به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، هشتمین پیش نشست کنفرانس بین‌المللی الهیات عملی با عنوان «الهیّات بیماری به مثابه الهیّات عملی» با سخنرانی نعیمه پورمحمدی عضو هیئت علمی‌دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

پورمحمدی سخنرانی خود را در سه بخش ارائه کرد. او در بخش اوّل به تبیین چیستی «مطالعات بیماری (sickness/illness studies)» پرداخت و در بخش دوم «الهیات بیماری» را بررسی کرد و نهایتاً در بخش پایانی «الهیات بیماری نگر» را مدنظر قرار داد.

نعیمه پورمحمدی

او طی سخنانی گفت: هنگامی‌که از مطالعات بیماری سخن گفته می‌شود، مقصود مجموعه مطالعاتی است که با رویکردهای به طور خاص فلسفیِ پدیدار شناسانه، هرمنوتیکی، اگزیستانس و تبارشناسانه ناظر به بیماری انجام می‌شود که وجه مشترک همه آنها بررسی تجربه زیسته بیماران از بیماری است و در نتیجه کاملاً از فضای طبیعت گرایانه و پزشکی فاصله می‌گیرد. به عبارت دیگر، مطالعات بیماری به جای رویکرد زیستی از رویکرد زیسته سخن می‌گوید. هرچند که به عنوان یک اصل اوّلیه در این مطالعات، بیماری اساساً یک تجربه اشتراک ناپذیر است، ولی تا آنجا که می‌شود باید تلاش کرد تا در راستای توجه به بیماران و کم کردن از رنج‌های آنها، آن را به نحوی قابل بیان و اشتراک گذاری در آورد.

او ادامه داد: طبق بررسی‌های صورت گرفته در مطالعات بیماری، تجربه زیسته بیماران دارای برخی ویژگی‌های مشترک است: احساس تنهایی و جدایی از دیگران؛ از خود بیگانگی و از دیگران بیگانگی؛ چندپارگی شخصیّت؛ شکسته شدن قطعیّت پیش فرض‌ها نسبت به خود و جهان؛ از دست دادن کنترل نسبت به خواسته‌ها و نیازهای خود؛ از دست دادن آزادی؛ غریبه شدن جهان و کوچک شدن آن؛ تبدیل شدن بدن از یک سوژه به ترتیب به ابژه، بیگانه، دشمن و افشاکننده راز؛ تلقّی از بیماری به عنوان جنون، جرم و گناه.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه مطالعات بیماری در تلاش است تا این احساسات منفی مذکور در بیمار را از میان بردارد و در این راستا یکی از اصلی ترین راهکارهای آن مقابله با انگاره‌های غلط اجتماعی درباره بیماری و به خصوص استعاره سازی‌های منفی است گفت: به علاوه در این مطالعات استفاده از استعاره‌های نظامی‌ در تبیین نوع مواجه با بیماری نیز مطرود است چرا که نهایتاً موجب تقویت احساسات منفی بیمار می‌شود.

به گفته او، غایت مطالعات بیماری آن است که بیماری عادی سازی شود و هر کس برای خود جایی برای آن در زندگی باز کند و نهایتاً فرد در زمان بیماری هم خوب و سالم زندگی کند. لذا لازم است از استعاره‌های مثبت درباره بیماری استفاده کرد، مثلاً بیماری به عنوان یک دوست یا بیماری به مثابه تعالی از بدن.

پورمحمدی در بخش دوم سخنانشان به الهیات بیماری پرداخت و افزود: مقصود کلی از الهیات بیماری، مجموعه عقاید و آرائی است که الهیات درباره بیماری و بیمار به دست می‌دهد. حال، اگر بر مبنای مطالعات بیماری به سراغ الهیات بیماری برویم، از دو جنبه می‌توان الهیات بیماری را مورد بررسی قرار داد. جنبه اول بررسی انتقادی الهیات بیماری است، یعنی نقد آن دسته باورهای الهیاتی که در تنافی با غایت مطالعات بیماری قرار دارد. در متون الهیاتی درجه اول و درجه دوم مسیحی و اسلامی، با اندیشه‌هایی مواجه می‌شویم که نیاز به بازخوانی و باز تفسیر دارند و به خودی خود و در بادی امر قابل جمع با مطالعات بیماری نیستند.

این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه جنبه دومی‌که در الهیات بیماری با رویکرد مطالعات بیماری مورد توجه است، بررسی ظرفیت‌های آموزه‌های الهیاتی در تقویت اهدافی است که مطالعات بیماری به دنبال آن است عنوان کرد: این ظرفیت عموماً با مباحثی که در مسیحیّت به عنوان مراقبت‌های شبانی یا در الهیات اسلامی‌به صورت مراقبت‌های معنوی از بیمار آمده پیوند می‌خورد.

پورمحمدی بخش پایانی سخنان خود را به الهیات بیماری نگر اختصاص داد و افزود: مقصود از الهیات بیماری نگر، باز تعریف جهان بینی و آموزه‌های دینی از منظر شخص بیمار است. برای مثال در مسیحیّت تاکید می‌شود که الهیات را می‌توان از منظر مسیح (ع) در هنگام به صلیب کشیده شدن باز تعریف کرد. و یا اینکه در معادشناسی، به این امر باور پیدا کرد که قرار نیست همه افراد به صورت سالم محشور شوند، بلکه بیماران در آخرت نیز با بیماری محشور می‌شوند با این تفاوت که از بیماری خود رنج نمی‌برند.

او همچنین به وجود زمینه‌های نوعی الهیات بیماری نگر در الهیات اسلامی‌ نیز اشاره کرد و یادآور شد: مثلاً اینکه در سوره‌های مکّی قرآن کریم که بر تبیین اصول اسلام تاکید دارد، هیچ گاه از دو گانه سالم و بیمار استفاده نشده است. به علاوه، در الهیات اسلامی‌ و به طور خاص شیعی، بزرگ ترین شخصیت‌های دینی همچون چهارده معصوم (ع) –برای مثال حضرت فاطمه (س) و امام سجاد (ع)- دچار بیماری‌های شدیده شده‌اند.

پورمحمدی سخنرانی خود را با تاکید بر این مطلب به پایان برد که هدف از مباحث مطرح شده در این جلسه، توجه ویژه و تامّل درباره دغدغه‌هایی است که توسط مطالعات بیماری ناظر به الهیات مطرح شده است و نهایتاً حرکت به سمت بازتفسیر و بازخوانی برخی آموزه‌های الهیاتی که به نظر می‌رسد می‌تواند موجب افزایش رنج بیماران شود.

او به عنوان مثالی برای این بازتفسیر، به آیاتی از قرآن اشاره کرد که در آنها از استعاره بیماری برای اشاره به کفر و گمراهی اشاره شده است (فی قلوبهم مرض). در تفسیر این آیات می‌توان گفت که این استعاره سازی هیچ گاه درباره فرد بیمار نیست بلکه به خود بیماری مربوط می‌شود، و از این رو چه بسا نتوان آن را در زمره استعاره سازی‌های منفی درباره بیماران قرار داد.

پس از پایان سخنان او، نوبت به بخش پرسش و پاسخ رسید. مهم ترین مطالبی که در این بخش مطرح شد. پورمحمدی گفت: اگر استعاره به عنوان یک امر شناختی (آنگونه که در مطالعات بیماری مدّنظر است) تلقّی نشود، از معانی منفی که از استعاره‌های بیماری دریافت می‌شود کاسته خواهد شد.

به گفته پورمحمدی، به نظر می‌رسد به عنوان یک راه حال درباره استعاره سازی‌های الهیاتی درباره بیماری، بسیاری از این استعاره‌ها را بتوان غیر شناختی در نظر گرفت، چرا که در این سنت همواره تاکید می‌شده که وجه شباهت در استعاره می‌باید به درستی شناسایی شود (چرا که از سایر وجوه، استعاره مبعّد است) و این امر به نوعی با لزوم توجه به شرایط مخاطب هنگام به کارگیری استعاره پیوند می‌خورد.

او با اشاره به اینکه در بررسی آموزه‌های الهیاتی درباره بیماری، باید نگاه کل گرایانه داشت و به صورت ضابطه مند و بر اساس روش‌های خاص حدیثی به سراغ آن رفت که در این میان توجه به شرایط و قراین صدور بسیار مهم است گفت: در این صورت می‌توان به برداشت دقیق تری از این آموزه‌های دست یافت و تعارض آنها با مطالعات بیماری را در بسیاری از موارد مرتفع ساخت.

این استاد دانشگاه گفت: از کتاب‌های بسیارخواندنی در زمینه مطالعات بیماری، دو اثر سوزان سانتاگ با عنوان «بیماری به مثابه استعاره» و «ایدز به مثابه استعاره» است. رویکرد حاکم بر مطالعات بیماری، رویکرد پدیدار شناسانه است.

پورمحمدی در پایان عنوان کرد: در مطالعات بیماری، تفاوتی خاص میان نحوه مواجهه با بیماری‌های غیر مزمن و مزمن وجود دارد. بیماری غیر مزمن در عین رعایت همه دقت نظرهایی که ذکر شد، نوعی وضعیت نامطلوب تلقّی می‌شود که باید به دنبال درمان آن بود. اما در بیماری‌های مزمن که اساساً جزئی از هویت بیمار را تشکیل می‌دهند، به هیچ وجه نباید به عنوان وضعیت نامطلوب ترسیم شوند، بلکه باید عادی سازی حداکثری درباره آن صورت گیرد.
 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...