وقتی «خدای چیزهای کوچک» [The God of small things] را می‌خوانی، به حرفِ جان برجر ایمان می‌آوری که: «شاهکار بی‌نظیری که مثل آن نوشته نشده و نخواهد شد»؛ جان برجر، رمان‌نویس و منتقد بریتانیایی -که او را «چشمِ پرنفوذترین منتقد هنری جهان» می‌نامند- و نویسنده کتاب‌ «شیوه‌های دیدن» و «درباره نگریستن» (یکی از بیست کتاب دانشگاهی که جهان را تغییر داد‌) و رمان «جی» (برنده جایزه بوکر 1972) با همین تک‌جمله درخشانش، دقیقا به ما از همان ابتدا می‌گوید که برای ورود به «خدای چیزهای کوچک» باید چشم‌هایتان را نه برای نگاه‌کردن که برای «دیدن» باز کنید. «خدای چیزهای کوچک»، کلمه‌به‌کلمه، سطربه‌سطر، پاراگراف‌به‌پاراگراف، صفحه‌به‌صفحه، پر است از شگفتی، اعجاز و چشم‌اندازهایی بکر از جهان و ادبیات.

«خدای چیزهای کوچک» [The God of small things]آرونداتی روی[Arundhati Roy]

«خدای چیزهای کوچک» تنها یک رمان نیست؛ که کتابی است «الهام‌بخش»؛ به این معنا که، به شما یک دریچه برای دیدن نمی‌دهد، که سعی می‌کند همه قوانین بشری را بشکند و به شما قوانین دیدن بدهد؛ «قوانین دیدن» به معنای این است که هرکسی از زاویه دیدِ خود، به دنیا وارد می‌شود، با همان می‌زید، و با همان می‌میرد. آرونداتی روی[Arundhati Roy]، در «خدای چیزهای کوچک» به ما یاد می‌دهد تا قوانین دیدن خود را به رسمیت بشناسیم؛ و این تنها قانونی است که می‌توان با آن از دیدنِ دنیا لذت بُرد.

«دیدن» در «خدای چیزهای کوچک»، به معنای «تغییر» است؛ چراکه از وقتی شما به دنیا می‌آیید، تا وقتی که می‌میرد، مدام شما را از خانه تا مدرسه و دانشگاه و جامعه، با «دیدن»ی که «دیگران» می‌گویند می‌سازند. آرونداتی روی می‌گوید باید با این دیدن‌ها مقابله کرد و دیدنِ خود را بسازید. پس باید خطر کرد. آنطور که «آمو» در «خدای چیزهای کوچک» باید برای شکستن قانونی که دیگران به او گفته‌اند تنها از این دریچه دنیا را ببین، اقدام می‌کند. او جرمِ دیدنش را می‌پردازد، هرچند سهمگین، اما «فردا» (آخرین کلمه‌ای که رمان با آن پایان می‌گیرد)، روز دیگری است... «فردا» همچنان روشن است...

«خدای چیزهای کوچک» با «دیدن»هایش، ما را در یک زمان نگه نمی‌دارد، درست مثل وقتی وارد یک مغازه ساعت‌فروشی می‌شویم و هربار نگاهمان روی یک ساعت و یک زمان می‌ایستد و سپس با همان عقربه‌ها حرکت می‌کند. آرونداتی روی نیز دقیقا همین کار را می‌کند. او ما را با نثر شاعرانه و زبان بی‌بدیلش که پر است از اعجاز و شگفتی و جادو، می‌کشاند به قلب تاریخ، اسطوره، مذهب، ایدئولوژی، و در تمام اینها ما را با روی دیگر «انسان»ی که خودمان هستیم، مواجه می‌کند... این «دیدن» همان مولفه‌ای است که هر خواننده‌ای را وامی‌دارد تا هرازچند سال به سراغ «خدای چیزهای کوچک» برود، آن را بازخوانی کند و بار دیگر از «لذتِ دیدن» سرشار شود: لذتِ دیدنِ انسان در تاریخ و اسطوره و مذهب از یک‌سو، و لذتِ دیدن انسان در عشق و مرگ و فقدان از سوی دیگر. آرونداتی روی در «خدای چیزهای کوچک»، به شکل درخشانی، شخصیت‌هایی خلق می‌کند که در دنیای ادبیات بی‌همتا هستند؛ راحل و استا (دوقلوها) از یک‌سو، آمو و ولوتا (عاشق و معشوق) از سوی دیگر، و حتا شخصیت‌های دیگر رمان، همگی از «فقدان» رنج می‌برند؛ همان عنصری که «بودا» برای رسیدن به «روشنایی» آن را بر دوش کشید. هریک از آدم‌های رمان هم رنجِ زمانی را به دوش می‌کشند که با آنها پیش می‌آید، عقب می‌رود، خمیده می‌شود، اما نمی‌ایستد. نه نمی‌ایستد!

آرونداتی روی، با زبانِ جنون آمیزِ دیوانه‌وارِ سرکشش، شما را در هیچ ‌زمان و مکانی نمی‌ایستاند؛ انگار سوار بر تاب... حالا اینجا، بعد آنجا... بین دو دنیا، بین مرگ و زندگی، بین زمین و آسمان... بین گذشته و حال... مدام می‌روید، مدام می‌آیید، اما تمام نه!... «خدای چیزهای کوچک» هرگز تمام نمی‌شود...

«خدای چیزهای کوچک» پس از دو دهه از انتشارش، چنان یگانه و بی‌همتاست، که بی‌بی‌سی نیز در نوامبر 2019 در فهرست صد کتابِ «الهام‌بخش جهان» از قرن نوزده تا بیست‌ویک، از آن به‌عنوان هشتمین کتابی که جهان را شکل داده، نام می‌برد. بی‌دلیل نیست که پس از دو دهه از انتشارش، می‌توان از آن به‌عنوان یکی از شاهکارهای کلاسیک قرن بیستم و یکی از شاهکارهای کلاسیک‌های تمام اعصار نام برد. «خدای چیزهای کوچک» در ایران از اواخر دهه هفتاد سر زبان‌ها افتاد، اما ترجمه‌هایی که از آن شد، متاسفانه هیچ‌کدام حق مطلب را ادا نکرد، گاه برخی از ترجمه‌ها پر از اشتباهات فاحش بود که رمان را جدا از متن اصلی بُرده بود. می‌توان اینطور گفت که هیچ‌ترجمه‌ای در طول این دو دهه نتوانسته این شاهکار را به خوبیِ ترجمه سیروس نورآبادی به فارسی منتقل کند. ترجمه سیروس نورآبادی با مقدمه جان آپدایک نویسنده شهیر آمریکایی، «خدای چیزهای کوچک» را به‌معنای واقعی کلمه، آنطور که پل ریکور می‌گوید ترجمه خوب، متنی است که وقتی آن را می‌خوانی احساس کنی آن را به زبان اصلی می‌خوانی یا از متن اصلی بهتر است، درآورده است.

آرمان ملی

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...
طنز مردمی، ابزاری برای مقاومت است. در جهانی که هر لبخند واقعی تهدید به شمار می‌رود، کنایه‌های پچ‌پچه‌وار در صف نانوایی، تمسخر لقب‌ها و شعارها، به شکلی از اعتراض درمی‌آید. این طنز، از جنس خنده‌ و شادی نیست، بلکه از درد زاده شده، از ضرورت بقا در فضایی که حقیقت تاب‌آوردنی نیست. برخلاف شادی مصنوعی دیکتاتورها که نمایش اطاعت است، طنز مردم گفت‌وگویی است در سایه‌ ترس، شکلی از بقا که گرچه قدرت را سرنگون نمی‌کند اما آن را به سخره می‌گیرد. ...
هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...