کتاب «اندیشه سهروردی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی» توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر شد.

اندیشه سهروردی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «اندیشه سهروردی؛ دیدگاه‌های فلسفی استاد غلامحسین دینانی» با تحقیق و تدوین اسماعیل منصوری لاریجانی به‌تازگی توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب یکی از آثاری است که از مکتوب‌کردن گفتگوهای لاریجانی و غلامحسین دینانی در برنامه تلویزیونی «معرفت» حاصل شده است.

شهاب‌الدین یحیی‌بن حبش‌بن امیرک سهروردی در ۵۴۹ ه.ق در قریه سهرورد، نزدیک زنجان، متولد شد. سهرورد، روستایی است که در قدیم مسکن کشاورزان دانشمند بود و سکنه آن روستا یه علم و دانش علاقه داشتند و با این‌که زراعت می‌کردند، فرزندان خود را به مکتب می‌فرستادند تا درس بخوانند. پدرش شهاب‌الدین پس از اینکه خواندن و نوشتن آموخت، او را به مراغه که آن‌زمان از شهرهای بزرگ بود و چند سال بعد از آن تاریخ، خواجه نصیرالدین طوسی زیج معروف مراغه را به دستور هلاکوخان در آن ساخت، فرستاد.

سهروردی مقدمات علوم را در مراغه، نزد مجدالدین جیلی، فراگرفت و پس از آن، عازم اصفهان شد. در آن زمان، در اصفهان دانشمندی به نام ظهیرالدین قاری تدریس می‌کرد. شهاب‌الدین سهروردی همه علوم آن زمان را نزد وی فراگرفت و در شانزده سالگی از تحصیل علم و تلمذ نزد استادان بی‌نیاز شد. شهاب‌الدین سهروردی ضمن تحصیل چنین استنباط کرده بود که موجودات دنیا از نور به وجود آمده‌اند و انوار به یکدیگر می‌تابند، و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین دلیل، لقب «شیخ اشراق» را یافت.

«اندیشه سهروردی» درباره زندگی و آثار این‌فیلسوف ایرانی است.

این‌کتاب با ۱۶۸ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

او «آدم‌های کوچک کوچه»ــ عروسک‌ها، سیاه‌ها، تیپ‌های عامیانه ــ را از سطح سرگرمی بیرون کشید و در قامت شخصیت‌هایی تراژیک نشاند. همان‌گونه که جلال آل‌احمد اشاره کرد، این عروسک‌ها دیگر صرفاً ابزار خنده نبودند؛ آنها حامل شکست، بی‌جایی و ناکامی انسان معاصر شدند. این رویکرد، روایتی از حاشیه‌نشینی فرهنگی را می‌سازد: جایی که سنت‌های مردمی، نه به عنوان نوستالژی، بلکه به عنوان ابزاری برای نقد اجتماعی احیا می‌شوند ...
زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...