محصول جهل ساده‌انگاری و زیاده‌خواهی | اعتماد


در نیمه دوم قرن دوم هجری، جمعی از غالیان افراطی، مکتب «غلو» را تاسیس کردند. معنای لغوی این واژه شامل همه کسانی است که درباره شخص یا چیزی به هر نوعی غلو کنند و اختصاص به گروه و فرقه خاصی ندارد. غلو به معنای افراط و ارتفاع و بالا رفتن و تجاوز از حد و حدود هر چیز می‌باشد. «غلو» به عنوان جریانی انحرافی در دین و دینداری و نیز اهل غلو از دیرباز از پدیده‌ها و معضلات فرهنگ اسلامی نزد مسلمانان شناخته می‌شوند.

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی‌ زاده  غلو و غالیان

«غلو» در لغت به معنای تجاوز و زیاده‌روی از حد و اندازه است؛ «غالیان»: کسانی هستند که به امیر مومنان و امامان دیگر از نسل آن حضرت نسبت خدایی دادند. جهل و محبت زیاد از سوی شیعیان ساده‌دل و رسیدن به جاه و مال از سوی رهبران «غلات»، از مهم‌ترین انگیزه‌های غلوکنندگان است. پیدایش غلو و گروه‎هایی با نام غالی از زیانبارترین انحرافات درون شیعه بود که در تخریب چهره تشیع، تاثیر بسزایی داشت. این گروه در طول تاریخ، خود را به عنوان شیعه در صفوف شیعیان جای داده‎اند و با مطرح کردن عقاید خرافی و جعل احادیث زمینه تبلیغاتی برای دشمنان و مخالفان دین اسلام را فراهم ساخته همچنین زمینه نفرت دیگر مسلمانان را از تشیع فراهم می‎آورد. شهرت و محبوبیت تدریجی شیعه، عده‌ای از غالیان را واداشت تا به این جریان نفوذ کنند و آن را از درون نابود نمایند و چهره خارجی ناخوشایندی به آن بدهند یا در چشم نظاره‌گر بیرونی، شیعه را جریانی بی‌قید نشان دهند که اهمیتی به فروعات دینی نمی‌دهند.

آنها برای ترویج مسلک خود روایاتی ساختند و به ائمه اهل بیت(ع) نسبت دادند تا مردم سخنان‌شان را قبول کنند. با اینکه ائمه(ع) شدیدا با این غالیان مبارزه می‌کردند، آنان توانستند مسلک خود را ترویج کنند. این گروه منحرف افکار خود را در قالب حدیث می‌ریختند و به ائمه(ع) نسبت می‌دادند و عده‌ای را مامور کرده بودند تا به صورت عوامل نفوذی خود را طرفدار ائمه معرفی کنند و بعد از آنکه اطمینان اصحاب ائمه را جلب کردند کتاب‌های اصحاب ائمه را بگیرند به نام اینکه می‌خواهند اخبار آنها را رونویسی کنند آنگاه اخبار جعلی را وارد کتاب‌های رونویس شده می‌کردند و اصل کتاب‌ها را به صاحبان آنها برمی‌گرداندند. این کتاب‌ها رونویسی و تکثیر می‌شده و بین مردم منتشر می‌گشت، در حالی که کسی نمی‌دانست این اخبار جعلی که در این کتاب‌ها هست به دست صاحبان این کتاب‌ها نوشته نشده و از مجعولات غالیان است و بدین‌گونه کتاب‌هایی که مشتمل بر روایات جعلی و غلوآمیز بوده همه جا منتشر می‌شد و به شهرهای دیگر می‌رفت و در همه دنیای اسلام رواج می‌یافت، آنگاه مرحوم کلینی که فرضا می‌خواست روایات را از کتاب‌های اصحاب ائمه بگیرد و در کتاب کافی بنویسد از کتاب‌هایی که به نام اصحاب ائمه بود و در بازار وجود داشت این اخبار را می‌گرفت و در کتاب کافی می‌آورد.

نویسنده اعتقاد دارد جماعتی از اهل قلم فریب غالیان را خورده و غالیان توانسته‌اند جماعت معتنابهی از اهل قلم را به دنبال خود بکشانند و مکتب غلو را تقویت کنند و این به ما می‌فهماند که این غالیان تا حد زیادی در کار خود موفق شده و به هدف‌شان رسیده‌اند. در این شرایط بر اهل علم فرض است که دست به کار شوند و با این سم مهلک غلو مبارزه کنند. کتاب حاضر به نام «غلو» نامگذاری شده است به همین منظور به رشته تحریر درآمده و بر صاحبان اندیشه و خرد عرضه شده است. این کتاب 184 صفحه‌ای از دو فصل اصلی تشکیل شده است. فصل یکم با عنوان «غلو یک جریان فکری انحرافی»، به بررسی غلو در مذاهب مختلف اسلامی می‌پردازد. در این فصل موضوعاتی همچون «مبارزه اسلام با غلو، غلو درباره ابوحنیفه، غلو در مذمت ابوحنیفه، غلو درباره مالک، غلو درباره شافعی، غلو در مذمت شافعی، غلو درباره خلفا و...» مورد اشاره قرار گرفته است. فصل دوم با نام «مثلث سوم» به تدقیق در چگونگی ورود غلو به مذهب شیعه اختصاص دارد.

به نظر نویسنده کتاب، ضلع یکم این مثلث را گروه دشمنان ائمه(ع) تشکیل می‌دادند، اما ضلع دوم، عشرت طلبانی بودند که می‌خواستند هرگونه کامجویی و هرزگی را با توجیه دینی انجام دهند و ضلع سوم را نیز بعضی از دوستان دلباخته ائمه(ع) می‌ساختند. در این فصل جعل حدیث برای اهداف سیاسی، دیدگاه امام صادق(ع) در این زمینه، امام علی(ع) و پیروان ابوالخطاب، غلو محور اصلی تفکر ابوالخطاب، جعل حدیث برای منافع مادی و موضوعاتی در این زمینه مورد بحق و بررسی قرار گرفته است.

نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی‌، زاده 1303 در نجف‌آباد اصفهان (درگذشته 16 اردیبهشت 1385 در تهران) مجتهد، متکلم، تاریخ پژوه و فقیه شیعه بود. برخی از صالحی نجف‌آبادی به عنوان پیشگام روشنفکری درون دینی معاصر یاد کرده‌اند. صالحی نجف‌آبادی بر اهمیت مبانی کلامی و اخلاقی شریعت اسلام و لزوم تطبیق فقه و اصول با آنها تاکید داشت و در رویکرد اجتهادی خود، بر اهمیت دلایل عقلی و نقلی معتبر تاکید دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...