گاردین | ایبنا


بعد از یک جشن عروسی شادی‌بخش، فریادی دلهره‌آور در شب می‌پیچد. تازه عروس و داماد مُرده در تخت‌خواب‌شان پیدا می‌شوند. آنها با ضربه‌های شمشیر کاتانایی کشته‌ شده‌اند که حالا در میان برف‌های بیرون خانه فرو رفته است. اتاق خوابشان از داخل قفل بوده و هیچ راهی برای ورود قاتل وجود نداشت، چه رسد به اینکه او بدون جاگذاشتن ردی از خود بگریزد. این جنایت محال چطور اتفاق افتاد؟

قتل‌های هانجین» [The Honjin Murders]سیشی یوکومیزو [Seishi Yokomizo]

خطوط بالا شروع داستان ترسناک «قتل‌های هانجین» [The Honjin Murders]، رمان پلیسی ماهرانه سِیشی یوکومیزو [Seishi Yokomizo]، نویسنده ژاپنی است. این کتاب که اولین بار سال ۱۹۴۶ منتشر شد اولین کتاب یوکومیزوست که در سال ۲۰۱۹ به انگلیسی ترجمه شده (یکی دیگر از کتاب‌های او هم منتشر شد و دوتای دیگر هم در راه است.) این کتاب همچنین نمونه بسیار خوبی از رمز و راز نهفته در هانکاکو است: نوع جذابی از نوشته‌های پلیسی که اولین بار دهه ۱۹۲۰ در ژاپن پدیدار شد و به لطف خروارها ترجمه‌ و بازنشری که اخیرا صورت گرفته، حالا بیش از هر زمان دیگری خوانندگان انگلیسی‌زبان از آن لذت می‌برند.

هانکاکو در لغت به معنای «متداول» است و به ساخت سناریوهای بسیار هوشمندانه و معماهای پیچیده اشاره دارد که تنها با استنباط‌های منطقی قابل حل است. «هاروتا یوشیتامی» که به عنوان معرف هانکاکو شناخته می‌شود آن را این‌گونه توصیف کرد: «داستانی پلیسی که عمدتا متمرکز بر روند تحقیقات جنایی است و سرگرمی‌های ناشی از استدلال منطقی محض را ارزیابی می‌کند».

داستان‌های هانکاکو بیش از داستان‌های پلیسی مدرن به بازی شطرنج شباهت دارد که می‌تواند سرشار از پیچ و تاب‌‌های غافلگیرانه و پرده‌برداشتن‌های ناگهانی باشد. در هانکاکو همه چیز روشن است: هیچ ضدقهرمانی در فصل آخر ظاهر نمی‌شود و هیچ سرنخ کلیدی تا صفحه آخر پنهان نمی‌ماند. نویسندگان هانکاکو در مورد «بازی جوانمردانه» حساس‌اند، درنتیجه سرنخ‌ها و مظنونین در طرح داستان گنجانده می‌شوند و فرصتی عادلانه برای خواننده فراهم می‌شود تا پیش از کارآگاه داستان، معما را حل کند.

اولین داستان هانکاکو اغلب به «تارو هیرای» نسبت داده می‌شود که «سکه مسی دو-سِنی» را در سال ۱۹۲۳ منتشر کرد. هیرای با اسم مستعار «ادوگاوا رمپو» می‌نوشت که ترجمه‌ای بی‌دقت از «ادگار آلن پو» است. کارآگاه خصوصی‌اش، کاگورو آکِچی که در توکیو مستقر است، اشتراکات زیادی با شخصیت شرلوک هولمز دارد: عجیب و غریب، تودار، ماهر در جودو و کسی که سیگارهای کم‌یاب مصری می‌کشد.

یوشیتامی، یکی دیگر از نویسندگان اولیه هانکاکو است که دهه ۱۹۲۰ کار می‌کرد. او که با نام مستعار کوگا سبورو می‌نوشت، جزئیات کار روزانه‌اش به عنوان یک مهندس را برای ساخت طرح‌های داستانی کاملا فنی با شیب علمی قوی به کار می‌بست. داستان «عنکبوت» او در سال ۱۹۳۰ نمونه‌ای عالی از این ادعاست.

اما این یوکومیزو بود که نمادی فرهنگی خلق کرد: «قتل‌های هانجین» رونمایی از کارآگاه معروفش، «کوزوکه کیندایچی» است که در ۷۶ کتاب دیگر، اقتباس‌های سینمایی فراوان، مانگا و انیمه‌‌ها نیز حضور پیدا کرد. کیندایچی بیست و اندی ساله است و با ژاکت ژنده و کفش چوبی‌ و جوراب پاره‌اش ظاهری نامرتب دارد. موهایش همیشه زیر کلاه لبه پهنی که به سر می‌گذارد گره خورده و لکنت زبان دارد. او تجسم کامل هانکاکوست: ظاهری مشخصا ژاپنی همراه با هوش کارآگاهی عصر طلایی. یوکومیزو تا زمان مرگش در ۱۹۸۱ بیش از ۵۵ میلیون کتاب فروخت. یک موزه در توکیو به او اختصاص داده شده است.
نویسندگان اولیه هانکاکو ابدا در خلأ و بدون ارتباط با سایر دنیا کار نمی‌کردند. نویسندگان شناخته‌شده غربی آثار معمایی قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ نظیر آرتور کانن دویل، آلن پو و گاستون لورو منابع الهام بزرگی برای هانکاکو‌نویسان ژاپنی بودند. داستان‌های هولمزِ کانن دویل اولین بار دهه ۱۸۹۰ در ژاپن ترجمه شد و به سرعت طرفداران پرشوری پیدا کرد. استدلال‌ها و نتیجه‌گیری‌های منطقی «سی آگوست دوپن» در داستان «قتل‌های خیابان مورگ» آلن پو در سال ۱۸۴۱ نیز بسیار الهام‌بخش بود. دوران طلایی داستان‌های پلیسی با نویسندگانی چون آگاتا کریستی، دوروتی ال سایرز، مارگری الینگهام و نایو مارش در انگلیس جریان داشت که در واکنش به درخواست‌های پس از جنگ برای تسکین خوانندگان با نوشته‌های جذاب شکل گرفت. آنها کارآگاهان خاطره‌انگیزی خلق کردند که هنوز طرفداران زیادی دارند، شخصیت‌هایی نظیر هرکول پوآرو، خانم مارپل و لرد پیتر ویمزی.

می‌دانیم که هیرای، یوشیتامی و یوکومیزو این کتاب‌ها را ترجمه‌شده و گاهی به انگلیسی می‌خواندند. ان نوموتو، نوه یوکومیزو می‌گوید پدربزرگش داستان‌های پلیسی اروپایی معروف را از یک مغازه دست‌دوم‌فروشی در شهر زادگاهش، کوبه، تهیه می‌کرد، جایی که دریانوردان غربی کتاب‌ها را با الکل تاخت می‌زدند. «قتل‌های هانجین» با ارجاعاتی به نویسندگان جنایی ژاپنی و اروپایی همراه است. نوموتو می‌گوید پدربزرگش آگاهانه تلاش می‌کرد پیشینه‌ای بین‌المللی برای هانکاکو بسازد: «او نمی‌خواست فقط نشان بدهد که آگاه و مطلع است؛ بلکه می‌خواست ژاپنی‌ها ذهن‌‌شان را به روی کشورهای دیگر باز کنند.»

جان دیکسن کار، نویسنده امریکایی به‌طور ویژه در شکل‌گیری هانکاکو تاثیرگذار بود. تقریبا در تمامی رمان‌های او یک کارآگاه در حال کشف جنایتی غیرممکن یا معمای اتاقی دربسته است؛ جایی که در ابتدا جنایت از نظر فیزیکی ناممکن به نظر می‌رسد. شب عروسی خونین در «قتل‌های هانجین» مثال خوبی است: ظاهرا هیچ راهی وجود ندارد که قاتل توانسته باشد به اتاق در بسته تازه عروس و داماد ورود کرده باشد، با این حال هر دوی آنها مُرده‌اند. چنین طرح پیچیده و گیج‌کننده‌ای برای نویسندگان هانکاکو که بیشتر از همتایان انگلیسی‌شان به جنایات غیرممکن می‌پرداختند به موضوع اصلی تبدیل شد. آگاتا کریستی تنها تعداد انگشت‌شماری رمان با این طرح نوشت -ازجمله «کریسمس هرکول پوآرو» و «قتل در بین‌النهرین»- در حالی که تقریبا تمامی آثار یوکومیزو شامل این طرح می‌شود.

اما آنچه هانکاکو را مشخصا ژاپنی می‌کند، فرهنگ، سنت و سیاست‌های به نمایش درآمده در طرح داستان‌هاست. «قتل‌های هانجین» ۱۹۴۶ منتشر شد، اما داستانش در سال ۱۹۳۷ اتفاق می‌افتد و از نظر به‌نمایش گذاشتن تشویش طبقاتی در ژاپن پیش از جنگ بسیار درخشان است. عروس و دامادِ به‌قتل‌رسیده از خانواده‌هایی با پیشینه بسیار متفاوت هستند: کنزو سرپرست خانواده‌ای اشرافی است که فکر و ذکرش محافظت از اعتبار و خاندان‌اش است، در حالی که کاتسوکو، همسر جدیدش، از خانواده‌ای فقیر می‌آید و معلم است. یکی دیگر از رمان‌های یوکومیزو، «نفرین اینوگامی، سناریوی کلاسیکی مربوط به عصر طلایی در قلب خود دارد اما شامل جزئیاتی غنی درباره اشراف‌سالاری ژاپن است که با مدرن‌شدن جامعه در حال انحلال بود.

جنگ مایه نگرانی هانکاکو شد. درگیری میان ژاپن و چین و سپس ورود ژاپن به جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۰ کاملا این ژانر را مختل کرد، زیرا از نظر مقامات بسیار غربی و منحط می‌نمود. در ۱۹۳۹ به هیرای دستور داده شد تا آثارش با نام مستعار ادوگاوا رمپو را جمع‌آوری کند زیرا «باعث لطمه به اخلاق عمومی» می‌شد. سایر نویسندگان نظیر یوکومیزو و ماسایوکی جو جانب احتیاط را گرفتند و در طول سال‌های جنگ تنها داستان‌های تاریخی منتشر کردند.

اما هانکاکو خیلی زود بازپس گرفته شد. در ۱۹۴۷ هیرای، یوشیتامی و چند تن دیگر گروه «نویسندگان اسرارآمیز ژاپن» را تاسیس کردند، جامعه‌ای ادبی برای به اشتراک گذاشتن داستان‌ها و ترویج این قالب. این گروه خیلی زود به انتشار سالانه و منظم رتبه‌بندی بهترین داستان‌های هانکاکو پرداخت و به بهترین‌ها جایزه داد. امروز این جامعه همچنان وجود دارد.

اگرچه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۷۰ و با ورود رویه‌های پلیس معاصر، از محبوبیت هانکاکو کاسته شد، با ارزان‌ترشدن کاغذ و دسترسی آسان‌تر به آثار کلاسیک، این سبک احیا شد. نسل جدیدی از نویسندگان جنایی شروع به بازی با این فرم کردند و ژانر کاملا جدیدی خلق شد: «شین هانکاکو». با اینکه بسیاری از عناصر هانکاکو به جا ماند، شین هانکاکو رویکرد آزادانه‌تری به مرزهای این ژانر دارد: نویسندگان به کرات از عناصر ماوراء طبیعی و طنز استفاده می‌کنند. حتا زیرشاخه‌ای از این ژانر وجود دارد که در آن قربانیان دوباره زنده می‌شوند و به بررسی کشته‌شدن خود می‌پردازند.

رمان «قتل‌های فلک‌البروج توکیو» اثر سوجی شیمادا در سال ۱۹۸۱ نمونه بسیار خوبی است که در آن دو داستان در سال‌های ۱۹۳۶ و ۱۹۷۹ با یکدیگر ترکیب شده‌اند. و مجموعه «خانه‌های عجیب و غریب» یوکیتو آیاتسوجی که از سال ۱۹۸۷ آغاز شد و در ۲۰۱۲ به پایان رسید نمونه دیگری است. در فصل آغازین «قتل‌های خانه ده‌ضلعی»، اولین کتاب این مجموعه یکی از شخصیت‌ها می‌گوید: «واقع‌گراییِ بی‌پرده کافی است! آنچه رمان‌های اسرارآمیز نیاز دارند، کارآگاهی بی‌نظیر، یک عمارت، ساکنین مشکوک، قتل‌های خونین، جنایات غیرممکن و حقه‌های پیش از این دیده‌نشده است». نمی‌توان با او موافق نبود.
 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...