نگاه کردن از دید یک خارجی به زبان فارسی | شهرآرا


«فرهنگ فارسی عامیانه»، اثر ارجمند ابوالحسن نجفی، سال 1378 چاپ و در اردیبهشت 1379 در سیزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران عرضه شد؛ زمانی که او 70 سال را رد کرده بود. آن طور که بهاءالدین خرمشاهی گفته*، به انجام رساندن این کار یک دهه از عمر استاد ابوالحسن نجفی را گرفته است. اما آن طور که خود مؤلف در سخنرانی‌ای -در دومین همایش ایران شناسی در سال 1383-گفته، اندیشه گردآوری و تدوین لغات عامیانه نخستین بار، حدود نیم قرن پیش از انتشار کتاب و در دوران دانشجویی در دانشگاه تهران به ذهنش راه یافته است. اما وقتی سال 1362 ابهام و سردرگمی یک دانشجوی فرانسوی را که در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران تحصیل می‌کرده در مواجهه با عبارتی از «بوف کور» صادق هدایت می‌بیند، تصمیم نهایی را می‌گیرد.

فرهنگ فارسی عامیانه»، اثر ابوالحسن نجفی،

فرهنگ‌های عامیانه پیشین و کمبودهای آن‌ها
تا پیش از کار ابوالحسن نجفی برای فرهنگ عامیانه، چند اثر در همین باره منتشر شده بود، از جمله «مجموعه کلمات عوامانه فارسی» از محمدعلی جمالزاده که در انتهای مجموعه داستان «یکی بود و یکی نبود» او سال1300 منتشر شده است و 380 لغت دارد. «فرهنگ عامیانه»(امثال و لغات و مصطلحات) از یوسف رحمتی که سال1330 منتشر شده و حاوی حدود 3هزار لغت است. «فرهنگ لغت عامیانه» از محمدعلی جمالزاده به کوشش محمدجعفر محجوب که سال 1341 با تقریبا 10هزار لغت چاپ شد. همچنین «امثال و حَکَم» دهخدا و «کتاب کوچه» شاملو به همان مقداری که منتشر شده بود.

نجفی با نگاهی انتقادی و استادانه همه این آثار را از نظر گذرانده بود و ایرادهایی در آن‌ها یافته بود که در همان سخنرانی به آن اشاره کرده است؛ یکی نداشتن مدخل، «عیب بزرگ تر آنکه لغاتِ گردآمده در این چند اثر محصول حافظه گردآورندگان است و نه حاصلِ جست وجو در منابع. اغلب شاهدی در کار نیست و آن مقدار اندکِ شواهد نیز ساخته ذهن خود مؤلف است.»

لغات عامیانه پنهان
نجفی در «فرهنگ فارسی عامیانه» این ایرادها را برطرف کرد، اما به چیزی مهم تر نیز توجه داشت که در فرهنگ‌های پیش از کار او مغفول مانده بود. او گفته است: «معمولا فرهنگ نویسان پیش از من فقط به لغات و احیانا ترکیبات عامیانه توجه کرده اند، و نه به معانی عامیانه‌ای که در بسیاری از کلمات غیرعامیانه هم موجود است. [...] زبان عامیانه فقط به کلماتی چون «چِغِر»، «قِلِق»، «خِنِس»، «لَچَر»، «وراج»، یا ترکیباتی چون «لت و پار»، «له و لورده»، «سوسه آمدن» و امثال آن منحصر نیست. عامیانه بودن این لغات و ترکیبات از قبل برای همه فارسی زبانان آشکار است. علاوه بر این ها، کلمات دیگری نیز در زبان وجود دارد که در نگاه نخست عامیانه نیستند، اما در معانی عامیانه هم به کار می‌روند. با ذکر یکی دو مثال منظورم را روشن می‌کنم. در رمان «حاجی آقا» از هدایت این عبارت آمده است: «از مسافرت اصفهان که برگشتم خیلی تکیده شدم. هر چه تقویت کردم دیگر رو نیامدم.» ما در این جمله بلافاصله دو تعبیر عامیانه تشخیص می‌دهیم: یکی «تکیده» به معنای «لاغر و نحیف» و دیگری «رو آمدن» به معنای «بهبود یافتن و نیرو گرفتن» این دو معنی را در برخی از فرهنگ‌های فارسی می‌توانیم پیدا کنیم، اما دو تعبیر عامیانه دیگر در جمله فوق هست که از چشم فرهنگ نویسان پنهان مانده است: یک حرف ربط «که» به معنای «وقتی که» (و عجیب است که این معنی، با همه رواجی که در فارسی گفتاری و نوشتاری امروز دارد، تا زمان انتشار فرهنگ من مورد غفلت همه فرهنگ نویسان بوده است.) و دیگری «تقویت کردن» که نه به معنای «نیروی چیزی را افزون کردن» (که معنای غیرعامیانه است)، بلکه به معنای «غذای مقوی خوردن» به کار رفته است.»1

پژوهشی درازدامن در آثار فارسی ترجمه شده
نجفی پژوهشی چندین ساله و دراز که عاقبت هم ناتمام می‌ماند انجام می‌دهد با هدف تدوین کتابی برای آموزش ترجمه ادبی. برای این پژوهش بسیاری از آثار ترجمه شده به ویژه رمان‌ها و داستان‌هایی از فارسی به فرانسه برگردانده که آن را با اصل فارسی آن‌ها مقابله کرده و دریافته است که «مترجمانِ غیرایرانی، حتی آن‌هایی که مدت طولانی در ایران یا در میان ایرانیان زندگی کرده اند، در فهم بسیاری از کلمات ساده روزمره دچار اشتباهات فاحش می‌شوند. از این طریق بود که دیدم مترجمی فی المثل معنای عامیانه بُغض را درنیافته است و این جمله را: «بغض بیخ گلوش را گرفته بود.» به عبارتی برگردانده است که معنایش چنین می‌شود: «نفرت بیخ گلویش را گرفته بود.» [...] یا فی المثل جمله: «من نمی‌توانم از آب چشم بپوشم، من برای آب می‌میرم.» یعنی «من عاشق بی قرار آبم» را به این صورت ترجمه کرده است: «من اگر از آب چشم بپوشم خواهم مرد.» [...] به این مترجمان حق بدهیم، زیرا این قبیل معانی که متعلق به زبان عامیانه اند حقا بایستی جایی در فرهنگ‌های عامیانه یافته باشند، اما نه تنها در فرهنگ‌هایی که نام بردم بلکه در چند لغت نامه عامیانه دیگر نیز که پس از آن تاریخ به چاپ رسیده هیچ اشاره‌ای به این معانی نشده است.»2

او دلیل بروز چنین مسئله و کمبودی در فرهنگ لغات عامیانه را این می‌داند که چون فرهنگ نویس به زبان مادری خودش می‌نویسد، لفظ‌ها و معناهایی را بدیهی می‌انگارد و بی توجه از کنارشان رد می‌شود. او رد نشد. نجفی پیکره کارش را محدود و مشخص کرد. در مقدمه کتاب آورده است که این مجموعه منحصر به لغات و اصطلاحات مصطلح در تهران و مستعمل در آثار مکتوب است. منظورش از آثار مکتوب، بیشتر رمان‌ها و داستان‌هایی است که از سال 1300 تا 1377 منتشر شده است. آثاری که در آن‌ها از زبان گفتار روزمره و عامیانه، به ویژه در گفت وگوها بسیار استفاده شده است.

نگریستن به زبان از بیرون
اما شیوه مواجهه اش با این آثار هم متفاوت بود: «همواره سعی می‌کردم تا با نگاه خارجی‌هایی که زبان فارسی را می‌شنوند یا می‌خوانند این کتاب‌ها را بخوانم و نکته‌هایی را نظیر همان‌ها که گفتم بیابم و ثبت کنم. براساس همین روش توانستم به مواردی دسترسی پیدا کنم که تا قبل از من هیچ فرهنگ نویسی متوجه آن‌ها نشده بود. با یکی، دو مثال می‌توانم منظورم را به روشنی بیان کنم. مثلا در زبان عامیانه فارسی، بین استعمال «این ها» و استعمال «و این ها» تفاوت است. این دو ترکیب بر معانی متفاوتی دلالت دارند. «این ها» به معنای «او و بقیه افراد خانواده» است. مثلا «خواهرم و شوهرش این ها» یعنی «خواهرم با شوهرش و بقیه افراد خانواده اش»، یا «خانه حاج تقی این‌ها شب‌ها روضه است» یعنی «در خانه حاج تقی و افراد خانواده اش». اما «و این ها» یعنی «و غیره». مثلا در این عبارت که در کتاب «حاجی آقا»ی هدایت آمده است: «کتاب و درس و این‌ها دو تا پول نمی‌ارزد.» یا در این عبارت از نویسنده‌ای دیگر: «مطرب‌ها ساز که می‌زدند تمام می‌شد، می‌رفتند لب پله می‌نشستند میوه و این‌ها می‌خوردند.» خارجی‌هایی که فارسی می‌آموزند در برخورد با این موارد همواره دچار اشکال می‌شوند و هیچ فرهنگی هم نبود که مشکلشان را برطرف کند. اجازه بدهید مثال دیگری بزنم. مثلاکاربرد «خدا بدهد برکت» با کاربرد «خدا برکت بدهد» متفاوت است. «خدا بدهد برکت» را مِن باب طنز و طعنه به کار می‌بریم، به معنای زیاد بودن چیزی، در حالی که «خدا برکت بدهد» نوعی دعا و تشکر است.»3

منابع
* نقطه عطف و تحول ژرف در فرهنگ نگاری فارسی، بهاءالدین خرمشاهی، مجله بخارا، خرداد و تیر 1379، شماره 12
1، 2، 3 جشن نامه ابوالحسن نجفی، به کوشش امید طبیب زاده، نشر نیلوفر، چاپ اول 1390

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...