کتاب «علامه محمدتقی جعفری؛ سرگذشت و ایام، آرا و اندیشه‌ها» با گردآوری و تدوین و تنظیم علی جعفری توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر و راهی بازار نشر شد.

علامه محمدتقی جعفری؛ سرگذشت و ایام، آرا و اندیشه‌ها

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب مجموعه‌ای از گفتگوهای انجام‌شده با علامه جعفری از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰، حکایات، خاطرات، اندرزهای وی به اطرافیان، شرح مختصر آخرین روزهای زندگی علامه و خاطرات فرزندان، نزدیکان و دوستان وی است که توسط علی جعفری فرزند وی گردآوری و تدوین شده‌اند.

عبدالله نصری، برتراند راسل، منوچهر صدوقی سها، احسان طبری، محمد عبدالسلام، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، محسن هشترودی، محمدتقی شریعتی، شیخ عبدالله حائری و ... ازجمله افرادی هستند که در این‌خاطرات و گفتگوها حضور دارند.

کتاب پیش‌رو ۵ فصل دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «محمدتقی جعفری به بیان خودش»، «حکایات، خاطرات و اندرزها»، «واپسین‌روزها»، «محمدتقی جعفری در نگاه دیگران» و «آثار و تالیفات».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

همزمان با بعضی از افراد دانشگاهی و حوزی، عده‌ای نیز شروع به موضع‌گیری‌هایی بی‌پایه و اساس کردند، بدون آن‌که حتی یک‌مجلد از این‌مجموعه فاخر و حتی دیگر آثار ایشان را به‌طور کامل خوانده باشند. این‌اثر می‌توانست خیلی بیش از اینها در جامعه تاثیرگذار باشد، ولی افرادی بودند که آگاهانه و یا ناآگاه در مقابل مباحث مربوط به علوم انسانی و یا علوم جامعه‌شناسی و روان‌شناسی که از غرب به سمت شرق و خصوصا به ایران سرازیر می‌شد، خود را باختند و دیگران را نیز به این خودباختگی سوق دادند و گفتند: دیدگاه‌ها و نظرات اسلام درباره انسان، هیچ‌کاربردی در جوامع ندارد!

آقای علی شفیق‌نیا از دوستان قدیمی مرحوم استاد می‌گفت: در طی سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ ش که آقای جعفری برای عده‌ای از دوستان خود جلسات تفسیر مثنوی دایر کرده بودند و برخی فحول و اساتید در آن جلسات شرکت می‌کردند، بارها تذکر داده بودند: «مغز تابناک و اندیشه‌های مولوی، حدود هفتصد سال است که شرق و غرب را مبهوت و شگفت‌زده کرده است و علی‌رغم اینکه در موضوعاتی نظیر: تعلیم و تربیت، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و به‌طور کلی درباره مبانی علوم انسانی مباحثی مطرح کرده که واقعا کم‌نظیر است و حتما می‌تواند پایه و اساس تفکرات متخصصین علم روان‌شناسی و جامعه‌شناسی قرار گیرد و در جامعه تدریس و پیاده شود، ولی متاسفانه از این‌امر غفلت شده و متفکران ما در ایران، نظریه‌پردازی و صاحب‌نظر بودن مبانی علوم انسانی را فقط منحصر به غرب و نظرات دانشمندان آنها می‌دانند.»

در خردادماه سال ۱۳۷۴ که استاد جعفری بنا به دعوت دانشجویان ایرانی سفری به انگلیس داشتند، دیدارهای مختلفی با اساتید بعضی از دانشگاه‌ها داشت که یکی از آنها آقای پروفسور سیکارو، رئیس دپارتمان ادبیات و فرهنگ در دانشگاه بیرمنگهام بوده است. در این ملاقات، مباحث خوبی مطرح شده و در کتاب پیام خرد نیز این مباحث آمده است.

این‌کتاب با ۴۸۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...