کتاب «هم‌سایه انقلاب» شامل یادنامه شاعر مردمی انقلاب اسلامی مرحوم میرزاعلی زیرک اثر روح‌الله رشیدی توسط انتشارات راه‌یار منتشر و راهی بازار نشر شد.

هم‌سایه انقلاب یادنامه شاعر مردمی انقلاب اسلامی مرحوم میرزاعلی زیرک روح‌الله رشیدی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر، میرزاعلی زیرک، ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۱۷ در دامن پدر و مادری متدین، در «هریس» متولد شد. مردمانی هریس، در منطقه آذربایجان، به دیانت شهره‌اند. اهالی هریس، کشاورزی و دامداری می‌کردند و روزگار می‌گذراندند. تغییرات اقتصادی اوایل دهه چهل، خیلی زود اثرش را در زندگی روستاییان این منطقه نیز نشان داد. پس از پایان خدمت سربازی، برای کمک به معاش خانواده، رفت تهران. در تهران، یک‌دکه اجاره کرد و به خریدوفروش مشغول شد. مدت کوتاهی پس از ازدواج، دست همسرش را گرفت و به تبریز بازگشت. مغازه‌ای گرفت و لبنیاتی باز کرد. سپس لبنیاتی را به ساندویچی تبدیل کرد. بعد از آن‌ هم مغازه ساندویچی را فروخت و کمی آن سوتر در همان حوالی، مغازه کوچکی خرید و بساط نوارفروشی برپا کرد.

نوارفروشی میرزاعلی هیچ‌شباهتی به نوارفروشی‌های دیگر نداشت؛ آنجا فقط نوار نوحه، روضه و سخنرانی مذهبی پیدا می‌شد. او خودش راه می‌افتاد در مجالس روضه و عزاداری و سخنرانی و نوار ضبط می‌کرد. بعد، همان نوارها را می‌آورد در مغازه تکثیر می‌کرد و می‌فروخت. کم‌کم مشهور شد. با رونق نوارفروشی، مأموران رژیم پهلوی به میرزاعلی و فعالیتش حساس شدند. با اینکه نمی‌توانستند چیزی علیه‌اش پیدا کنند اما بارها کَت‌بسته بردندش ساواک و شهربانی برای استنطاق و ادای توضیح. به چه اتهامی؟ «به اتهام فروش نوارهای مبتذل» !

با پیروزی انقلاب، فصل جدید حیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میرزاعلی در نقش‌ها و تکالیف جدید آغاز شد... راه‌اندازی کتابخانه و تشکیل گروه سرود در مسجد، عرصه مهمی بود که بچه‌های مسجد با کمک و همراهی میرزاعلی گشودند. میرزاعلی، قریحة ادبی جوشنده‌ای داشت. گروه سرود مسجد، به پشتوانه شعرهای آهنگین و حماسی میرزاعلی پا گرفت. شد شاعر انقلاب. شاعر همه روزهای انقلاب و نه شاعر ویترین و تریبون . بلندگو به دست، سینه اش را می‌داد جلو و سرش را بالا می‌گرفت و شعار می‌داد. شعارها را خودش می‌ساخت... آن سال‌ها، ضدانقلاب جری‌تر شده بود و چنگ به صورت انقلاب مردم می‌انداخت... میرزاعلی، در دل این التهابات، شده بود یکی از ارکان تهییج مردم علیه ضدانقلاب. با شعروشعارش، شور می‌داد و انرژی می‌بخشید...»

در بخشی از کتاب «هم‌سایه انقلاب» درباره اشعار مرحوم میرزاعلی زیرک که به‌دلیل فعالیت‌های انقلابی‌اش، هدف ترور نافرجام ضدانقلاب هم قرار گرفته بود، چنین آمده است:

«شعر میرزاعلی، بی‌آنکه پیچیدگی‌های فلسفی‌نما و پیرایه‌های دل‌آزار شعرای پُرمدعا را داشته باشد، انعکاس‌دهنده صاف و ساده و صادق باورها و احساسات مردمی بود که با آنها زندگی می‌کرد... در کنار این‌ها، رویکردش در شعر، محدود و محصور به موضوعاتی صرفاً سیاسی نبود. از ۲۹بهمن و ۲۲بهمن و ۱۲فروردین و ۱۳آبان گرفته تا شهدای ترور، جبهه‌های جنگ، مرام امام امت، مستضعفین، عدالت‌خواهی، نقد سیره مسئولان و دادخواهی مظلومین و... همگی در کلام او جایگاه داشت. اصلاً انقلاب را به تمام معنا، انقلاب می‌دانست. برای حفظ خط و اندیشه امام کوشا بود و جسور. بی‌واهمه انذار می‌داد به صاحبان قدرت و هزینه‌اش را هم می‌داد.»

بخش اول کتاب پیش‌رو، مروری بر زندگی مرحوم زیرک است. فصل دوم هم بخشی از اشعار ترکی و فارسی این شاعر انقلاب را شامل می‌شود و در فصل پایانی کتاب نیز تصاویر و اسناد فعالیت‌های میرزاعلی زیرک چاپ شده‌اند.

این‌کتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...