زنان در دوره صفوی محدودیت‌های بسیاری داشتند و شناخت شیوه روایت آنها از تاریخ به سادگی ممکن نیست. بر این اساس، پژوهشگران به‌دنبال یافتن رد پای زنان تاریخ‌نگار در بستر سفرنامه‌های حج و وقفنامه‌های آنان هستند.

دودمان صفوی که دو قرن، از دهم تا دوازدهم هجری قمری (۸۸۰ تا ۱۱۱۴خورشیدی) بر سرزمین ایران حکمرانی کردند، از مهمترین نقاط عطف در تاریخ ایران به‌شمار می‌آیند. در این دوره است که شیعه جعفری به‌عنوان مذهب رسمی ایران انتخاب می‌شود تا از کشورهای همسایه به‌خصوص عثمانی سنی‌مذهب با وسعتی از ترکیه امروزی، شام و عراق، مصر و شمال آفریقا تا بالکان در اروپا متمایز شود.

ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی)» نوشته بنفشه حجازی

با این حال در دوران صفوی نیز مانند تمامی دوران پیشین، حضور زنان به دلیل جامعه مردسالار آن‌چنان که باید دیده نشده است. در این دوران نیز زنان کمتر امکان تحصیل داشتند و تنها زنانی که از خانواده‌های سلطنتی، ثروتمند یا اهل علم بودند این امکان را به‌دست می‌آوردند. در این میان زنانی فرهیخته، هنرمند و ادیب هم بودند که به‌دلیل روایت مردانه تاریخ در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. اگرچه فعالیت‌های آنها در زمینه‌های علمی،‌ هنری (نقاشی، خطاطی و شعر)، مدرسه‌سازی و ... در قالب وقف نقش مهمی در فرهنگ‌سازی این دوران داشته است.

عبدالرسول خیراندیش درباره دشواری‌های مطالعات تاریخی درباره زنان در طول تاریخ ایران می‌نویسد: «شکی نمی‌توان داشت که نیمی از تاریخ تعلق به زنان دارد... با این حال بی‌هیچ شک و تردیدی، تاریخ‌نگاری ما مردانه است و تقریبا تمامی صفحات تاریخ را به مردان اختصاص داده‌اند... به هر حال چنین می‌نماید که نمی‌توان به سادگی به مساله حضور زنان در تاریخ و تاریخ‌نگاری پرداخت.»

امروز اما آثار بسیاری درباره وضعیت زنان در دوران صفوی نوشته شده است که می‌توان به کتاب‌هایی چون «زنان تاریخ‌ساز دربار صفوی» تالیف مریم نجف‌زاده‌ترک، «زن در تاریخ‌نگاری صفویه» تالیف عباسقلی غفاری‌فرد، «وضعیت زنان در عصر صفوی (از دید سیاحان اروپایی)» به‌همت زینب حاتم‌زاده، «ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی)» نوشته بنفشه حجازی، «زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه» تالیف عبدالمجید شجاع و «زن در عصر صفوی» مهرداد نوری مجیری اشاره کرد.

در همان دوران، کتاب‌هایی مانند «جهانگشای خاقان» هم موجود است که در آنها اشاره‌هایی به زنان شناخته‌شده آن دوران داشته‌اند اما زنان در دوره صفوی با ایجاد فضای سیاسی و اقتصادی مناسب بیشتر دست به فعالیت‌های عام‌المنفعه و وقف می‌زدند. این کمبودها و محدودیت‌ها به‌خصوص درباره دوره‌های تاریخی پیش از قاجار بسیار معمول است به‌طوری‌که بهزاد کریمی، دانش‌آموخته تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه آیت‌الله حائری میبد با تایید این موضوع می‌گوید: «منابع ایرانی در جایگاه منابع اصلی پژوهشگران کنونی، به دلیل وجود چنین پنداری نسبت به زنان، آن‌ها را شایسته نام‌بردن نمی‌دانسته، هنگام نیاز نیز تنها اشاره‌هایی اندک به آنها داشته‌اند. ادبیات سفرنامه‌نویسی تاریخی نیز به دلیل محدودیت‌های عرفی و مذهبی تماس اروپاییان با زنان ایرانی، تنها بازتابنده ویژگی‌های زنان طبقه‌های بالای جامعه ایران عصر صفوی است و کمتر در آن از زنان قشرهای فرودست می‌توان نشانه یافت.»

این پژوهشگر با بیان این‌که درباره زن صفوی اگر پژوهش‌هایی هم باشد، به داده‌های سفرنامه‌های تاریخی این دوره بیشتر پشتوانه دارد، می‌افزاید: «سفرنامه‌های تاریخی حج زنان، منابعی‌اند که کوشیدم از آگاهی‌های درون آنها همچون پایه‌ای برای مقایسه زن در عرصه‌های گفتمانی مختلف بهره گیرم. آثار مکتوب به قلم زنان تا پیش از مشروطه اندک‌ بوده‌اند. سفرنامه‌نگاری حج، از عرصه‌هایی به شمار می‌آید که زنان در انجام آن به‌عنوان یک فعالیت اجتماعی می‌توانستند فعال باشند. این عرصه البته با توجه به میزان اندک سواد در میان زنان که آن هم به زنان طبقه‌های بالای جامعه محدود می‌شد، به تنهایی خواسته‌ها یا وضع توده زنان در این دوره یا دیگر دوره‌ها را نمی‌تواند نمایندگی کند.»

بر این اساس تنها یک سفرنامه حج از زنان دوره صفوی تاکنون به‌دست آمده که یک مثنوی بلند شامل ۱۲۰۰ بیت است. این ابیات گزارش یک سفر زمینی به‌مدت هفت ماه است که زنی به‌نام شهربانو بیگم پس از مرگ همسرش راهی سفر شده است. این سفر که اواخر قرن دوازدهم هجری قمری انجام شده، از کنار آرامگاه شوهرش که در منطقه گز اصفهان شروع شده و مسیر کاشان، قم، ساوه، قزوین، سلطانیه، زنجان، میانه، تبریز، اردوباد، نخجوان و ایروان را طی کرده و وارد کشور عثمانی شده است.

به گفته رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ، این اثر به دلایلی ارزش بسیاری در پژوهش‌های این دوره دارد، «نخست از آن روی که یک سفرنامه حج از دوره صفوی و از یکی از سال‌های سه دهه نخست قرن دوازدهم هجری است، دوره‌ای که سفرنامه حج از آن نمی‌شناسیم. دوم آن که این اثر، یک متن ادبی منظوم است و در تاریخ ادبیات فارسی، آن هم با توجه به موضوع و محتوای آن، اثری بکر و بدیع و بسا منحصربه‌فرد است. البته سال‌ها بعد، در دوره قاجار، سفرنامه‌های حج منظوم متعددی پدید آمد، اما این اثر هم متنی ابتکاری و از نظر زمانی پیش از آثار دیگر است، و هم روانی و زیبایی آن بر آنچه ما در این حول و حوش می‌شناسیم، ترجیح دارد.»

این پژوهشگر دوره صفوی می‌نویسد: دلیل سوم این است که «منظومه حاضر اثری از یک زن فرهیخته است. دانایان آگاهند که آثاری از این دست که تراوش فکری ذهن و قلم زنان مسلمان ایرانی باشد، در ادبیات ما اندک است. بنابراین در دسترس بودن یک متن کامل از آن دوره در میان ادبیات زنانه ما بسیار با ارزش خواهد بود و چهارم آن‌که سفرنامه حاضر، طبق معمول سفرنامه‌ها، یک اثر جغرافی است، زیرا نویسنده بخش مهمی از گزارش خود را به شرح و وصف توقفگاه‌های خود از شهر و روستا اختصاص داده و با نیم‌نگاهی به هر یک به شرح برخی از ویژگی‌ها آن پرداخته است.»

جعفریان با بیان مثالی از کتاب می‌گوید: «او در کتاب خود، حمله رومیان به کاروان خود را ذکر کرده و درگیری‌ها و مشکلات مسیر، از کنار رود فرات تا حلب را شرح داده است. این امر نشان می‌دهد که در آن دوره، مسیر آناتولی برای حجاج ایرانی امنیت لازم را نداشته است. او در مورد درگیری عجم آقاسی با مهاجمان میان ارزروم و ارزینجان، معلومات کاملی ارائه می‌کند. این امر در واقع درگیری و نزاع صرف نبود، بلکه جنگی بود که بانوی اصفهانی آن را به زبانی شیوا آورده است. همچنین راهپیمایی کاروان در کنار مسیر فرات و سختی‌های گذر از رود، دشواری‌های سفر با شتر، باریکی راه و اذیت‌های موجود در این مسیر را می‌توان از اشعار شهربانو بیگم دریافت کرد.»

او در ادامه سفرش به حلب و دمشق رفت و از آنجا همراه با کاروان شام عازم حج شد. او در اشعارش شهر حلب را مانند اصفهان می‌داند و می‌گوید که حلب بسیار شبیه اصفهان است؛ گویی که شهری از شهرهای ایران است. در مغازه‌ها، بازارها و میدان‌های شهری هرچه بخواهی، پیدا می‌شود... مردمان حلب از خواهر و مادران خودمان هم مهربان‌تر و خونگرم‌تر هستند.

مورد دیگری که مربوط به زنان می‌شود، وقفیاتی است که زنان داشته‌اند. در دوره صفوی با توجه به محدودیت‌های زنان، تنها زنان ثروتمند و نزدیک به خانواده سلطنتی این توانایی را داشتند که اموال خود را وقف کنند. وقفنامه‌ها اطلاعات ارزشمند تاریخی و جغرافیایی در خود دارند.
به‌طور مثال، خانش بیگم، بزرگترین دختر شاه اسماعیل و خواهر شاه طهماسب بود. او در سال 971 هجری درگذشت و بخشی از املاک و رقبات شهر یزد و توابع آن را که در تصرفش بود، بر مرقد امام حسین (ع) وقف کرد. بر همین اساس، متن وقفنامه خانش بیگم به تاریخ 963 هجری قمری، مهمترین سندی که امروز در دست است که مطالعه روی آن بسیاری از حقیقت‌های تاریخی را در عصر خود بازگو می‌کند.

در وقفنامه خانش بیگم، حدود املاکِ وقفی را خارج از موضع یزد: قریه قهستان (شامل: ارنان، رشکوئیه و جوناباد)، میبد، شرفاباد و نِدوک بیان کرده است و در داخل شهر یزد: حمام قاضی در محله سرریگ نزدیک میدان خواجه و بازارچه‌ای واقع در مصلی نزدیک مزار شیخ جمال‌الاسلام ذکر شده است. همچنین تمام عایدات باغ خواجه واقع در مهریجرد را نیز صرف روشنایی حرم امام حسین (ع) قرار داده است.

وی همچنین موقوفاتی را بر مزار فرزندانش قرار داد و شامل کلیه املاک واقع در قریه مهرجرد میبد و باغ خواجه حسینی در قریه نعیم‌آباد است که قسمتی بر مزار میرمیران و چهار دانگ نیز بر مزار دخترش قرار داده است.

اطلاعات ارزشمند وقفنامه‌ها
در ادامه این وقفنامه، خانش بیگم علاوه بر بخشیدن مهریه خود که مبلغ یک هزار تومان بوده است، بخشیدن کلیه اسباب و امتعه خود در راه خیر، شرط آزادسازی غلامان و کنیزان خود بعد از فوتش ذکر کرده است. نکته قابل توجه این‌که در این وقفنامه، نام 15 کنیز و غلام دیده می‌شود، و این امر بیانگر آن است که استفاده از کنیز و غلام در عصر صفوی معمول و متداول بوده است.

در سجلات و مُهرهایی که برای تأیید در زمینه وقفنامه در دوره خود و با به فاصله چند سال آورده شده، نام بسیاری از بزرگان دینی و سیاسی عصرش بیان شده که مطالعه روی هر یک قابل تأمل است و حداقل به استناد آن می‌توان بسیاری اشخاص عصر صفوی را که برای ما مجهول بوده‌اند شناسایی کرد که از لحاظ اجتماعی حائز اهمیت است.

به هر حال، با توجه به کمبود اسناد و اطلاعات درباره زنان در عصر صفوی در آرشیو‌های ایران، بسیار لازم و ضروری است که به آرشیوهای کشورهای همسایه مانند ترکیه (عثمانی)، روسیه و مانند آن که اسناد و نسخ خطی فراوانی مربوط به ایران را نگهداری می‌کنند، مراجعه و نسخه‌هایی از آنها تهیه شود؛ همچنین یادداشت‌های سفیران کشورهای خارجی که ارتباط بیشتری با زندگی اجتماعی در ایران داشتند نیز گزینه‌های ارزشمندی برای پژوهش درباره زنان تاریخ‌نگار دوره صفوی محسوب می‌شوند.

ایبنا

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...