نشر نیماژ رمان «چهار روز با روح همینگوی» [Four Days with Hemingway’s Ghost‬] نوشته‌ تام وینتون [Tom Winton] را با ترجمه‌ی مهسا خراسانی روانه بازار کتاب کرد.

به‌گزارش مهر، رمان «چهار روز با روح همینگوی» نوشته تام وینتون با ترجمه‌ی مهسا خراسانی توسط نشر نیماژ منتشر شد. جک فیلن، قهرمان این رمان متفاوت و خواندنی، در اثر حادثه‌ای به کما می‌رود. در عالم بی‌هوشی، با قهرمان زندگی‌اش یعنی ارنست همینگوی، نویسنده بزرگ و درگذشته، ملاقات می‌کند. این دو طی معاشرتی چهار روزه درباره زندگی پس از مرگ و سرگذشت همینگوی صحبت می‌کنند اما موضوع اصلی این است که همینگوی بایست به او که از طرفش آمده گزارش بدهد آیا جک فیلن استعدادی برای نویسندگی دارد که یک بار دیگر به زندگی برگردد یا نه.

تام وینتون در قالب داستان، خواننده را با زندگی و شخصیت همینگوی آشنا می‌کند و بین درونمایه ادبی داستان و خمیرمایه طنز و شوخ‌طبعی آن، تعادل مناسبی برقرار می‌کند. پایان ماجرا نیز غافل‌گیرکننده است بی‌اینکه اتفاقی عجیب و غریب در انتظارمان باشد.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

«به خودم گفتم: وای عالی شد! الان شروع می‌شود! گیر یکی از آن آدم‌های خل‌وچلی افتادم که خودشان را همینگوی فرض می‌کنند. می‌خواستم بدون این‌که حتی جوابش را بدهم از آنجا بروم، اما نتوانستم. باید دست‌کم یک نگاه به این دلقک می‌انداختم. از گوشه چشم زیر نظرش گرفتم و کم‌کم سرم را برگرداندم. اول از همه متوجه شدم تقریباً هم‌قد من است که البته چیز عجیبی نبود اما وقتی توانستم صورتش را کامل ببینم چنان از جایم پریدم که انگار برق فشار قوی به من وصل کرده بودند.

در کسری از ثانیه دهانم باز ماند، سرم رفت عقب و ابروهایم چسبید به رستنگاه موهایم. نگاهم میخکوب شد و چشم‌هایم تقریباً به اندازه‌ی دهانم باز ماند. سرم را تکان دادم، انگار می‌خواستم صدای پیچ یا مهره‌ای را که در مغزم شُل شده باشد، بشنوم. بعد گفتم: «خدای مهربان! خودتی! مطمئنم خُل شده‌م.»

این کتاب ۲۲۴ صفحه دارد و با قیمت پشت جلد ۳۳۰۰۰ تومان، با جلد شومیز و کاغذ سبک (بالک) به‌بازار کتاب عرضه شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...