«اگر یاد بگیریم بازی طبیعی موزون میان دو نیمکرهی مغز را سد نکنیم و بگذاریم این بازی آزادانه اتفاق بیفتد، میتوانیم طبیعیتر و راحتتر بنویسیم. همهی ما از تواناییهای بیانی برخورداریم که باید آنها را کشف کنیم و گسترش دهیم.» این جملات انگیزهبخش آغاز کتابی از گابریله لوسر ریکو سرشار از موج مثبت برای نوشتن خلاق است.
خانم گابریله لوسر ریکو [Gabriele Rico] به سال 1937 در آلمان به دنیا آمده است و از سال 1948 در ایالات متحده آمریکا زندگی میکند. او استاد زبان انگلیسی و آموزش هنر در دانشگاه سن خوزه و معلم نوشتن خلاق است. ریکو با انتشار کتاب «نوشتن خلاق» [Writing the natural way : using right-brain techniques to release your expressive powers] بهعنوان نظریه پرداز در زمینه مهارتهای نوشتن به شهرتی جهانی دست یافت. شیوهی خوشه سازی که او در این کتاب ارائه داده است اکنون در کارگاههای نوشتن خلاق در سراسر جهان، بهعنوان شیوهای موثر به کار گرفته میشود.
گابریله ال. ریکو در این کتاب میخواهد به ما کمک کند تا توانایی خلاقیت زبانیمان را دوباره کشف کنیم. همان توانایی که زمانی در کودکی در ما زنده و شاداب بود و ما با بیقیدی و شعف از هر کلمهی تازه و نو با زبانی کودکانه استفاده و بیوقفه حرف میزدیم.
برای آموختن نوشتن طبیعی و آزاد، با روش ارائه شده ریکو نه یک زبان فخیم ادبی لازم است و نه مفاهیم دستوری. لازمهی نوشتن طبیعی به باور ریکو این است که راهی را برای نقب زدن به بخشی از افکارمان بیابیم که عادتا هنگام نوشتن انتظار کمکی از آن نداریم. وقتی در این عرصه پیش برویم و استفاده از ظرفیتش را بیاموزیم، خواهیم توانست «صدای» منحصر به فرد خودمان، سرچشمه و منبع اصلی قدرت بیان خود را کشف کنیم و گسترش دهیم و بنویسیم، نوشتنی که نه صرفاً افکار متعارف را بهنحوی عینی، قراردادی و بیجان بیان کند، بلکه کلیهی سایه روشنهای یک رابطهی معنایی زبانی را منظور کند و از طریق تصاویر حسیِ تجربهشدنی، احساسات را بیدار کند.
او به این منظور همکاری تمام عیار هر دو نیمکرهی مغز با هم در روند نوشتن را توصیه میکند، هم چپ و هم راست: عملکردهای نیمکرهی چپ به میزان قابل توجهی برای بازنمایی عقلانی و منطقی واقعیت و مسئول درک جزئیات و تسلسل منطقی است. این بخش، دنیا را به واحدهای روشن تفکیکشدنی تقسیم و آن را با کمک تعاریف دقیق معین میکند. مثلا زن ـ جنس مونث بزرگسال، چنین تعریفی، از کلماتی تشکیل شده که بهکارگیریشان راه را بر چندمعنایی میبندد و مفهوم «زن» بهعنوان مثال یک گروه مشخص انسانی را به نحوی توصیف میکند که اشتباه گرفتن آن را با مردان و کودکان غیرممکن میسازد.
در مقابل، نیمکرهی راست مغز دائماً به تصاویر پیچیده فکر میکند، ارتباط به وجود میآورد تا به هر چیزی که برخورد میکند، آن را به صورت الگو طبقهبندی کند. در حالی که تفکر مفهومی نیمکره چپ زن را بهعنوان مونث بزرگسال تعریف میکند، تفکر تصویری نیمکره راست به ما حسی میدهد که زن بودن یعنی چه و در آن از عناصر به هم وابسته یک الگو به وجود میآید.
به این ترتیب از طریق نیمکرهی چپ به عمل کردهای توضیحی ـ توصیفی زبان بیپیرایه و صریح راه مییابیم وبا نیمکرهی راست همهی ویژگیهایی که یک متن را از نظر احساسی سرشار میکنند؛ درمی یابیم.
در روش پیشنهادی ریکو باید با شکیبایی تصویرهای ذهنی را دنبال کرد و در انتظار معنا ماند. زیرا تصاویر ذهنی ما که اغلب ظریف، فرّار و به سختی به چنگ آوردنی هستند، با وجود اثرات بسیار پر بارشان، حاصل افکار تداعی شده از روندهای به تصور درآمدهی تفکر تصویریمان با سایه روشنهای ظریفترین احساسات هستند که ما با نیروی خردمان اغلب تنها میتوانیم آنها را ناکامل دریابیم. پس برای پرورش توانایی طبیعی نوشتن، نه تنها باید یاد بگیریم با شکیبایی تصاویر ثبت شدهی جهان روزمره را درست مثل جهان رویایی با حساسیت درک کنیم بلکه گذشته از این باید آنها را به شکل خوشه در طرح مان ثبت نماییم تا کمرنگ نشوند و با باد هوا همآواز نگردند.
«خوشه» راه حل ابتکاری ریکو است که ایدههایی برای انواع مختلف متن در اختیار میگذارد: انشا، شعر، داستان کوتاه، گزارش کار، ترانه و حتی رمان. خوشه به ما اندیشههایی را الهام میبخشد و در عین حال به آنها سازمان میدهد. و البته لازم نیست که برای توالی و نظم دستوری خاطرات به خود دردسر بدهیم، چرا که همانطور که خوشه برای خود رشد میکند، ما هم همزمان به طریقی غیر پیچیده ارتباط و همبستگی بین عناصر آن برقرار میکنیم.
ریکو تصریح میکند خوشهسازی به این معنا نیست که کلمات و جملات را روی کاغذ ردیف کنیم. بلکه ماهیتا پیچیدهتر از این است. در تفکر تصویری هر تداعی به اعتبار منطق خاص خود تداعیهای جدیدی را به همراه میآورد، حتی جایی که تفکر مفهومی قاصر از شناخت رابطهی آنها است؛ باید تصاویر را دنبال کرد و معنا را آفرید: ایجاد رابطه بهطور عمده مربوط است به چند لایه بودن تصاویر و کیفیت احساسهایی که با آن همبسته هستند و بر کاغذ ثبت شدهاند تا زمانی که ناگهان ــ یا کمکم ــ الگوی با معنایی در آن بیابیم.
با ادامه تمرینهای هدفمند کتاب است که تصاویر ذهنی ما با چیزهایی کاملاً متفاوت گره میخورد و هم تراز میشود و ما با بیانی استعاری سر و کار پیدا میکنیم که از توانایی تفکر تصویریمان برمیآید: ما باید بتوانیم چنین پیوندهای پیچیده و غیرمنطقی را درک کنیم و استعاره را بیافرینیم زیرا استعاره تنها به واسطهی تصویر ساخته میشود و فقط از طریق گره زدن تصاویر ذهنی سرچشمه گرفته از نیمکرهی راست مغز با طرحهای تفکر مفهومیمان سمت چپ مغز میتواند قابل فهم شود. تصاویر و استعارات میزان درک و دریافت ما را گسترش میدهند و امکان میدهند که جلوههای متعارف را از منظر نوینی نگاه کنیم و بدین طریق نیروی خلاقیتمان را آزاد کنیم، نیرویی که نوشتن خلاق از آن بر میبالد .
ریکو در کلاسهای آموزشی خود این روش را به کار گرفته و به دانشجویان یاری رسانده است تا بهطور خودجوش خاطرات، احساسات، تجربیات و تصاویری را بازیابند که تاکنون در دسترسشان قرار نداشته است و با نوشتن دریافتها و تجارب گوناگون خود را در یک تمامیتِ با معنی سامان دهند.
برای نمونه به یک حس خوبتان توجه کنید. چشم درون شما دارد یک صبح بهاری را میبیند و حالا احساستان شما را به یک صبح بهار میبرد و بعد شما با پدربزرگ به باغ گلها میروید و روی نیمکت به پرندهای برمیخورید. این شروع کار است حالا خوشه میسازیم: بهار... پدر بزرگ... باغ گلها... پرنده... در اینجا شما یک طرح دارید که با آن میتوانید نوشتن را آغاز کنید. ما در این تمرین از یک حس شروع کردیم، سپس یک تصویر را مشاهده کردیم آنگاه توانستیم واژهها را پیدا کنیم و جملات را شکل دهیم.
برای مطالعه تجربه ریکو در دورههای آموزشی نوشتن، کتاب «نوشتن خلاق، دورهی فشردهی گسترش روشمند خلاقیتهای زبانی» از نشر اختران یک پیشنهاد کارساز است. زبان ساده و روش پویای آموزشی همراه با مثالهایی به روز و زنده از کارهای دانشجویان و همچنین نویسندگان سرآمد در سراسر این کتاب به خواننده کمک میکند تا از کیفیت آموزشی خوبی مانند دانشجویان ایشان برخوردار شود.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............