هیچ‌چیز با همه‌چیز | آرمان ملی


لمونی اسنیکت نام مستعار نویسنده آمریکایی، دنیل هندلر [Daniel Handler] (متولد 28 فوریه 1970) است. هندلر آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان با این نام منتشر کرده است، از جمله مجموعه «ماجراهای ناگوار» که بیش از 60 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده و همچنین الهام‌بخش یک فیلم در سال 2004 و سریال تلویزیونی نتفلیکس از سال 2017 تا 2019 با همین نام بوده است. «سم برای صبحانه» [Poison for breakfast] از شاخص‌ترین آثار لمونی اسنیکت است که در سال 2018 منتشر و ترجمه فارسی آن توسط احسان کرم‌ویسی از سوی نشر خوب روانه بازار کتاب شده است.

دنیل هندلر [Daniel Handler] خلاصه رمان سم در صبحانه» [Poison for breakfast] صبحانه مسموم

لمونی اسنیکت در «سم برای صبحانه» مسیری متفاوت از کارهای قبلی‌اش در پیش گرفته است. این کتاب که به ظاهر برای کودکان و نوجوانان نوشته شده، اما در عمل اثری فلسفی و تفکر‌برانگیز است که مخاطبان اصلی آن احتمالاً بزرگسالان علاقه‌مند به ماجراجویی‌های ذهنی و عجیب هستند؛ چیزی شبیه «ماجراهای پینوکیو» یا «شازده کوچولو» یا آثاری از این دست که هیچ گروه سنی نمی‌شناسد.

ماجرا با یک صبحانه ساده شروع می‌شود. لمونی اسنیکت، راوی کتاب، پس از صرف صبحانه متوجه می‌شود یادداشتی در جیب خود دارد که در آن نوشته شده غذایی که خورده، مسموم بوده است. این اتفاق او را وارد مسیری می‌کند که نه تنها به کشف منشأ این سم می‌پردازد، بلکه به جست‌وجویی عمیق درباره زندگی، مرگ و هنر تبدیل می‌شود.

او در این مسیر به مکان‌هایی مانند چای‌فروشی محبوبش، مغازه زنبوردار، سوپرمارکت و حتی اقیانوس می‌رود. در هر ایستگاه، اسنیکت با داستان‌ها و اندیشه‌هایی مواجه می‌شود که به نوعی به فلسفه زندگی و ماهیت هستی پیوند خورده‌اند. کتاب بیشتر از آنکه درباره نتیجه باشد، درباره خودِ این سفر و تأملات راوی است.

«سم برای صبحانه» اثری بسیار متفاوت از کتاب‌های مرسوم کودکان و نوجوانان است. این کتاب با سبک نوشتاری شاعرانه و در عین حال طنزآمیز، خواننده را درگیر جملات فلسفی و داستان‌هایی می‌کند که به نظر می‌رسد بیشتر برای مخاطبان بزرگسال نوشته شده‌اند. برخی از بخش‌های کتاب، مانند توضیحات مختلف درباره روش‌های پخت تخم‌مرغ یا حکایات عجیبی درباره نیمه‌راه‌رفتن تا مقصد، ممکن است برای کودکان و نوجوانان بیش از حد پیچیده یا کند به نظر برسد.

لمونی اسنیکت در این کتاب از ساختاری روایی استفاده می‌کند که بیشتر شبیه به جریان سیال ذهن است. او آزادانه از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرد و داستان‌هایی را تعریف می‌کند که در نگاه اول پراکنده به نظر می‌رسند، اما درنهایت تصویری کلی از تأملات او درباره زندگی و هنر ارائه می‌دهند.

سم در صبحانه

در قلبِ این کتاب، فلسفه زندگی و مرگ جای دارد. اسنیکت در مواجهه با احتمال مرگ ناشی از مسمومیت، به بازاندیشی در زندگی خود و معنای آن می‌پردازد. او همچنین درباره خلق هنر صحبت می‌کند و با طنزی هوشمندانه به کاوش در ماهیت واقعیت و خیال می‌پردازد. به گفته منتقدان انگلیسی و آمریکایی، این کتاب از آن دسته آثاری است که احساسات و تفکر خواننده را به شکلی عمیق درگیر می‌کند. آنها کتاب را «پربار، متفکرانه و خلاقانه» توصیف کردند و آن را اثری برشمردند که ارزش بارها خواندن را دارد.

هرچند کتاب به‌عنوان اثری برای کودکان و نوجوانان معرفی شده است، اما بسیاری از کودکان احتمالاً صبر یا توانایی لازم برای درک تأملات فلسفی و ریتمِ کُندِ داستان را نخواهند داشت. با این حال، نوجوانان باهوش یا آن‌هایی که به ادبیات جدی‌تر علاقه دارند، ممکن است از این کتاب لذت ببرند. از سوی دیگر، بزرگسالانی که به آثار فلسفی یا طنزهای هوشمندانه علاقه دارند، مخاطبان ایده‌آل این کتاب هستند.

نویسنده‌ای که در آثارش به سادگی از ماجراهای کودکان و نوجوانان به اندیشه‌های عمیق فلسفی می‌پردازد، به وضوح توانایی خارق‌العاده‌ای در ایجاد تعادل میان طنز، تأمل و داستان‌سرایی دارد. با این حال، «سم برای صبحانه» از آن دسته کتاب‌هایی است که برای درک کامل آن باید با آرامش و دقت خوانده شود.

«سم برای صبحانه» کتابی است که نمی‌توان آن را به‌سادگی در یک دسته‌بندی خاص قرار داد. این اثر درباره هیچ و همه‌چیز است؛ درباره مسمومیت جسمی و فکری، درباره سفر و مقصد، و درباره زندگی و هنر. اگرچه ممکن است برخی خوانندگان از سبک خاص و سرعت آرام کتاب دلسرد شوند، اما برای کسانی که به دنبال کتابی متفاوت و تأمل‌برانگیز هستند، این اثر یک انتخاب عالی خواهد بود.

درنهایت، لمونی اسنیکت بار دیگر ثابت می‌کند که چه در نوشتن داستان‌های ماجراجویانه برای کودکان و نوجوانان و چه در خلق آثار فلسفی و پیچیده برای بزرگسالان، نویسنده‌ای است که می‌تواند ذهن و قلب خوانندگان خود را به چالش بکشد. اگر به دنبال تجربه‌ای ادبی متفاوت هستید، «سم برای صبحانه» را در فهرست خود قرار دهید.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...