته است که این امر ضرورت مقابله با این جریان و پاسخ به شبهات مرتبط با دیدگاه سلفی تکفیری در راستای پاسداری از حریم تشیع را دو چندان نموده است. امروزه به ویژه جوانان جمهوری اسلامی هدف بیشترین شبهات دشمنان اهل بیت علیهم السلام قرار گرفتهاند که در صورت عدم پاسخ مناسب و کسب آگاهی بیشتر نسبت به این جریان چه بسا در دام توطئههای دشمنان گرفتار خواهند شد؛ این مسائل ضرورت شناخت، تبیین، توصیف و تحلیل این جریانات انحرافی را به منظور مواجهه صحیح و برخورد کارشناسانه با آنان آشکارتر میسازد.
در مجموع دو دسته دلیل دروندینی و بروندینی میتوان برای ضرورت پرداختن به این دست موضوعات و مباحث ارائه نمود:
به لحاظ دروندینی، جریانات مورد بحث با تحریک مسائل اختلافی بین مذاهب و فرقههای اسلامی، عامل اصلی ایجاد تفرقه و جنگ و درگیری بین مسلمانان به شمار میآیند؛ با اشاعه و نشر شبهات علیه عقاید مسلمین –اعم از شیعه و سنی- زمینه تضعیف و تزلزل عقاید آنان را فراهم مینمایند؛ با تکفیر مسلمانان و صدور فتاوای قتل علیه آنان، به گسترش بحران و ناامنی در جوامع اسلامی دامن میزنند؛ با انتساب خود به اهل سنت و مخفی نمودن ماهیت خطرناک و چهره انحرافی خویش باعث گمراهی مسلمین به ویژه اقشار جوان میشوند و... .
به لحاظ برون دینی نیز جریانات مورد بحث پیامدهای نامطلوبی برای جوامع اسلامی و جامعه بشری به بار میآورند؛ آنان با معرفی نمودن خود به عنوان نماینده مسلمانان و اسلام واقعی تحت حمایت سران مرتجع عرب و استعمار غرب توانستهاند چهره نامطلوب و خشنی از دین اسلام به جهانیان ارائه دهند و با دامن زدن به پدیده اسلام هراسی و ایجاد تنفر از دین اسلام، زمینه کند شدن روند رو به رشد و گسترش اسلام و بلکه زمینه اسلام ستیزی را فراهم نمایند؛ ادامه این روند با حمایت استکبار جهانی چه بسا به تحریک غیر مسلمانان دامن زده و زمینه وقوع درگیریهای خونین میان مسلمانان و غیر مسلمانان همچون جنگهای صلیبی را فراهم آورد. بنابراین برای پیشگیری از این پیامدهای منفی لازم است به این مباحث بپردازیم و با این جریان به شدت مقابله نماییم.
عوامل تقویتکننده داخلی و خارجی سلفیها چیست؟ و چه عواملی باعث افزایش تحرکات این گروهها میشود؟
گفتمان سلفیگری تحت تاثیر عوامل گوناگون داخلی و خارجی امکان رشد و گسترش مییابد. بطور کلی از دیدگاه نظریه پردازان گفتمان، عوامل متعددی در پیروزی یا غلبه گفتمانها موثر هستند. از جمله میتوان به عواملی چون «عامگرایی و جهانشمولی»، «قابلیت دسترسی»؛ «قابلیت اعتبار» و «دسترسی به ابزار قدرت» اشاره کرد. با بررسی تاریخچه جریان سلفی و گفتمان تکفیری میتوانیم این گزینهها را در رشد و تقویت این جریان مشاهده کنیم. جریان داعش در سالهای اخیر به کمک این عوامل توانسته بود چنان چهره ترسناک و شکست ناپذیری از خود برجای نهد که به هنگام تصرف عراق همه مشاهده کردند که در مدت کوتاهی توانستند بخش وسیعی از سرزمین عراق را بدون مقاومت تصرف کنند. از سوی دیگر یکی از دلایل موفقیت نسبی گفتمان سلفیه در عصر حاضر، ناشی از این بوده كه این گفتمان احتمالا تا حدودی توانسته قابلیت اعتبار برای خودش کسب کند و اصولی را برای فهم و درك وضعیت آشفته اجتماعی کنونی، در دسترس قرار دهد؛ ولو این که ماهیت و محتوای این گفتمان چندان اقناع کننده نبوده و مورد پذیرش کامل عموم هم نباشد. همچنین میتوان غلبه اولیه جنبش طالبان در افغانستان را پس از پشتوانههای مالی خارجی، ناشی از پذیرش اعتقادی و اعتبار اصول این گفتمان در میان جمع زیادی از مردم افغانستان دانست که سبب گسترش سریع آن در میان مردم آن کشور شد. زیرا اصول اعتقادی طالبان تا حدود زیادی با ارزشهای حاکم در این منطقه همخوانی دارد.
اما شاید در میان عوامل فوق برای تقویت و رشد گفتمان سلفی تکفیری مهمترین عامل را بتوان دسترسی به ابزار قدرت معرفی کرد. گفتمان وهابیت و سلفیگری از ابتدا با اتکا به ابزارهای قدرت توانست شانس خویش را برای رشد سریع و گسترش در مناطق مختلف افزایش دهد. استعمار در دوران معاصر، به عنوان مهمترین ابزار قدرت در خدمت اشاعه و ترویج این گفتمان بوده و در تسلط آن نقش اساسی داشته است.
در این کتاب ما به مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی تقویت گفتمان سلفی تکفیری پرداخته ایم. در این میان میتوان تاکید کرد که از عوامل اصلی شکلگیری و تقویت گروههای سلفی تکفیری، قدرتهای استعماری غرب و برخی حکام کشورهای اسلامی به ویژه نظام سیاسی آل سعود در عربستان میباشند. نقش استعمار در این زمینه را میتوان در قالب حمایت مستقیم برای شکلگیری گروههای انحرافی و یا نقش غیر مستقیم مانند اشغال سرزمینهای اسلامی و اعمال سلطه سیاسی یا فرهنگی بر جوامع اسلامی برشمرد. نقش برخی از حکام کشورهای عربی مانند عربستان سعودی نیز که از طریق حمایتهای مالی، تبلیغاتی و مشاورهای صورت میگیرد، عمدتا به دلیل اشتراک منافع در عرصه عقیدتی و فکری این کشورها با این گروهها است. عربستان سعودی همواره یکی از مراکز اصلی جهان در ارتباط با ترویج تفکرات تند سلفیه و اعمال خشونتطلبانه بوده است و دانشگاهها و مراکز علمی این کشور مهمترین نقش را در تربیت مبلغان و ایدئولوگهای سلفیه تکفیری برعهده داشتهاند.
سلفیهای تکفیری چه تفکری را رواج می دهند و راهکارهای برونرفت از سلطه ی این تفکر چیست؟
مهمترین تفکری که سلفیهای تکفیری رواج میدهند، تفکر خشونت و تکفیر مخالفان است. این تفکر امروز عامل اصلی نابسامانیها و ناامنیها و قتل عام و خونریزی در جهان به شمار میرود. بنابراین بر همه لازم است با این جریان مقابله کنند. در این کتاب راهکارهای مقابله با این جریان و برون رفت از سلطه این تفکر، در عرصههای فکری و اندیشه ای، فرهنگی و اجتماعی، و راهکارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی را مورد بررسی قرار دادهایم.
اما لازم است به این نکته هم اشاره کنم که به رغم تمام تلاشها و صرف هزینههای هنگفت از سوی استعمار غرب و وهابیت عربستان برای شکلگیری، تبلیغ و تقویت گروههای تکفیری در جهان، میتوان پیشبینی کرد که این جنبش چشمانداز روشنی در جهان اسلام نخواهد داشت. در یک محاسبه منطقی، آینده جنبش تکفیری را از دو منظر میتوان مورد بررسی قرار داد: یکی مربوط به تنفر جهانی و انزجار افکار عمومی مردم جهان نسبت به گروههای تکفیری است که با توجه به اعمال وحشیانه و غیر انسانی آنان در قبال مسلمانان و غیر مسلمانان حاصل شده و پذیرش این جریان را به عنوان جنبشی مشروع با مشکلات عدیده مواجه ساخته است؛ منظر دیگر مربوط به ایجاد و گسترش تضاد میان دو حامی و پدیدآورنده اصلی این جریان یعنی استعمار غرب و وهابیت عربستان از یکسو و جریان سلفی تکفیری از سوی دیگر است.
واقعیت آن است که به رغم پیمان تاریخی میان وهابیت و آل سعود، در حال حاضر نشانههای فراوانی از افزایش چالشهای سیاسی، دینی و اجتماعی میان این دو نهاد دینی و سیاسی مشاهده میشود و این امر میتواند آینده جریان تکفیری در جهان اسلام را تحت تاثیر مستقیم قرار دهد. همچنین اختلافات اساسی میان جریان تکفیری با ماهیت غرب؛ تداوم حمایت قدرتهای غربی از گروههای تکفیری را نیز با چالشهای جدی مواجه ساخته است.
در واقع باید به این نکته توجه داشت که حمایت قدرتهای غربی از این جریان برخلاف پیشبینیهای اولیه، منافع نهایی کشورهای حامی تروریسم را تامین نکرده و حتی آینده دشواری نیز پیش روی آنان قرار داده است. گروههای تکفیری گرچه در مقطعی توانستند با استفاده از فضای حمایتی قدرتهای غربی رشد نموده و برای مدتی نیز از ابراز علنی مخالفت و دشمنی خویش با غرب صرفنظر کنند اما به دلیل ماهیت متعارض این دو جریان، تداوم این حمایت با چالشهای جدی مواجه شد. به تعبیر دیگر حمایت قدرتهای غربی از این جریان و توافق استراتژیک میان این قدرتها با گروههای تکفیری نمیتواند برای مدت مدیدی تدوام یافته و غرب را در حاشیه امنی قرار دهد. ماهیت تعارضگونه این دو جریان، به مرور گروههای تکفیری را بر آن داشت تا با احساس افزایش قدرت و استقلال نسبی به سمت مخالفت و ابراز دشمنی با غرب حرکت کنند. یکی از آشکارترین شواهد در این زمینه، تغییر و تحولی است که در تعامل میان ایالات متحده آمریکا با گروه طالبان به وقوع پیوست و روابط آنان را از ارتباط نزدیک و حمایت استراتژیک برای شکلگیری و تقویت این گروه تا رو در رو قرار دادن آنان تغییر داد.