خندق آبادی گفت: با توجه به انواع نقدهایی که این کتاب معرفی کرده می‌تواند برای ما کمک کننده باشد و نباید مواجهه هراسناکی با آن داشته باشیم.

تفسیر بایبل» [Biblical Exegesis: A Beginner’s Handbook] نوشته جان اچ هایس و کارل آر هالدی [Carl R. Holladay and John Haralson Hayes]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، نشست نقد و بررسی کتاب «تفسیر بایبل» [Biblical Exegesis: A Beginner’s Handbook] نوشته جان اچ هایس و کارل آر هالدی [Carl R. Holladay and John Haralson Hayes] در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد. حسین خندق آبادی در این نشست طی سخنانی گفت: این کتاب درباره یکی از مهمترین متون بشری است. از سوی دیگر در هر اثر کلاسیک به طور طبیعی حول و حوش آن فرهنگی شکل می‌گیرد و بنابراین هر اثر کلاسیک مهمی به همین شکل است و به عنوان یک تک کتاب، فرهنگی را شامل انواع تفسیرها، اقتباس‌ها، ترجمه‌ها، مضامین و .... می‌شود. در مواجهه با آثار کلاسیک نباید تلاش کنیم آن را پیراسته کنیم تا به نسخه ابتدایی آن برسیم چون کل این اثر می‌تواند فرهنگی را شکل بدهد که قابل بررسی باشد. بسیاری از ایده‌های بشری خام رشد نمی‌کنند و نیازمند فضایی هستند و آثار کلاسیک چنین رویکردی دارند.

او ادامه داد: متون دینی مهم از جمله کتاب مقدس جز آثار کلاسیک به شمار می‌آیند. در این تفسیر روش‌هایی معرفی شده که می‌توان از طریق آنها به فهم بهتری از متون دینی رسید. این روش‌ها غالب‌هایش درباره یکپارچگی متون دینی بحث می‌کند و می‌گوید روی هر متن دینی چه تغییراتی رخ داده است به طور مثال نقدهای تاریخی، ادبی، دینی و ... شیوه‌هایی هستند که به مخاطب کمک می‌کنند تا برسد به اینکه به این درخت تناور بشری چه چیزهایی اضافه شده است.

این محقق ادامه داد: نویسندگان درباره کتاب مقدس دینی همین موضوع را مورد تاکید قرار می‌دهند و به چهار روایت درباره انجیل اشاره می‌کنند که همین حفظ چهار روایت نشان دهنده اعتنای به این تکثر است. پس باید در متون دینی به این موضوع توجه داشته باشیم که این متون یک مجموعه فرهنگی هستند. از سوی دیگر روش ساختارگرایانه و نقد رسمی یا قانونی در این کتاب مورد توجه قرار گرفته و این دو روش بر خلاف روش‌های دیگر شرایط موجود را بررسی می‌کنند. سوالی که پیش می آید این است که این تفسیر بایبل با قرآن چه ارتباطی می‌تواند برقرار کند؟

خندق‌آبادی در پاسخ به این سوال توضیح داد: مواجهه با ترجمه این کتاب و بررسی روش‌های تفسیر در این اثر موجب می شود که واکنش‌هایی ایجاد شود نخست اینکه گفته می‌شود این ارتباطی به ما ندارد و اساسا برای ما تبیین از وحی و نبوت فرق می‌کند و این اثر برای ما فایده‌ای ندارد اما به تدریج کم کم محققانی پیدا می‌شوند که روایت‌هایی از قرآن را بررسی می‌کنند که می‌شود برخی از قصص قرآنی را با روش‌های تفسیر در بایبل بررسی کرد.

او تاکید کرد: درباره این کتاب به تدریج این مواجهه رخ خواهد داد و با توجه به انواع نقدهایی که معرفی کرده می‌تواند برای ما کمک کننده باشد و نباید مواجهه هراسناکی با آن داشته باشیم. در این اثر نقدهایی به ویژه در فصل های 12 و 13 معرفی شده که به ما می‌گوید نباید مواجهه هراسناک با این نقدها داشته باشیم و می‌توانیم در نگاه‌های درون دینی به قران و ... از این نقدها استفاده کرد.

تفسیر بایبل» [Biblical Exegesis: A Beginner’s Handbook] نوشته جان اچ هایس و کارل آر هالدی [Carl R. Holladay and John Haralson Hayes

سیدمحمدعلی طباطبایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این نشست با طرح این سوال که آیا بین ما که مخاطب بایبل نیستیم و این کتاب پیوندی وجود دارد که باعث شود دلیلی برای نزدیک شدن به این کتاب و مطالعه آن پیدا کنیم و اگر چنین پیوندی هست آن پیوند چه پیوندی است و باعث می‌شود چه مواجهه‌ای با این کتاب داشته باشیم گفت: در واقع می‌خواهم بگویم اگر قرار است سراغ این کتاب برویم با چه هدفی و چه خوانشی سراغ آن برویم و با چه هدفی و چه خوانشی سراغ این کتاب نرویم. برای اینکه این موضوع روشن شود خوب است در تاریخ به عقب برگردیم و پیشینه این بحث را یکبار مرور کنیم.

او ادامه داد: کلمه تفسیر در اینجا با معنایی که به ذهن ما متبادر می‌شود نسبتی ندارد. چیزی که در این کتاب به عنوان تفسیر مطرح می‌شود تعبیر دیگری از جریان نقادی بایبل است که امروز به یک رشته گسترده تبدیل شده است. پس تفسیر را به این معنا در نظر بگیرید یعنی؛ نگاه انتقادی به متن مقدس. اگر این‌طور نگاه کنید، از قرن‌ها پیش از اسلام این نگاه انتقادی نسبت به کتاب مقدس شکل گرفته بود و کسانی بودند که به جای اینکه نگاه صرفا مومنانه به کتاب داشته باشند نگاه انتقادی به آن داشتند و از بیرون آن را می‌دیدند.

به گفته این محقق، زمانی که قرآن به عنوان یک متن مقدس جدید ظهور کرد به دلیل اینکه خودش را در ادامه سنت ابراهیمی و کتاب‌های مقدس می‌دانست، ترجیح داد اگر قرار است نگاه انتقادی به کتاب‌های قبلی داشته باشد نگاه درون‌دینی باشد. کسانی که از بیرون به بایبل نگاه می‌کردند ملحدان بودند که هیچ تعلق دینی نداشتند و قرآن نمی‌توانست خودش را در حلقه آنها قرار دهد بلکه ترجیح داد خودش را در حلقه مومنان قرار دهد و با آن نگاه به سراغ متن کتب مقدس برود و هیچ‌گاه انتقاداتی از سنخ انتقاداتی که ملحدان داشتند به کتب مقدس نداشت، برعکس با احترام درباره آنها صحبت کرد و گفت من مصدق آنها هستم و ایمان به آنها را جزء ایمان اسلامی قرار داد. این شیوه مواجهه قرآن با متون مقدس بود. بنابراین قرآن به عنوان متن دینی ترجیح می‌دهد برخورد دینی با متون مقدس قبل از خودش داشته باشد.

طباطبایی عنوان کرد: این نگاه در سراسر دو قرن اول اسلام در بین مسلمانان جریان داشت. از ابتدای قرن سوم بر اثر مناظرات عالمان مسلمان و مسیحی در دربار خلفای عباسی تحولاتی شروع شد و در این مناظرات چیزی که ادامه داشت نگاه احترام‌آمیز مسلمان به متون مقدس بود، ولی یک اتفاق منحرف‌کننده رخ داد و آن مواجهه بعضی از عالمان مسیحی با قرآن به مثابه متن غیر الهی بود. تا آن زمان خیلی از عالمان مسیحی و یهودی وقتی وارد مناظره با مسلمانان می‌شدند، قرآن را به عنوان متن الهی به رسمیت می‌شناختند ولی از اواسط قرن دوم و قرن سوم میان بعضی عالمان مسیحی این تغییر رویکرد رخ داد که نسبت به قرآن نگاه بیرونی داشتند و گفتند احساس می‌کنیم این کتاب از سنخ کتاب‌های قبلی نیست و به این جهت این کتاب تحریف شده است.

او با اشاره به واکنش مسلمانان به ادعای تحریف قرآن توضیح داد: این ادعا منجر به یک واکنش متقابل شد و برخی عالمان مسلمان بدون اینکه بدانند درباره چه موضوعی صحبت می‌کنند گفتند اگر کتاب ما محرّف است کتاب شما هم محرّف است. آنها هنوز تصوری نداشتند وقتی می‌گویند کتاب شما محرف است یعنی چه. زمان گذشت و وقتی کم کم این کتاب به دست عالمان مسلمان افتاد، نگاه برون‌دینی مسیحی در بین عالمان مسلمان شکل گرفت و آنها شبیه نگاهی که ملحدان به بایبل داشتند را دنبال کردند و همان مواجهه را در پیش گرفتند و مسیری متفاوت از مسیر قرآن در پیش گرفتند و این اتفاق در قرن پنجم با ظهور ابن حزم به جریان غالب در اسلام تبدیل شد و از آن به بعد بحث‌های الهیاتی مسلمان و یهودیان و مسیحیان از حالت سنتی خارج شد و تبدیل به یک بحث فرساینده و درازدامن شد که تا امروز ادامه پیدا کرده و حاصلش این شده که مسلمانان اعتبار متون مقدس یهودیان و مسیحیان را زیر سوال می‌برند و متقابلا آنها هم وحیانی بودن قرآن را نمی‌پذیرند.

طباطبایی گفت: این جریان از نظر الهیاتی به مسیر درستی که طی می‌شد ضربه زد ولی از لحاظ علمی موجب برکاتی شد یعنی از بعد رنسانس در غرب جریانی پیدا شد که به بایبل از بیرون نگاه می‌کرد. برخی پژوهشگران معتقدند آن جریان ادامه جریانی است که ابن حزم آندلسی در جهان اسلام شروع کرد و مسلمانان آن را به صورت میراث علمی به جامعه غرب تحویل دادند. پس قبل از اسلام یک جریان الحادی و غیر دینی از بیرون انتقاداتی نسبت به این کتاب‌ها مطرح کرد، بعد از اسلام آن انتقادت به عالمان مسلمان رسید و مسلمانان آنها را گسترش دادند و در برخی مباحث مباحث نو و ارزشمندی مطرح کردند. بعد آن انتقادات به دست عالمان غربی افتاد و تبدیل به چیزی شد که یک نمونه آن را به صورت این کتاب می‌بینیم.

او در پایان گفت: با در نظر داشتن این سیر تاریخی و اینکه این کتابی که در دست داریم حاصل این سیری است که با نگاه برون‌دینی متون مقدس را مورد بررسی قرارمی‌دهد می‌خواهم نتیجه بگیرم وقتی سراغ این کتاب می‌رویم باید آگاهانه و با التفات به این موضوع باشد که ما که هستیم و با چه هدفی سراغ این کتاب می‌رویم. آیا به عنوان متکلم مسلمان سراغ این کتاب می‌رویم برای اینکه در مجادلات دینی با یهودیان و مسیحیان از این کتاب استفاده کنیم یا نه، به عنوان بخشی از جامعه علمی که دارد در رشته نقد ادبی یا حوزه ادیان فعالیت دارد به سراغ این کتاب می‌رویم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...