«کتاب خاتم: محمد تورات کارگردان»، نوشته مهدی عزیزاللهی به همت دفتر نشر فرهنگ اسلامی روانه بازار کتاب شد.

کتاب خاتم: محمد تورات کارگردان»، نوشته مهدی عزیزاللهی

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ کتاب «محمد تورات کارگردان»، از آثار برگزیده بخش کودک و نوجوان چهارمین دوره جشنواره خاتم است که به قلم مهدی عزیزالهی به نگارش درآمده و دفتر نشر فرهنگ اسلامی آن را روانه بازار نشر کرده است.

داستان درباره فیلمنامه‌نویسی است که می‌خواهد از بین دویست و بیست و چند کودک، یکی از آن‌ها را برای بازیگری انتخاب کند، داستانش درباره مردی است که تمام حرف قبل و بعد رسالتش این بوده که فقیر و غنی، زشت و زیبا، کوتاه و بلند، موخرمایی و کچل، چشم عسلی و چشم بلبلی، همه پیش خدا یکی هستند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: فرمول انتخاب بازیگرم رو کشف کردم. رفتار کی بیشتر به پیامبر شبیهِ؟ حس اون علمای یهودی رو داشتم که شب و روز از بین هزاران کودک حجازی دنبال پیدا کردن محمد بودند تا زودتر از همه بهش ایمان بیارن و از کودکی خادمش باشن. اونا توراتشون رو جلوی روشون می‌گرفتن و هر بچه‌ای رو که احتمال می‌دادند پیامبر خاتم باشه با نشونه‌های تورات تطبیق می‌دادن. «محمد من کدوم یکی از این دویست و بیست و خرده‌ای بچه‌اس؟»

شروع کردم به مقایسه رفتار بچه‌ها با نشونه‌های فیلمنامه «تورات کارگردان». از دستیارام خواستم که بچه‌ها رو توی دسته‌های بیست تایی داخل اتاق بفرستن. دسته اول اومدن. سلام نکردم. بی‌مقدمه گفتم: یکی یکی خودتونو معرفی کنین. بعضیا فقط اسمشونو گفتن. بعضی دیگه سلام کردن و اسمشونو گفتن. فیلمنامه می‌گفت: پیامبر از همون خردسالی، اول سلام بود.

دسته دوم وارد شدن. ازشون خواستم بخندن... زیاد... بی‌دلیل. خیلیا بی‌دلیل خندیدن. حتی بعضی می‌گفتن گریه هم بلدن. بعضیا اما نه، براشون سخت بود. حرفای جالبی داشتن: خب، خنده‌مون نمیاد ... بابامون میگه دیوونه‌ها الکی می‌خندن ... شما یه لطیفه بگین تا بخندیم.

فیلمنامه، دیالوگی از ابوطالب(ع) عمومی پیامبر داشت: «محمد هرگز بی‌جا نمی‌خندید.» دسته سوم وارد شدن. گفتم: یکی از کارهای بد پدر و مادرتون رو تعریف کنین. بعضیا سیر تا پیاز ماجرا رو گفتن. بعضیا به جای یکی دوتا گفتن. بعضیا حاضر به این کار نشدن: شاید دوست نداشته باشن که بگم... نمی‌گم... اگه بگم حتماً دعوام می‌کنن... اگه بگم آبروشون رو بردم... نمی‌گم.

تورات کارگردان می‌گفت: «اگر از کسی خطایی صادر می‌شد، محمد آن را نقل نمی‌کرد.» دسته چهارم وارد شدن. پرسیدم: اگه بتونین یه نفر رو به رستوران دعوت کنین تا با هم نهار بخورین، اون یه نفر کدوم یکی از این چهارتاس؟ عموپورنگ، جناب خان، لیونل مسی، رفتگر محله‌تون. طبق حدسم، لیونل مسی با اختلاف زیادی اول شد. چند نفر از بچه‌ها رفتگر محله‌شون رو انتخاب کردن... فیلمنامه‌رو نگاه کردم. می‌گفت: محمد با فقرا و مستمندان زیاد نشست و برخاست می‌کرد و با آن‌ها هم‌ غذا می‌شد.

ادامه داستان را با سؤال‌های کارگردان از دسته پنجم و ششم و ... در کتاب «محمد تورات کارگردان» بخوانید که داستانی خواندنی دارد.

یادآور می‌شود؛ کتاب «محمد تورات کارگردان» اثر برگزیده جشنواره خاتم با تصویرگری سیدمیثم موسوی و طراحی گرافیک کوروش پارسانژاد با شمارگان هزار نسخه و بهای ۱۴ هزار تومان در ۲۴ صفحه منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...