«تصور کن» | شهرآرا


«شط بویز»، به معنای «پسران 'شَط'» یا همان «رودخانه» در گویش عرب‌های خوزستان، نام یک گروه موسیقی راک چهارنفره است که در دهه‌های 40 و 50 شمسی در آبادان فعال بوده و در همان سال ها، یک بار، جلوِ جان لِنون، خواننده سرشناس و ترانه سرای اصلی گروه «بیتلز»، اجرا داشته، آن هم در آبادان! و، ظاهرا، آن قدر آن اجرا گرم و گیرا بوده که جان لنون، در مصاحبه‌ای که فیلمی 90ثانیه‌ای از آن (مربوط به سال 1969) موجود است، گفته که آرزو داشته می‌توانسته با خواننده آن گروه همخوانی کند!

خلاصه  شط بویز کریم نیکونظر

خواننده آن گروه پرویز شاکری بوده، متولد اول اسفند 1323 در آبادان، و کارگر پالایشگاه، با گرایش‌های سیاسی چپ و سابقه سفر به کوبا ــ که در آن سال‌ها محل ارائه آموزش‌های نظری و نظامی به چپ‌های جهان بوده ــ و البته دارای چندین نام مستعار که حیفم می‌آید با نقل تمامی آن‌ها ماجراهای اصلی کتاب را لو دهم و لذت کشف معماهای موجود در آن را از شما بگیرم، معماهایی که نویسنده، با هوشمندی تمام، هم در فرایند پژوهش پیرامون این گروه موسیقی شگفت انگیز گنجانده و هم در فراورده این تحقیق که علی الظاهر می‌شود همین کتابی که در دستان ماست. به جز پرویز شاکری، این گروه موسیقی سه عضو دیگر نیز داشته است: بهمن دریایی (متولد 1322 در آبادان و کارگر بخش خدمات پالایشگاه)، قاسم نوری (که بعد از انقلاب فامیلش را به «علوی» تغییر می‌دهد، و ردپایش در حادثه فروریختن ساختمان «متروپل» آبادان در سوم خرداد 1401 شمسی به چشم می‌خورَد) و یک جوان ارمنی به نام رازمیک دِردِریان (که فامیلش با «ویگن»، خواننده نام آشنای ترانه «مرا ببوس»، یکی است، و در زمان انجام تحقیقات نویسنده استاد دانشگاه بیرمنگام انگلستان بوده است).

کتابْ شرح پرشور تلاش‌های کریم نیکونظر است برای زدودن غبار فراموشی از چهره این بخش از تاریخ موسیقی معاصر ایران.

نویسنده، که پیش از این با انتشار دو کتاب «سینما جهنم: شش گزارش درباره آدم سوزی در سینما رکس» و «آدم ما در بالیوود» (با موضوع زندگی «اُوانِس اوگانیانس»، کارگردان فیلم «آبی و رابی»، نخستین فیلم کمدی سینمای ایران که در سال 1309 شمسی اکران شد) تبحر خود در پرداختن به موضوعات تاریخ معاصر ایران با فرم و قالبی متفاوت را نشان داده است، در سومین و آخِرین کتاب خود، شیوه جدیدی در پیش گرفته است: او، به موازات پیش بردن ماجراهای اصلی مربوط به گروه موسیقی «شط بویز» و شخم زدن گذشته هر چهار عضو آن، انواع و اقسام شیوه‌های یک پژوهش تاریخی دقیق و پیگیرانه را به کار می‌گیرد تا تکه‌های گم شده پازل یا همان جورچین سرگذشت این گروه موسیقی را بیابد و در کنار هم قرار دهد. او، که به مثابه یک باستان شناس از کوچک ترین رد و نشانه‌ای در اعماق خاک (در اینجا: تاریخ معاصر) به آسانی و سرسری نمی‌گذرد، ما خوانندگان را در جریان جزئیات فرایند این تحقیق و ــ درواقع ــ روش کار خود قرار می‌دهد و ــ مثلا ــ می‌گوید که در فروردین 1400 شمسی با هاشم مردانی، معروف به «ماندلا»، یکی از «آبادانی‌های قدیمی» (صفحه 29)، پیرامون این گروه موسیقی حرف زده، یا، در نمونه‌ای دیگر، با حوصله شرح می‌دهد که اسناد قدیمی شرکت نفت مربوط به دهه‌های 40 و 50 شمسی را زیرورو کرده تا به ردپایی از این گروه، که آن سال‌ها در باشگاه شرکت نفت اجرا داشته است، دست پیدا کند.

در کنار همه این‌ها، نویسنده، خود، نیز درگیر ماجراهای مربوط به دو عضو هنوز در قید حیات گروه شده، و، پس از حادثه «متروپل»، بلاهای عجیب غریبی بر سرش نازل می‌شود، مانند دستگیری توسط پلیس و اتفاقات دیگری که بازهم حیفم می‌آید تعریفشان کنم. نویسنده، با استفاده از این ترفند، نمونه جالب و کمتر دیده شده‌ای خلق کرده است از درگیرشدن سوژه با اُبژه یا همان اختلاط پژوهشگر با موضوع پژوهش.

«شَط بویز: گزارش زندگی اعضای یک گروه موسیقی گم شده» در ۱۷۸ صفحه، توسط نشر گمان منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...