کتاب «توتالیتاریسم فرهنگی: از فاشیسم تا پوپولیسم در فرهنگ و هنر» نوشته نظام بهرامی کمیل منتشر شد.

توتالیتاریسم فرهنگی: از فاشیسم تا پوپولیسم در فرهنگ و هنر نظام بهرامی کمیل

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، درباره پوپولیسم و به‌ویژه فاشیسم کتاب‌های زیادی ترجمه شده است؛ اما کتابی که به موضوع سیاست‌های فرهنگی و هنری حکومت‌های توتالیتر در قرن بیستم بپردازد بسیار نادر است. کتاب توتالیتاریسم فرهنگی دارای یک پیش‌گفتار و سه گفتار است.

در پیشگفتار این اثر آمده است؛ تفاوت استبداد سنتی با دیکتاتوری‌های مدرن یا همان حکومت‌های تمامیت‌خواه (توتالیتر) روشن می‌شود. در این پیشگفتار نویسنده نشان می‌دهد بین استبداد شرقی با دیکتاتوری غربی تفاوت‌هایی وجود داشته است و توتالیتاریسم قرن بیستمی با هر دو آنها متفاوت است.

در گفتار اول ابعاد نظری، فلسفی، سیاسی و به‌ویژه فرهنگی فاشیسم تجزیه و تحلیل می‌شود و موضوعاتی مانند سینما، معماری، ورزش، آموزش و پرورش، و خانواده در دوران فاشیست‌ها بررسی می‌شود. از آنجا که فاشیسم در معنای کلی آن مدنظر بوده است؛ در این بخش به سیاست‌های فرهنگی نازیسم در آلمان، بولشویسم در شوروی و انقلاب فرهنگی مائو در چین هم اشاره شده است. در بخشی از این گفتار می‌خوانیم: «هرچند حکومت‌های توتالیتر با دموکراسی، پارلمان و رای مردم رابطه خوبی ندارند، اما به شدت تمایل دارند که نشان دهند نظامی مردمی هستند و به همین دلیل مشتاق کشاندن مردم بر سر صندوق‌های رای و به‌ویژه نمایش حضور خیابانی آنها هستند. حکومت‌های استبدادی سنتی نقش چندانی برای مردم قائل نبودند و مشروعیت خود را به آنان ارجاع نمی‌دادند؛ درحالی که حکومت‌های توتالیتر معاصر مانند فاشیسم و استالینیسم در ظاهر هم که شده ادعای مشروعیت مردمی دارند.»

در گفتار دوم خواننده با مبحث پوپولیسم و ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن آشنا می‌شود. نویسنده در تمایز پوپولیست از دموکرات می‌نویسد: «تفاوت بسیار مهم دموکراسی با پوپولیسم و فاشیسم این است که در دموکراسی هدف جلوگیری از تمرکز قدرت در دست یک فرد یا حزب و حتی اکثریت است؛ درحالیکه پوپولیسم نگران تمرکز قدرت نیست. رهبران پوپولیست تمایل به انحلال مجلس، شوراهای تصمیم‌گیری، نهادهای قانونی و تضعیف استقلال قوه قضاییه دارند؛ یک رهبر پوپولیست آمادگی کاملی دارد تا همزمان چند وزارتخانه را بطور مستقیم اداره کند. درحالی که دموکرات‌ها به تفکیک قوا و پراکندگی قدرت اعتقاد دارند.

آزادی و احترام به حقوق اقلیت‌ها خط قرمز دموکرات‌هاست و اگر اکثریت بخواهند این خطوط را بشکنند یک دموکرات واقعی با آنها همراه نمی‌شود. خط قرمز پوپولیست‌ها خواست اکثریت است هر چه که باشد. پوپولیست‌ها حتی اگر باور داشته باشند نظر اکثریت نادرست است؛ هیچگاه با آن مخالفت نمی‌کنند؛ درحالی که دموکرات‌ها از اینکه به نقد رای و نظر اکثریت بپردازند واهمه ندارند....»

در گفتار سوم از تجربیاتی که حکومت‌های توتالیتری و پوپولیستی برای ما به ارث گذاشته‌اند صحبت شده است. نویسنده در پاسخ به این پرسش که چرا باید فاشیسم و پوپولیسم را دقیق‌تر شناخت؟ پاسخ می‌دهد: امروزه خطر فاشیسم و پوپولیسم به قوت دوران اوج آنها باقیست. در آمریکای لاتین پوپولیست‌های چپ‌گرا مانند «هوگو چاوز»، «نیکلاس مادرو» و «اوو مورالز»؛ در ترکیه پوپولیسم مذهبی به رهبری «رجب طیب اردوغان»؛ در آمریکا پوپولیست راست‌گرایی همچون «دونالد ترامپ»؛ در اروپا از پوپولیست‌های ایتالیایی و فرانسوی تا گروه‎های نژادپرست فاشیست و راست‌های افراطی را تجربه کرده‌ایم. تهدید پوپولیسم و فاشیسم را باید جدی گرفت و آن را برای همگان شفاف کرد.

کتاب با این جملات تمام می‌شود: «وطن‌پرستی بود که در جنگ اول جهانی شجاعانه جنگید و مجروح شیمیایی شد. مخالف مشروب‌خواری و زنبارگی بود و به هنر به خصوص نقاشی و موسیقی کلاسیک علاقه داشت. با زنان، کودکان، سالخوردگان و حیوانات رفتاری بسیار مهربانانه داشت. ساده زیست بود و هیچگاه ثروت‌اندوزی نکرد. او در کتاب معروفش بیش از ۶۰ بار نام خدا را برد و ادعا کرد می‌خواهد شکوه و عظمت را به مردم و کشور آلمان بازگرداند؛ اما هیتلر میلیون‌ها نفر را به کام مرگ فرستاد.»

................ هر روز با کتاب ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...