آیا مطالعه تاریخ صرفا ورق زدن چند کتاب و اسناد به جای مانده از گذشته است و پژوهش تاریخی یک کار دانشگاهی کسل‌کننده بی‌ارتباط با زندگی امروز و دغدغه پیشرفت ماست؟ برای پاسخ به این پرسش با کتاب «مفهوم کلی تاریخ» [The idea of history] همراه شویم.

خلاصه کتاب مفهوم کلی تاریخ» [The idea of history]  رابین جرج کالینگوود [Robin George Collingwood]

از نگاه رابین جرج کالینگوود [Robin George Collingwood] استاد فلسفه متافیزیک دانشگاه آکسفورد در کتاب مفهوم کلی تاریخ، تاریخ در کتابها و اسناد گنجانده نشده است بلکه تاریخ فقط در علاقه و مشغولیت کنونی مورخی زنده است که این اسناد را تفسیر می‌کند و به این طریق حالات ذهنی را که به کنکاش درباره‌ آن می‌پردازد، از نو در خود احیا می‌کند. کالینگوود روال تاریخ را اساساً تفسیر مدارک گذشته خوانده و سرانجام تاریخ را علمی برای خودشناسی انسان ارزیابی می‌کند. به این ترتیب ارزش تاریخ در آن است که به انسان می‌آموزد انسان چه کرده است و بنابراین انسان چیست.

در این کتاب، چگونگی شکل‌گیری مراحل تاریخ در آسیای غربی و اروپا ـ در چهار هزار سال گذشته ـ بررسی می‌شود. بدین سان، این کتاب رساله‌ای است در باب فلسفه تاریخ که فصل نخست آن به تاریخ‌نگاری یونانی ـ رومی اختصاص دارد. نویسنده در فصل دوم با عنوان تأثیر مسیحیت بر این باور است که مسیحیت دو ایده‌ برجسته در تاریخ‌نگاری یونانی ـ رومی را کنار می‌نهد. این دو ایده عبارت‌اند از: 1- ایده‌ خوش‌بینانه نسبت به سرشت آدمی، 2- ایده‌ جوهرانگار نسبت به موجودات ابدی که بنیاد فرآیند تاریخی بر آن استوار است. در فصل سوم با عنوان آستانه‌ تاریخ علمی، انديشه تاریخ مکتب رمانتیک و دیدگاه‌های تاریخی هردر، کانت، شیلر، فیخته، شلینگ، هگل و مارکس، نیز انديشه اثبات‌گرایی در حوزه‌ تاریخ، بررسی و تبیین می‌شود. در فصل چهارم تاریخ علمی، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های نظریه‌پردازان تاریخ علمی در چهار کشور انگلستان، آلمان، فرانسه و ایتالیا تشریح می‌گردد. مباحث فصل پنجم کتاب نیز عبارت‌اند از: ماهیت آدمی و تاریخ آدمی، تخیل تاریخی، مدرک تاریخی، تاریخ به عنوان بازآفرینی تجربه گذشته، بن‌مایه تاریخ، تاریخ و آزادی، و پیشرفت به عنوان آفریده‌ تفکر تاریخی. در بخش پایانی، نوشته‌ای از تی. ام. ناکس ـ ویراستار متن اصلی کتاب ـ در شرح و معرفی دیدگاه‌ها و آثار کالینگوود آمده است.

به عقیده رابین جرج کالینگوود، هنگامی که کسی تاریخی فکر می‌کند و اسناد یا اشیایی که از گذشته بر جای مانده است را پیش روی خود دارد، وظیفه دارد فکر پدیدآورنده اثر را کشف و سپس آن را برای خود بازسازی کند تا به این شکل فرآیند ویژه یک مطلب را به درستی دریابد. برای مثال هنگامی که مورخ یاسای چنگیز را می‌خواند، باید چنان که گویی وضع چنگیز وضع خود اوست، فرآیندی را که امپراتور در گرفتن تصمیمی در «یاسا» طی کرده است با دانش خود تجربه کند.

کالینگوود خاطرنشان می‌کند، سیاست، اقتصاد و اخلاق می‌توانند از نظر تاریخی مورد مطالعه قرار گیرند زیرا سیاست نمونه آشکار عمل و از روی قصد است. همچنین فعالیت اقتصادی هم می‌تواند تاریخ داشته باشد، چون از قصد شخصی که کارخانه می‌سازد یا بانک تاسیس می‌کند، می‌توانیم تاریخ آن را بفهمیم یا اگر به ما گفته شود در کارخانه اعتصاب کرده‌اند یا به بانک هجوم برده‌اند، می‌توانیم در ذهن خود مقاصد مردمی را که عمل جمعی‌شان آن اشکال را به خود گرفته است، بازسازی کنیم و البته در اخلاق هم به همین منوال می‌توان تاریخ پدید آورد زیرا در عمل اخلاقی، کارهای معینی را از روی قصد انجام می‌دهیم تا حیات عملی خود را با آرمان چیزی که باید باشد، هماهنگ کنیم.

کالینگوود در ادامه بحث به این نکته اشاره دارد که در مقایسه تاریخی دو نسل یک جامعه هیچ مفهومی از تغییر به عنوان پیشرفت وجود ندارد: نمی‌توان مقایسه اصیلی میان دو طریق زندگی دو نسل انجام داد، بنابراین هیچ حکمی درباره اینکه یکی از دیگری را بتوان بهتر دانست، نمی‌توان داد و از این رو هیچ مفهومی از تغییر به عنوان پیشرفت وجود ندارد. به این دلیل تغییرات تاریخی در طریق زندگی یک اجتماع بسیار به ندرت (حتی از جانب نسلی که آنها را ایجاد می‌کند)، مستلزم مفهوم پیشرفت است. آنها به پیروی از انگیزه یی کور دست به تخریب هر چیزی می‌زنند که آن را درک نمی‌کنند و بد می‌دانند و چیز دیگری را به عنوان خوب جایگزین آن می‌کنند...

مفهوم کلی تاریخ» [The idea of history]

اما در نهایت به باور کالینگوود این یک مورخ واقعی است که درباره مفهوم پیشرفت داوری می‌کند: شخص در عین حال که بالفعل در زمان حالی زندگی می‌کند که در تلاش برای ساختن آن است باید از گذشته جامعه‌اش شناخت تاریخی داشته باشد، زیرا معرفت و شناخت تاریخی تنها عبارت است از بازآفرینی تجارب گذشته در ذهن مورخ زمان حال، بنابراین فقط به این صورت می‌توان دو طریقه زندگی را برای مقایسه امتیازاتشان با هم در ذهن نگه داشت به طوری که شخصی که یکی را انتخاب و دیگری را رد می‌کند، بتواند بداند چه به دست آورده و چه از دست داده و تعیین کند که بهتر را انتخاب کرده است.... به این ترتیب مورخ باید درباره ارزش نسبی دو طریق مختلف زندگی به عنوان دو کل داوری کند. برای این کار هم باید توانا باشد با عاطفه و احساسی یکسان به اشکال و ارزشهای اساسی هر طریق زندگی و تجربه آنها هر دو را به عنوان موضوع معرفت تاریخی، بازآفریند. پس مورخ از دوردست نگاه نمی‌کند بلکه تجربه تاریخی را در خود می‌آفریند تا بتواند بهتر آن را مورد تحلیل قرار دهد... و در اینجاست که تنها یک مورخ واقعی می‌تواند تفاوت بین دو موضوع تغییر تاریخی و پیشرفت بودن یک پدیده تاریخی را درک کرده و توضیحی مناسب دهد.

جمع‌بندی رابین جرج کالینگوود تصریح می‌کند، اگر ما نتوانیم تاریخ اصیل گذشته را به خوبی از اسناد جهان باستان و قرون وسطی بازسازی کنیم، آنگاه چشم‌انداز ما تنها به گذشته اخیر محدود خواهد شد. بازسازی دقیق یک حادثه تاریخی براساس اسناد و مدارک واقعی و آنگاه درک انسانی از واکنشهای بشری نسبت به آن عملی است که ادراک تاریخی مورخ را نسبت به آن پدیده نشان می‌دهد؛ عملی که به نظر کالینگوود وظیفه مورخ است و به او کمک می‌کند بتواند درباره مفهوم پیشرفت به عنوان یک آفریده تفکر تاریخی بحث کند.

انتشارات اختران کتاب «مفهوم کلی تاریخ» نوشته «رابین جرج کالینگوود» با ترجمه «علی اکبر مهدیان» در ۴۴۷ صفحه و با قیمت ۳۸۰۰۰۰ تومان منتشر کرده است؛ کتابی که به مخاطب کمک می کند به جای پذیرفتن تقسیم‌بندی‌ها و تفکرهای قالبی درباره مسائل تاریخی و مفاهیمی همچون پیشرفت، با شجاعت آن فرآیند تاریخی را درک، بازسازی و سپس داوری کند.

رابین جرج کالینگوود (۲۲ فوریه ۱۸۸۹–۹ ژانویه ۱۹۴۳) فیلسوف، مورخ، و باستان‌شناس انگلیسی‌ استاد فلسفه‌ متافیزیک در دانشگاه آکسفورد بود. از جمله‌ کتاب‌های اوست: «مفهوم کلی طبیعت» و «زندگی‌نامه‌ی خودنوشت» و «مبانی هنر».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...