کتاب "از تبار غیورمردان" (نقش ایل الیکایی در هشت سال دفاع مقدس) به قلم خالق شاه‌حسینی به چاپ رسید.

نویسنده این کتاب و مدیر مرکز آموزش کوتاه‌مدت جهاددانشگاهی سمنان در گفت‌وگو با ایسنا، درباره بخش‌های مختلف این کتاب اظهار کرد: این کتاب شامل زندگی‌نامه، وصیت‌نامه و عکس‌های دیده‌نشده یا کمتر دیده‌شده، نامه‌های شهدا و اسامی جانبازان، رزمندگان و آزادگان ایل الیکایی در دوران هشت سال دفاع مقدس است.

او افزود: کتاب "از تبار غیورمردان" شامل سه فصل کلیات (شناخت ایل الیکایی)، زندگی‌نامه شهدای ایل و وصیت‌نامه شهدای ایل الیکایی است. بخشی از این کتاب شامل، اسامی جانبازان، رزمندگان و جانبازان ایل الیکایی، نامه‌های شهدا به خانواده‌های شان و ۸۸ قطعه از عکس‌های دیده‌نشده یا کمتر دیده‌شده از شهداست.

او اضافه کرد: کتاب "از تبار غیورمردان" به همراه سه عنوان کتاب، دو عنوان اثر چندرسانه‌ای و یک نرم‌افزار اندروید در حوزه شهدا و دفاع مقدس در کتابخانه مرکزی سمنان و با حضور مسئولان استان رونمایی شد و در این مراسم از نویسنده این کتاب و سایر نویسندگان و هنرمندان تجلیل شد.

شاه‌حسینی اظهار کرد: ایل الیکایی در طول هشت سال جنگ تحمیلی ۵۱ شهید تقدیم انقلاب اسلامی و میهن کرده است. نام این ایل در متون و اسناد تاریخی به اشکال الیکایی، علیکایی و علیکاهی آمده است. از سابقه استقرار و سکونت ایل الیکایی در منطقه خوار (گرمسار کنونی) اطلاع دقیقی در دست نیست، برخی شواهد و قرائن از جمله کتیبه روی در امامزاده علی‌ اکبر (ع)، سکونت آن‌ها را حداقل از دوره صفویه در منطقه گرمسار تأیید می‌کند. درباره منشأ و خاستگاه ایل الیکایی، نظریات مختلفی وجود دارد.

مدیر مرکز آموزش کوتاه‌مدت جهاددانشگاهی سمنان همچنین اذعان کرد: ایل الیکایی، مهم‌ترین گروه عشایر کوچنده شهرستان‌های آرادان و گرمسار را تشکیل می‌دهند و بیشترین جمعیت را دارند. در تیرماه ۱۳۸۷ تعداد ۳۴۸ خانوار با جمعیت ۱۵۴۳ نفر از آنان به زندگی نیمه کوچ‌نشینی می‌پردازند.

شاه‌حسینی ادامه داد: ییلاقات آن‌ها در ارتفاعات شمال شهرستان آرادان معروف به گیلور (شمال شهرستان آرادان)، مناطق ییلاقی شهرستان‌های فیروزکوه، دماوند و شمیرانات در استان تهران و بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران و قشلاق آن‌ها روستاهای شهرستان‌های گرمسار و آرادان است. خانوارهای ایل الیکایی در دوره استقرار ییلاقی در سیاه‌چادر زندگی می‌کنند.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...