شاهدان خاموش | شرق


کتاب «آخرین شاهدها» [Last witnesses (Последние свидетели)] نوشته سوتلانا الکسیویچ نمونه‌ای متمایز از ادبیات مستند است که با روایتی خاص و تأثیرگذار به بررسی تأثیرات جنگ از دیدگاه کودکانی می‌پردازد که درگیر این تجربه هولناک بوده‌اند. الکسیویچ با انتخاب کودکان به‌عنوان راویان اصلی، به جنبه‌ای از جنگ می‌پردازد که کمتر در ادبیات مرسوم بررسی شده و با همین انتخاب، زاویه‌ای تازه و تأمل‌برانگیز به موضوع جنگ می‌دهد. نویسنده بدون هیچ پیرایشی، روایت‌هایی واقعی از زندگی کودکان جنگ‌زده را به تصویر می‌کشد. زبان ساده و بی‌تکلف این روایت‌ها، مخاطب را به دنیای کودکان می‌برد و او را در تجربه‌های آنان شریک می‌کند. الکسیویچ، به‌دور از تحلیل‌های پیچیده یا زبان آراسته، بر آن است که واقعیت را همان‌گونه که بوده، نشان دهد.

خلاصه آخرین شاهدها» [Last witnesses (Последние свидетели)] نوشته سوتلانا الکسیویچ

خواننده با هر روایت، بخشی از زندگی راوی را تجربه می‌کند. این تجربه انسانی و منحصربه‌فرد، از نقاط قوت اصلی کتاب به شمار می‌آید. یکی از جنبه‌های دیگر کتاب، نحوه بازنمایی رابطه میان کودکان و دنیای اطرافشان است. روایت‌ها نشان می‌دهند که چگونه کودکان، با وجود درک محدود خود از جنگ، تلاش می‌کنند تا معنایی برای رویدادها پیدا کنند و خود را با شرایط وفق دهند. این تلاش برای معنادادن به وقایع، ابعادی فلسفی به کتاب افزوده و آن را از یک گزارش صرفا تاریخی فراتر برده است.

نویسنده همچنین به نقش جامعه و محیط اطراف در شکل‌گیری تجربه کودکان پرداخته است. روایت‌ها اغلب به تأثیرات جنگ بر روابط اجتماعی و خانوادگی اشاره دارند. برای مثال، ازهم‌گسیختگی خانواده‌ها، تنهایی و بی‌پناهی کودکان و همچنین تلاش‌های جمعی برای بقا از جمله موضوعاتی هستند که در روایت‌ها به تصویر کشیده شده‌اند. این جنبه اجتماعی، روایت‌ها را از یک تجربه فردی به یک تجربه جمعی تبدیل کرده و همچنین به‌طور ضمنی به پرسش‌هایی اساسی درباره انسانیت و اخلاق نیز پاسخ می‌دهد. در خلال روایت‌ها، می‌توان شاهد بود که چگونه شرایط جنگ، رفتارها و ارزش‌های انسانی را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد. کودکان با معضلات اخلاقی مواجه می‌شوند که گاه بسیار فراتر از سن و تجربه آن‌هاست.

این تضادها و چالش‌ها، مسائل عمیق‌تری درباره ماهیت جنگ و پیامدهای آن بر انسان‌ها را مطرح می‌کند. ساختار کتاب بر پراکندگی روایت‌ها بنا شده، به‌گونه‌ای که تنوع روایت‌ها و گستردگی موضوعات از احساس گرسنگی و ترس گرفته تا فقدان خانواده و دوستان هر کدام، تکمیل‌کننده بخشی از یک پازل بزرگ‌تر هستند. این قطعات در کنار هم تصویری جامع و چندبعدی از تأثیرات جنگ بر زندگی کودکان را شکل می‌دهند. انتخاب این ساختار، علاوه بر اینکه آشفتگی و بی‌نظمی دوران جنگ را به‌خوبی بازتاب می‌دهد، به خواننده اجازه می‌دهد هر روایت را به‌صورت مستقل تجربه کند و در عین حال، ارتباط میان آنها را دریابد. الکسیویچ با این رویکرد، توانسته تصویری چندوجهی از تأثیرات جنگ ترسیم کند که مخاطب را به تأمل وامی‌دارد. تمرکز نویسنده بر جزئیات انسانی و روان‌شناختی به‌جای وقایع تاریخی یا تحلیل‌های سیاسی، از دیگر ویژگی‌های کتاب است.

الکسیویچ به‌جای روایت صحنه‌های نبرد یا بررسی تصمیمات نظامی تاریخ‌ساز و قهرمان‌سازی، به زندگی روزمره کودکان و تأثیرات عمیقی که جنگ بر معصومیت و روان آنها گذاشته، می‌پردازد. روایت‌های کتاب به‌خوبی نشان می‌دهند که چگونه جنگ، تجربه‌هایی ناگفته و دردناک را برای کودکان به ارمغان می‌آورد؛ تجربه‌هایی که نه‌تنها در دوران جنگ، بلکه در تمام طول زندگی با آنها همراه است و گاه، به نسل‌های بعدی نیز منتقل می‌شود. روایت‌های کودکانه، به‌واسطه زبان ساده و بی‌واسطه‌شان، واقعیت‌های تلخ جنگ را با تأثیری عمیق به خواننده منتقل می‌کنند و این سادگی خواننده را وادار می‌کند که با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند. صدای کودکان، حامل دردها، امیدها و ترس‌هایی است که در هیچ قالب دیگری این‌چنین ملموس ارائه نمی‌شود.

علاوه بر جنبه‌های انسانی، کتاب نگاهی عمیق به مفهوم «یادآوری» و «تأثیرات روانی» جنگ دارد. الکسیویچ نشان می‌دهد که چگونه خاطرات جنگ، همچون زخم‌هایی ماندگار، در ذهن بازماندگان حک می‌شود و زندگی آنها را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد. کودکان در این کتاب، نه‌تنها قربانیان مستقیم جنگ، بلکه شاهدانی خاموش هستند که زخم‌های روانی این تجربه را تا پایان عمر با خود حمل می‌کنند. این نگاه انسانی و روان‌شناختی، کتاب را از یک سند تاریخی به اثری زمان‌ناشناس تبدیل کرده است. آخرین شاهدها سفری به درون تجربه‌های انسانی است که جنگ را نه به‌عنوان یک واقعه تاریخی، بلکه به‌مثابه یک تراژدی عاطفی و روان‌شناختی بررسی می‌کند. این کتاب، با صدای کودکان و برای همه انسان‌ها، داستانی است که نباید فراموش شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...