نخستین شماره‌ ماهنامه‌ ادبی «وزن دنیا» با شعار «رسانه‌ شعر ایران» منتشر شد و روی پیشخوان مطبوعات آمد.

به گزارش مهر، این مجله در هر شماره‌ آثاری از شاعران ۱۰ استان کشور را همراه با نمونه شعرهای شاعران استان تهران، و ‏نیز آثار فارسی‌زبانان «آن‌سوی مرزها» منتشر می‌کند. تهیه‌ پرونده‌هایی ‏درباره شعر معاصر، شاعران مهجور و مجموعه‌شعرهای تازه منتشرشده از جمله اهداف انتشار این مجله هستند. رخدادهای مهم روز و مناسبت‌های تاریخی و ادبی از دیگر موضوعاتی هستند که این مجله به‌ آن‌ها خواهد پرداخت.

اولین شماره‌ «وزن دنیا»، با پرونده‌ای درباره نیما یوشیج، آثار متعددی از شاعران تهران، آذربایجان شرقی، بوشهر، خراسان جنوبی، سیستان و بلوچستان، فارس، ‏کرمانشاه، کهگیلویه و بویراحمد، گیلان، لرستان، یزد و شعر شاعران ایرانی مقیم خارج از کشور چاپ شده است.

مطلب ابتدایی مجله «وزن دنیا» است که ابتدای آن آمده است: «وزن دنیا، کجای شعر ‏ایستاده است؟ وزن دنیا ماهنامه‌ای از شعر لبالب و خانه شعر است. وزن دنیا می‌خواهد ‏کنار برنای پیر شعر بنشیند و از هجمه «دلتان خوش است! چه کسی شعر می خواند» نترسد و ‏زیر نام مستقل و بلند شعر فارسی، مجله‌ای مستقل باشد که دستش روی زانوی خودش است و ‏امیدش به خیالِ شاعران ایران.»‏

این مجله با ۲۰۸ صفحه و قیمت ۳۰ هزار تومان روی پیشخوان آمده است.

صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول این مجله پوریا سوری است. علی مسعودی‌دنیا، سید فرزام حسینی و پوریا سوریا هم اعضای شورای سردبیری این مجله هستند.

داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...