خراسانی | شهرآرا


کتاب‌هایی که تا پیش از این نام علیرضا سمیعی را بر جلد خود داشتند، دو دفتر شعر «در سرزمین دیر» و «صدای بهتر زخم» بودند، اما او حالا با کتابی پژوهشی درباره رمان ایرانی به بازار نشر برگشته است. البته تعلق‌خاطر این نویسنده و روزنامه‌نگار مشهدی ساکن پایتخت به آفرینش ادبی (شعر و داستان) بیشتر است اما سال‌ها پژوهش و مطالعه و فعالیت فرهنگی نیز در کارنامه او نمود دارد. کتاب «فرم رمان ایرانی به‌مثابه امر سیاسی» که پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در 240صفحه به چاپ رسانده، برآیند همین امر است. آنچه در ادامه خواهد آمد، گزیده‌ای از پاسخ‌های سمیعی به شهرآرا (با حذف پرسش‌ها) درباره کتاب تازه اوست:

فرم رمان ایرانی به‌مثابه امر سیاسی در گفت‌وگو با علیرضا سمیعی

حرکت از ذوق به شغل!
این نویسنده مشهدی شعر را هنر اول خودش معرفی می‌کند که با آن وارد دنیای هنرها شده است. بااین‌حال یادآور می‌شود: وقتی شروع به نوشتن شعر می‌کنید، به شما می‌گویند باید رمان و نمایشنامه هم بخوانید. اصلا نیما شعر نو را بر اساس فرم نمایشنامه توضیح می‌دهد. چون دکلماسیون طبیعی کلمات در نمایش است که ظاهر می‌شود و هنرپیشه‌ها هر جمله را متناسب با نقش خود و متناسب با نمایشنامه ادا می‌کنند. من هم مثل همه اصحاب شعر کارم به خواندن نقد ادبی و رمان و نمایشنامه و دیدن نقاشی و مجسمه و خواندن تاریخ هنر و فلسفه کشید. اصلا به شاعران می‌گویند همه چیز بخوانید و در سنت ما هم چنان‌که می‌دانید، شاعران پرخوان بوده‌اند. در «چهارمقاله» می‌بینید که نظامی عروضی شاعران را به مطالعه دعوت می‌کند و شاعران را حکیم می‌دانستند. حالا نه اینکه امثال من حکیم باشیم، ولی همین‌قدر هست که خواندن کتاب‌ها کاری بود که شاعران نسل من انجام می‌دادند.

او ادامه می‌دهد: خواندن برای من به شغل تبدیل شد؛ روزنامه‌نگاری، ویراستاری، کار در نشر و این‌طور چیزها. بعدها هم در دانشگاه درس و مشق پژوهش می‌خواندیم. نقد ادبی زمینه کاری من است. این هرچند به‌عنوان فعالیتی ذوقی آغاز شد، حالا دیگر شغل من است. کتابی که درباره نمایشنامه‌نویسان معترض دارم، هنوز چاپ نشده و کاری که در زمینه تاریخ هنر در دست تألیف دارم، هنوز تمام نشده است. فعلا این یکی (فرم رمان ایرانی به‌مثابه امر سیاسی) منتشر شده است.

این پژوهشگر انتشار اثر پژوهشی‌اش در زمینه ادبیات داستانی را امری تصادفی نمی‌داند و می‌گوید: در هشت‌سالی که در بنیاد ادبیات داستانی کار می‌کردم، با تاریخ رمان ایران آشنا شدم و با بسیاری از نویسندگان نشست‌وبرخاست داشتم. من الان داستانی با موضوع فلسطین در دست نوشتن دارم و چون فلسطین به خبر اصلی این روزها بدل شده است، یکی‌دو ناشر از من خواسته‌اند دست بجنبانم و کار را برسانم. به‌هرحال، درگیری با خود نوشتن، حشرونشر با نویسنده‌ها، فعالیتم در زمینه نقد ادبی، کنجکاوی درباره ریشه‌های داستان ایرانی و پاگرفتن رمان در ایران باعث شد بنشینم و «فرم رمان ایرانی به‌مثابه امر سیاسی» را بنویسم.

ما ملتی سیاسی هستیم
سمیعی درباره ایده شکل‌گرفتن کتاب مدنظر توضیح می‌دهد: هروقت به جایی دعوت می‌شدم تا درباره آثار حرف بزنم یا وقتی می‌خواستم درباره رمانی بنویسم، مسئله رمان ایرانی ذهنم را مشغول می‌کرد، تا اینکه پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی خواست حرف‌های پراکنده‌ام را در کتابی جمع کنم. این ایده را اینجا و آنجا می‌گفتم تا روزی که آقای وحید یامین‌پور خواست آن را مرتب و منظم کنم. همه فعالیت‌های عمده ما ایرانی‌ها از زمان شکست از روسیه در جنگ‌های بیست‌وپنج‌ساله و بعد مشروطه، به‌شکلی واضح سیاسی بوده است. حتی نوکردن مدارس و چاپ روزنامه در کشور ما سویه‌های سیاسی داشته است و هنوز هم دارد. اصلا ما ملتی سیاسی هستیم؛ همیشه بوده‌ایم، زیرا در چهارراه تمدن آدم نمی‌تواند سیاسی نباشد. هیچ مسئله‌ای برای ما داخلی نیست. اینجا هلند یا بورکینافاسو نیست که مسائل به‌صورت داخلی طرح شود. وقایع مهم جهان، ایران را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و اقدامات ما، حتی اقدامات داخلی ایران، در منطقه و جهان انعکاس واقعی دارد. ازاین‌رو کارهایمان سیاسی می‌شود.

او می‌افزاید: اولین رمان‌نویسان ایران می‌دانستند کارشان سیاسی است و اولین متن‌های شبه‌رمان موضوعات سیاسی دارند. آخوندزاده با داستان «ستارگان فریب‌خورده-حکایت یوسف‌شاه سَرّاج» و طالبوف با «مسالک‌المحسنین» و مراغه‌ای در «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیک»، اقداماتی سیاسی داشتند و اصلا شخصیت‌های سیاسی بودند. حتی در دوره دوم رمان‌نویسی ایران که دوره تاریخی است، باز کاروبار نویسندگان و مقصودشان سیاسی بوده است. ببینید که شیخ‌موسی نثری در «عشق و سلطنت» و صنعتی‌زاده در «دام‌گستران» وقتی تاریخ می‌گفتند، تاریخ سیاسی می‌گفتند؛ اولی کورش و دومی مزدکیان را مایه کار می‌دانستند اما آشکارا دوران سیاسی خود را می‌کاویدند. دوره سوم هم که دوران نوشته‌شدن رمان اجتماعی است، همین‌طور است. به «تهران مخوف» نگاه کنید. در اینجا مشکلات اجتماعی همان مشکلات سیاسی است و مثلا وقتی معترضان می‌ریزند و تهران را می‌گیرند، همچنان مسائل اجتماعی و سیاسی جداشدنی نیستند. دست‌کم نویسنده (مشفق کاظمی) ماجرا را سیاسی می‌بیند. این موضوع تا همین امروز ادامه دارد. جریانی که می‌گفت رمان باید مبتنی بر صنعت باشد و نه سیاسی، یعنی جریان مرحوم گلشیری، هم سیاسی است. به رمان‌های گلشیری نگاه کنید.

غفلت از سویه سیاسی رمان
این فعال ادبی بر این باور است که پژوهش‌های مرتبط با رمان فارسی چنان‌که باید به سویه سیاسی این ادبیات نپرداخته‌اند: رمان فارسی هم از لحاظ نثر، مثلا با کتاب حسن کامشاد (پایه‌گذاران نثر جدید فارسی)، و هم از لحاظ فرم، مثلا در آثار کریستف‌بالایی، تحلیل شده است. در این آثار، از سویه سیاسی کار نویسندگان فقط یاد می‌شود اما نشان نمی‌دهند انگیزه سیاسی چه مدخلیتی در تاریخ نثر و تاریخ فرم‌یابی رمان ما دارد. تحول نثر در ایران هم انگیزه سیاسی داشته است و هم نتایج سیاسی. ما نمی‌توانستیم با نثر منشیانه قاجاری فعالیت سیاسی عمومی داشته باشیم. وقتی روزنامه‌ها به زبان مردم شروع به نوشتن کردند، نه‌تنها مردم را خطاب قرار دادند، بلکه مسائل مردم را به مسائل سیاسی تبدیل کردند. سیاست دیگر نمی‌توانست یکی از وظایف دربار باشد. آنچه سیاسی بود، به چیزی بدل شد که مردمی شده بود و آنچه مردمی بود، چهره سیاسی گرفت. فرم رمان هم به همین نحو بود. سویه سیاسی رمان در نخستین کنگره شاعران و نویسندگان ایران اعلام شد، اما قبل از آن همه می‌دانستند رمان حتی در فرم سیاسی است و بعد از آن هم همه می‌دانستند که نوشتن رمان خواه‌ناخواه نتایج سیاسی دارد.

او با بیان اینکه انگیزه سیاسی و نتایج سیاسی رمان هم در محتوا و هم در فرم واضح است، فقط کسی آن را به زبان نیاورده است، تصریح می‌کند: جمالزاده در مقدمه کتاب «یکی بود یکی نبود» داستان جدید را سیاسی می‌داند و حتی ادعا می‌کند نوشتن رمان و داستان به‌نحوی دمکراتیک‌کردن نثر است. او در شمردن فواید رمان، آگاهی عمومی و وطن‌دوستی را ذکر می‌کند. معتقدم رمان به‌خودی‌خود فرمی سیاسی است.

به گرفتاری‌های نظری دچاریم
نویسنده کتاب «فرم رمان ایرانی...» دلیل تصریح‌نشدن بر سیاسی‌بودن فرم رمان را گرفتاری‌های نظری می‌داند: یکی از مشکلات ما گرفتاربودن در دام ترجمه است. ترجمه فلسفه و علوم باید برای گفت‌وگوی فرهنگ ما با دیگری باشد و نه محدوده‌ای عبورناپذیر. اصلا تا نتوانیم بنویسیم، نمی‌توانیم مطالعه را کامل کنیم. خواندن به‌خودی‌خود فقط با اندیشیدن و حتی باید گفت با نوشتن کامل می‌شود. وقتی دست به تألیف بزنیم، تازه آنچه خوانده‌ایم، وارد آگاهی ما می‌شود و سازمان می‌یابد. مسئله دیگر این است که ما هنوز خودمان را ناقص می‌دانیم.

این پژوهشگر اظهار می‌کند: جالب است بدانید دست‌کم در تاریخ معاصر، این نقد ادبی بود که باعث شد علوم جدید وارد ایران شود و حتی علوم انسانی پا بگیرد. یعنی بهار و هم‌نسلان ایشان و بعدی‌ها بودند که برای تصحیح و تفسیر متون ادبی ایران روش علم جدید را به کار گرفتند و بعد از ایشان بود که علوم اجتماعی با یحیی مهدوی و روان‌شناسی با علی‌اکبر سیاسی فراخوانده شد. کتاب «جامعه‌شناسی یا علم‌الاجتماع» و کتاب «علم‌النفس یا روان‌شناسی» مثال‌های آشکاری هستند و هر دو بزرگوار مطالعات ادبی داشتند. به‌هرحال من در نسل خودم کسانی را می‌شناسم که فعالیت آن‌ها در حوزه نظری امیدوارکننده است و شما در دهه پیش رو نتایج آن را خواهید دید؛ نسلی که بدون تعارف یا بدون ازدست‌دادن سویه انتقادی، شرمساری را کنار گذاشته‌ است و دارد تلاش می‌کند به‌نحوی تازه متون اصلی میراث خود و متون مهم غربی را بخواند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...