کتاب «زیرسیگاری» [The ashtray (or the man who denied reality] به قلم اِرول موریس [Errol Morris] و ترجمه رضا صادقی منتشر شد.

زیرسیگاری» [The ashtray (or the man who denied reality] ارول موریس [Errol Morris]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایلنا، ناشر درباره این کتاب نوشت:

ارول موریس (1948- ) مستندساز آمریکایی با یک توصیه‌نامه به دانشگاه پرینستون می‌آید تا زیر نظر تامس کوهن فلسفه بخواند. اما اعتقادش در مخالفت با نسبی‌گرایی کوهن باعث می‌شود تا رابطۀ آن دو شکرآب شود و دست آخر با پرتاب زیرسیگاری سمت موریس به اوج خود برسد، دعوایی که در نهایت منجر به اخراج موریس از دانشگاه می‌شود. موریس در «زیرسیگاری» از برخورد خشنی که کوهن با او داشته یک سناریو می‌سازد و با ترکیب هنرمندانۀ تأملات فلسفی، مصاحبه‌ها و خاطرات به حیطۀ مردم‌نگاری فلسفۀ دانشگاهی وارد می‌شود. او فلسفۀ دانشگاهی را از این جهت به چالش می‌کشد که به جای جستجوی حقیقت، گرفتار هزارتوی تفسیر متن‌هایی پر از ابهام و ایهام شده است. با این‌که همیشه در فلسفه این خطر هست که انسان با انکار واقعیت غرق در خیالات خود شود، از نگاه موریس خسارت اصلی در جایی است که انسان در خیالات دیگران غرق شود.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...