«کتاب تنهایی» شامل سخنان خداوند با بنده خویش و برخی احادیث با مضامین انسان است که به قلم «محمد‌رضا زائری» به زبانی ساده بازنویسی و از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده ‌است.

مولف در مقدمه دومین دفتر «کتاب تنهایی» با تکیه به ندای«ای فرزند آدم» می‌نویسد: «ای فرزند آدم » سرآغاز بسیاری از احادیث قدسی است که لطیف‌ترین و زیباترین مضامین معنوی را خطاب به انسان بیان کرده‌اند. سخنانی که پرودگار بزرگ با مخلوق سرگشته خویش گفته است و همه کتاب‌های آسمانی از قرآن کریم تا تورات و انجیل از آنها آکنده‌اند. بجر اسفار عهد قدیم (عتیق) و نیز عهد جدید حتی در کتاب‌های سایر پیامبران آیاتی چنین فراوان است.

وی در ادامه با اشاره به اینکه در دومین دفتر از «کتاب تنهایی» نیز سعی شده است تا چون دفتر نخست مجموعه‌ای از آیات و احادیث گلچین شود و پس از بازنویسی به زبان بسیار ساده و روان در اختیار مخاطب عام قرار گیرد، منابع مورد استفاده خود را اینگونه معرفی می‌کند: «در این مجموعه دو منبع مورد استفاده مستقیم قرار گرفته‌اند؛ یک: الجواهر السنیه فی‌ الاحادیث القدسیه از «شیخ حر عاملی» و دوم: اربعون سوره منتخبه من التوراه المرویه عن امیرالمومنین (ع)». شایان ذکر است برخی متن‌های کتاب را «فریبا بروفر» تصویرگری کرده است.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...