شرق و غرب | سازندگی


ادوارد مورگان فاستر [Edward Morgan Forster] را بیشتر با این سه‌ رمان می‌شناسند: «اتاقی با یک منظره»، «هواردز اِند» و «گذری به هند» [A Passage To India]که در دو دهه اول قرن بیستم منتشر شده‌اند. «اتاقی با یک منظره» در سال 1908 منتشر شد. ترجمه کاملی از این رمان به فارسی نیست. این رمان درباره زن جوانی است که در قیدوبند فرهنگی در دوران پادشاه ادوارد محبوس شده. ماجرای داستان در ایتالیا و انگلیس می‌گذرد و موضوع آن نه‌تنها عاشقانه است، بلکه از جامعه انگلیس در اوایل قرن بیستم نیز انتقاد می‌کند. مرچنت ایووری فیلم اقتباسی خود از این اثر را در 1985 تولید کرد که موفق به دریافت جایزه شد. کتابخانه مدرن نیز «اتاقی با یک منظره» را در رده 79ام لیست صد رمان برتر انگلیسی‌زبان قرن بیست قرار داده است.

گذری به هند» [A Passage To India]  ادوارد مورگان فاستر [Edward Morgan Forster]

«گذری به هند» دیگر شاهکار فورستر، در سال 1924 منتشر شد. این اثر توسط کتابخانه مدرن به‌عنوان یکی از صد اثر برتر قرن بیستم در ادبیات انگلیسی انتخاب شد و برنده جایزه «یادبود جیمز تیت‌بلک» در بخش داستان‌نویسی شد. مجله «تایم» این رمان را در لیست «صد رمان ماندگارِ» خود جای داد. این اثر براساس تجربه‌های فورستر در هند نوشته شده و عنوان کتاب برگرفته از شعرِ «گذری به هند» در کتاب «برگ‌های علف» نوشته والت ویتمن است.

«گذری به هند» را موفق‌ترین اثر ای. ام. فورستر می‌دانند که به‌طرز عجیبی مساله امپراتوری را پیشگویی می‌کند. در 1957 فورستر با نگاهی به گذشته اظهار می‌کند که آن امپراتوری که در «گذری به هند» ترسیم شده «دیگر وجود ندارد، چه از منظر سیاسی و چه اجتماعی». امروز که به صدمین سال انتشار این اثر نزدیک می‌شویم بیشتر از هر وقت دیگری رمان «قدیمی و منسوخ» به حساب می‌آید. اما دغدغه فورستر برقراری رابطه بین یک معلم مدرسه بریتانیایی و یک پزشک مسلمان است که این خود بازتابی از تراژدی امپریالیسم است- «گذری به هند» به‌طور شگفت‌انگیزی به‌عنوان یک دستاورد خارج از محدوده زمان به اعتبار خود باقی مانده و هنوز هم یکی از بهترین رمان‌های قرن بیستم محسوب می‌شود.

بخشی از «گذری به هند» که در حافظه اکثر خواننده‌ها باقی مانده بی‌شک داستان عاشقانه، ولی پر از پیچ‌وخم و فریب در غارهای «مارابار» است. زمانی که آدلا کوستد یک معلم انگلیسی به همراه دوستش خانم مور به «چاندراپور» می‌رسند درواقع وارد مستعمره هند می‌شوند؛ مکانی که سخت مشغول ترویج ارزش‌ها و شیوه زندگی بریتانیایی است. ماجرا به این قرار است که آدلا، پسر خانم مور، رونی را ملاقات کند و با یکدیگر ازدواج کنند؛ از قضا او یک کارمند دولت بریتانیایی بسیار شایسته، اما متعصب و همچنین قاضی شهر است. اما خانم کوستد همان‌طور که از اسم او مشخص است (کوستد به‌معنای جست‌وجو) نقشه‌های دیگری در سر دارد.

خانم کوستد با ردکردن کلیشه‌هایی همچون کوته‌فکری و تعصب که جامعه بریتانیایی درباره هند رواج دادند، قصد دارد تا به جست‌وجوی «هندِ واقعی» برود. در این تجسس، دکتر عزیز پزشک مسلمانی که صادقانه تمایل دارد روابط دوستانه بین اربابان و شهروندان مستعمره ایجاد کند، او را یاری می‌کند. هرکدام از آنها به نوبت از طرف رئیس انجمن دولت محلی حمایت می‌شوند. عزیز برنامه‌ای ترتیب می‌دهد تا خانم کوستد و خانم مور غارهای معروف در «مارابار» را ببینند. در آنجا که فصل مهمی از داستان است. فورستر از شرایط آشفته و هرج‌ومرج حرف می‌زند. ناگهان مساله‌ای بین عزیز و آدلا رخ می‌دهد که باعث بی‌آبرویی پزشک می‌شود و به دشمنی شدید اربابان بریتانیایی دامن می‌زند. در این شرایط بحرانی، عزیز که قبلا هم به‌عنوان فردی «غرب‌زده و ازخودبیگانه» مورد تحقیر قرار گرفته بود، زندانی می‌شود. نهایتا بعد از محاکمه، آدلا اتهام وارده را پس می‌گیرد و عزیز که عصبانی است و دلسرد از غرب، بیشتر به فرهنگِ بومیِ هند در داستان رو می‌آورد. او درحالی‌که تنها زیر باران‌های موسمی ایستاده، می‌گوید: «هرچه باشد، آخرش من یک هندی‌ام.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...