عدالت اجتماعی باید بدون هیچ عذری در طول ۴۲ سال اخیر محقق میشد، اما واقعیت این است که تحقق عدالت اجتماعی بدون وجود یک تکیهگاه نظری و کاربردی قوی، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد.
کتاب «واکاوی نظریه عدالت در تفکر اسلامی» به قلم رضا غلامی، عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد توسط انتشارات آفتاب توسعه منتشر شد.
در مقدمه کتاب چنین آمده است: عدالت اجتماعی یکی از مطالبات اصلی انسان و جوامع انسانی در طول تاریخ محسوب میشود و در راه بهدستآوردن آن، جانهای فراوانی قربانی شده است. ممکن است تصور شود که انسانها در دوران مدرن به عدالت نزدیک شدهاند، اما واقعیت این است که عدالت در این دوران نیز مهمترین گمشده بشر محسوب میشود. نظام سرمایهداری لیبرال که امروز به ایدئولوژی حاکم بر بخشهای عمدهای از جهان بدل شده است، نهتنها با عدالت قابل پیوند نیست، بلکه عدالت را مانعی جدی برای تحقق اهداف خود در جهان تلقی میکند. هرچند امروز تلاش میشود تفسیری از عدالت اجتماعی ارائه شود که با بنیانهای لیبرالیسم سازگار باشد، اما واقعیت این است که عدالتی که لیبرالیسم از آن سخن به میان میآورد، اگر نگوییم عدالت نیست، باید گفت که با عدالت حقیقی فاصله زیادی دارد.
در نقطه مقابل لیبرالیسم، مارکسیسم هم که در مواردی عدالتگرا معرفی میشد، نهتنها کمک چندانی به تقرب جهان به عدالت نکرد، بلکه با ارائه تفسیری نادرست از عدالت و تقلیل آن به تساوی، و محروم کردن انسان از برخی از آزادیهای اساسی، فرصت چشیدن طعم عدالت واقعی توسط جوامع انسانی را از بین برد. حتی در جریان سوسیالیستی هم که در آن نوعی از عدالتگرایی مطرح میباشد، نگاه به عدالت از زیر سایه نظام سرمایهداری خارج نمیشود و لذا هیچگاه نتوانسته انتظارات عدالتخواهان را برآورده سازد. در این میان، دین اسلام تحقق عدالت را هدف اصلی بعثت پیامبران الهی و نزول کتب آسمانی معرفی میکند و با معرفی گوهر عدالت، و نیز برقراری نسبتی معقول میان عدالت و آزادی، راه را برای عینیت یافتن عدالت در ساحتهای اجتماعی بدون در تنگنا قراردادن آزادی باز میکند.
با آنکه ابعاد گوناگون ورود تعالیم اسلامی به بحث عدالت اجتماعی مخفی نیست، اما واقعیت این است که هنوز تصویر دقیق و عالمانهای از مواجهه اسلام با عدالت در قالب نظریههای قوی ارائه نشده و مباحث این عرصه در حد کلیگویی متوقف مانده است. البته نباید از نظر دور داشت که تولد نظریههای اسلامی عدالت، قبل از هر چیز نیازمند شکلگیری بستر نقد نظریههای رقیب در عرصه عدالت اجتماعی است. به بیان دیگر، هرقدر فضای نقد نظریهها در این باب باز شود، جزئیات و ظرایف بیشتری از دیدگاه اسلام در ساحت عدالت اجتماعی و مرزهای آن با عدالت از منظر مکاتب فکری دیگر هویدا میگردد.
هرچند در سالهای اخیر، خوشبختانه ترجمه آثار علمی در موضوع عدالت اجتماعی و یا نقد و بررسی نظریههای عدالت شروع شده و شرایط کمی بهتر از گذشته است، اما این آثار در حدی نیست که به رونق بخشی به این عرصه علمی مهم منجر شود. با مروری بر آثاری که طی چند دهه اخیر در موضوع عدالت اجتماعی در ایران منتشر شده است، مشخص میگردد که بخش مهمی از این آثار نهتنها نتوانسته است نظریههای عدالت را از منظر اسلامی مورد نقد اساسی قرار دهد، بلکه هنوز به مجموعه معارف اسلامی در باب عدالت بافت نظریِ مناسب نداده است. شاید اگر امروز از اساتید محترمی که در حوزه علوم سیاسی مشغول به تدریس میباشند، سؤال شود که آیا میتوانند اثری را معرفی کنند که در قالب یک نظریه روشن، دیدگاه اسلام در زمینه عدالت اجتماعی را صورتبندی کند، پاسخ اکثر آنها به این سؤال منفی است و چهبسا به همین دلیل بحث از عدالت در دانشگاهها نیز کاملاً به حاشیه رفته است.
نباید از نظر دور داشت که با مباحث نظری خیلی کلی و بدون پاسخگویی دقیق به دهها سؤال مهمی که در این عصر، چه در حوزه ناظر به نظر و چه در حوزه ناظر به عمل وجود دارد، نه فقط نمیتوان عدالت اجتماعیِ موردنظر اسلام را معرفی کرد، بلکه به طریق اولی نمیتوان در مقام اجرای صحیح عدالت در جامعه برآمد.
امروز در شرایطی از کمکاری علمی در زمینه عدالت اجتماعی صحبت میکنیم که انقلاب اسلامی نیز بهتبع تعالیم اسلامی، کوشش برای تحقق عدالت اجتماعی را یکی از مهمترین اصول و اهداف خود قرارداده است. در یک نگاه سادهگرایانه، عدالت اجتماعی باید بدون هیچ عذری در طول ۴۲ سال اخیر محقق میشد، اما واقعیت این است که تحقق عدالت اجتماعی بدون وجود یک تکیهگاه نظری و کاربردی قوی، بیشتر به یک شوخی شباهت دارد. به نظر میرسد تنها زمانی میتوان انتظار داشت عدالت اجتماعی در ایران عینیت پیدا کند که حاضر به سرمایهگذاریهای علمی قوی برای گسترش پژوهش در زمینه عدالت اجتماعی باشیم.
البته در این نوشته قصدی برای توجیه عدم سرمایهگذاری علمی در این زمینه وجود ندارد، چراکه گناه مسببان از رونق انداختن فکر و اندیشه در ایران از گناه کسانی که در عمل به عدالت پشت کردهاند کمتر نیست، اما قصد دارم تا ذهن مخاطبان خود را نسبت به الزامات تحقق عدالت واقعبینانهتر کنم.
هرچند این پژوهش توانایی جبران عقبماندگیهای مورد اشاره در این میدان را ندارد، اما به دنبال دستیابی به استنباطات دقیقتر از ادله دینی و بازکردن مسیری است که ضمن نقد مهمترین نظریات معاصر در باب عدالت اجتماعی، اولاً تصویر جامع و منسجمی از معارف اسلامی در زمینه عدالت اجتماعی ارائه کند، ثانیاً، مرز میان تفکر اسلامی در باب عدالت با تفکرات غیراسلامی را پررنگ نماید و ثالثاً، به هموار شدن راه ورود به ساحت عمل و تبیین روشهای تحقق عدالت کمک کند. این پژوهش هم جنبههای کاملاً بنیادی دارد و از ورود به عمیقترین مباحث در این زمینه ابا نمیکند، و هم جنبههای کاربردی دارد ضمن آنکه بحث را در اتمسفر انقلاب اسلامی جلو میبرد؛ از همین رو، واقعیتهای حاکم بر جمهوری اسلامی، اعم از دستاوردهای آن در عرصه عدالت و نیز موانعی که میتواند تحقق عدالت را متوقف کند از نظر این پژوهش دور نمانده است.
در حقیقت، پیگیری ارزیابی عدالت اجتماعی در عصر انقلاب اسلامی، لااقل بهعنوان مقدمه نیازمند توجه به شرایط عدالت در جهان معاصر است. هرچند وضعیت عدالت در دنیا بیارتباط با نظریات عدالت نیست، اما آنچه در عمل مشاهده میشود، خیلی فراتر از نقد و بررسی نظریههای عدالت هدایتگر است. برای سخنگفتن از عدالت در فضای انقلاب اسلامی، واقعبینی حکم میکند که نقاط قوت و دستاوردها در کنار نقاط ضعف و کاستیها مورد بررسی قرار گیرد. باوجودآنکه کارنامه جمهوری اسلامی در باب عدالت اجتماعی نمره مقبولی نمیگیرد، اما نادیده انگاشتن اقدامات متنوعی که در طول چهل و دو سال گذشته بهمنظور تحقق عدالت اجتماعی در ایران صورتگرفته است، ظلم به جمهوری اسلامی است. از سوی دیگر، امروز اهمیت مطالبه عدالت و غفلتزدایی از این عرصه کلیدی، امری غیرقابلانکار محسوب میشود. اگر در طول این چهار دهه، حساسیتها نسبت به عدالت اجتماعی کاهش نمییافت، امروز شاهد بسیاری از مفاسد نبودیم. درعینحال، مطالبه عدالت زمانی کارساز است که نه فقط از شعارزدگی خلاص شده و وارد مدار عقلانیت شود، بلکه در هر شرایطی خود را متعهد به حفظ اخلاق و شرع بداند. از همین رو، در این پژوهش و بهعنوان آخرین گام، تبیین الزامات عدالتطلبی نیز از نظر دور نمانده است.
همانطور که اشاره شد، این پژوهش در مباحث دینی از روش اجتهادی بهره برده است. به بیان دیگر، تلاش شده تا ضمن مراجعه به ادله معتبر، و قراردادن آنها در یک منظومه فکری، به کمک استدلالهای عقلی، از لایههای عمیقتری از تفکر اسلامی در عرصه عدالت رونمایی شود. ممکن است در بخشی از مباحث پژوهش، مراجعه به ادله دینی چندان آشکار نباشد، اما همه مباحث این پژوهش ابتنا بر روح تفکر اسلامی در باب عدالت را بر خود فرض دانسته و تلاش کرده از فرصت تداوم عقلیِ گوهر دیدگاه اسلام در باب عدالت استفاده کند. علاوه بر این، بخشی از مباحث این پژوهش جنبههای جامعهشناختی یا سیاسی دارد که روش حاکم بر آنها روش توصیفی ـ تبیینی است.
اگر سؤال شود که نوآوری این پژوهش نسبت به سایر پژوهشهای اسلامی در زمینه عدالت اجتماعی چیست، در پاسخ میتوان گفت که اولاً، ورود به لایههای عمیقتر دیدگاه اسلام به عدالت اجتماعی و استخراج گوهر دیدگاه اسلام در این باب در قالب یک نظریه؛ ثانیاً، متمایل سازی مباحث نظری صرف به مباحث عملی و معرفی ظرفیتهای تفکر اسلامی برای عینیت بخشیدن به عدالت بدون عقبنشینی از اصول؛ ثالثاً، نقد صریحتر دیدگاههای غیراسلامی معاصر نسبت به عدالت اجتماعی خصوصاً نظریه جان رالز و نشاندادن تفاوتهای نظریه اسلامی در باب عدالت با سایر نظریهها و رابعاً، انطباق مباحث با شرایط عینی انقلاب اسلامی جزو نوآوریهای این پژوهش محسوب میشود.
حاصل این تحقیق در ۱۰ فصل عمده ساماندهی شده است؛ ابتدا فصل یک و دو، بهمثابه مبادی بحث، تصویری کلی از عدالت و دیدگاه اسلام نسبت به آن را میسازد. سپس فصل سه، وارد نقد و بررسی نظریههای عدالت میشود. این فصل یکی از مهمترین فصول این پژوهش محسوب میشود که علاوهبر ارائه عصارهگونه نظریات مطرح، به نقد اجمالی آنها نیز پرداخته است. مهمترین نظریهای که در این فصل مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است، نظریه جان رالز میباشد. فصل چهارم، تصویر کلی از نظریه عدالت در اسلام را ارائه میکند. این فصل تلاش دارد که ضمن ارائه یک نظریه در باب عدالت در تفکر اسلامی، بهصورت غیرمستقیم امتیازات این نظریه نسبت به نظریاتی که در فصل پیش مورد بررسی قرارداده است را نیز بیان کند.
فصل پنجم در ادامه فصل چهارم بسترهای تحقق عدالت را مشخص میکند و فصل ششم نیز با ارائه شاخصهای تحقق عدالت، امکان ارزیابی عدالت در مقام عمل را مهیا کرده است. فصل هفتم که بخش مهمی از نظریه عدالت در این پژوهش محسوب میشود، وارد روشها و مکانیزم تحقق عدالت شده و تلاش نموده مباحث را از عرصه نظری به عرصه عملی منتقل کند و فصل هشتم به بررسی موانع تحقق عدالت اختصاص پیدا کرده است. پس از ارائه نظریه عدالت در تفکر اسلامی در قالب فصلهای چهارم تا هشتم، در فصل نهم، عدالت در جهان معاصر در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته و سپس در فصل دهم، ابتدا نسبت انقلاب اسلامی و عدالت از جهات نظری و عملی بررسی شده و در نهایت در فصل دهم، عدالتطلبی و الزامات آن تبیین گردیده است.
طبیعی است که در علومانسانی، انتشار حاصل پژوهش بهصورت کتاب، پایانی متداول و دلپذیر تلقی میشود و این موضوع از ابتدای پژوهشها نیز بهمثابه یک امر مفروض در ذهن پژوهشگر وجود دارد. در همین جهت، اینجانب نیز از همان ابتدا انتشار حاصل پژوهش بهصورت کتاب را چه برای بهرهبرداری دانشپژوهان گرامی و چه فراهم شدن فرصتی برای نقد و ارزیابی صاحبنظران، مغتنم میشمردم. البته ذکر این مطلب لازم است که بخشی از مباحث این کتاب قبل از انتشار بهصورت درسگفتار نیز ارائه شده و از نقطهنظرات یا پرسشهای دانشپژوهان محترم در غنیسازی آن بهرهبرداری لازم صورتگرفته است.
این کتاب دارای ۱۱ فصل از قرار زیر است:
فصل اول: معنا و منشأ عدالت
فصل دوم: منزلت و جایگاه عدالت
فصل سوم: نقد و بررسی نظریههای عدالت
فصل چهارم: تصویر کلی از نظریه عدالت در اسلام
فصل پنجم: بسترهای تحقق عدالت
فصل ششم: شاخصهای تحقق عدالت
فصل هفتم: روشها و مکانیزم تحقق عدالت
فصل هشتم: موانع تحقق عدالت
فصل نهم: عدالت در جهان معاصر
فصل دهم: انقلاب اسلامی و عدالت
فصل یازدهم: عدالتطلبی و الزامات آن
این کتاب در قالب قطع رقعی و تعداد صفحات ۲۶۸ صفحه منتشر شده است. علاقهمندان برای تهیه این کتاب میتوانند به فروشگاه آنلاین صدرا یا فروشگاه های معتبر کتاب مراجعه کنند.