دَم را غنیمت دان! | آرمان امروز


ما زندگی‌مان را با غلتیدن در زمان می‌گذرانیم که با جریان‌های متلاطم و آب‌های راکد، پستی‌وبلندی‌ها و پیچ‌وخم‌ها، تردیدها و گریختن‌ها همراه است؛ همان‌طور که تی. اس. الیوت در سطرهای نخستین «برنت نورتن» می‌گوید: «زمان حال و زمان گذشته/ شاید در آینده حاضر باشند/ و آینده هم شاید بخشی از گذشته.» ما دوست داریم فکر کنیم که زمان برای ماست تا آن را هدر دهیم درحالی‌که این ما هستیم که در زمان می‌گذریم و فقط خودمان را هدر می‌دهیم.

دیردرا مدن [Deirdre Madden] زمان حال، زمان گذشته» [Time present and time past]

آخرین رمان دیِردرا مَدِن [Deirdre Madden] «زمان حال، زمان گذشته» [Time present and time past] تعمقی زیبا و خردمندانه بر تغییرات اجباری زمان و حافظه است. این رمان درمورد فینتِن باکلی 47ساله، مردی متاهل، خوشبخت و دارای سه فرزند است که در دوبلین به کار مشاوره حقوقی مشغول است. فینتن با ملاحظه و نجیب، «و مانند لسی وفادار» پریشان است. سال 2006 است و رشد اقتصادی ایرلند باعث کاهش تورم شده است، اما، این عامل ناراحتی و احساس گناه فینتن نیست.

او با نگاه به عقربه‌ دقیقه‌ ساعت که با سرعت درحال حرکت است، می‌تواند حس کند زمان درحال مسابقه‌دادن است، مسابقه‌ای همانند ضربان قلبی که می‌تپد و او احساس می‌کند عمرش پیش از اینکه فرصت زندگی‌کردن داشته باشد یا اینکه مجال درک آن را داشته باشد، به پایان خواهد رسید. گاهی او تصور می‌کند می‌تواند صدای گذر زمان را بشنود که مانند بادی شوم با سرعت از کنار او می‌گذرد.

فینتن که از پژواک آینده و انعکاس گذشته شوکه شده است زوال عجیب هوشیاری را تجربه می‌کند. ناگهان کلمات و اشیا برایش بی‌معنا می‌شود؛ تکه‌ای کیک هویج، به تپه‌ای عجیب‌وغریب و نارنجی‌رنگ تبدیل می‌شود که «روی آن چیز چروکیده و تیره‌ای مانند ترشی مغز یک جن قرار دارد» (چیزی که درواقع مغز گردو است) او خاطرات دور دیدارهایش را با خانواده خود در دوران کودکی و زمان شورش در ایرلند شمالی به‌یاد می‌آورد و این یادآوری ناخواسته باعث می‌شود او خود را بین آنچه بود و آنچه هست، درمانده ببیند. همانطور که فاکنر نوشت: «گذشته هرگز نمرده است و نه حتی گذشته.»

مدِن با نثری جذاب و قلمی مطمئن و قاطع به توصیف زندگی فینتن؛ مادر بدخلقش جوآن؛ همسر مهربانش کُلِت؛ خواهر ناخوش‌احوالش مارتینا و دیگر اعضای خانواده او می‌پردازد. در ظاهر، هدف این رمان نگاهی موشکافانه به درون یک زندگی خانوادگی است، ولی در پسِ مضامینِ عمیق‌تر آن می‌توان به‌معنای واقعی زندگی پی برد.

لوسی دختر کوچک فینتن، یک‌بار درحالی‌که عکس‌های سیاه‌وسفید خانوادگی را تماشا می‌کردند، از او پرسید: «دنیا از چه زمانی رنگی شده است؟» و زمانی که به همراه نایل، پسر نوجوانش، کتابی ازعکس‌های رنگی اوایل دهه‌ 1900 را تماشا می‌کنند، فینتان مجذوب این می‌شود که «چقدر همه‌ این چیزها، از قبیل تخم‌مرغ و بیسکوییت، ماهی و گل که ممکن است در هرروز از زندگی‌اش با آن‌ها برخورد کند، به‌طرز نگران‌کننده‌ای آشنا به‌نظر می‌رسند» آیا عکس – یا موضوع یک رمان – می‌تواند گذشته را نزدیک‌تر کند؟ آیا می‌تواند زمان را متوقف کند؟

رمان اندیشمندانه و زیبای مدِن به ما یادآوری می‌کند، باید این واقعیت را بپذیریم که همیشه همه‌چیز درحال تغییر است و از لحظات گذرایی که اِلیوت آن را «نقطه‌ عطف در گردش گیتی» نامیده است، لذت ببریم؛ لذتیِ که با ترجمه فارسی رمان توسط نیلوفر خسروی‌بلالمی در نشر گویا به ما پیشکش شده است تا با دیردرا مدن سفری در خاطرات‌مان با زمان داشته باشیم که چگونه ممکن است آدم در یک روز یا حتی یک ساعت، هم در «گذشته» باشد و هم «حال» را تجربه کند. شخصیت‌های رمان متوجه نیستند که چطور همه‌‌ تصمیم هایشان نقش مستقیمی در زندگی امروز و آینده‌شان خواهد داشت و چطور هر عملی که امروز انجام می‌دهند ریشه‌ای در گذشته و تاثیری بر آینده دارد. خواننده در این سفرِ مرزها و زمان‌ها، بخشی از وجود خود و اطرافیانش را در آن‌ها پیدا می‌کند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...