ایرنا- مرحوم استاد عباس اقبال آشتیانی (۱۲۷۵ – ۱۳۳۴) از برترین محققان تاریخ ایران در روزگار معاصر است. وی در عمر کوتاه اما پُربارِ خویش کتابهای تاریخی مهمی همچون «تاریخ مغول»، «خاندان نوبختی»، «تاریخ کامل ایران» (به همراهی حسن پیرنیا)، «میرزاتقی خان امیرکبیر» و «وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی» را تألیف کرده است.
«طبقات سلاطین اسلام» اثر لینپول، «سه سال در دربار ایران» خاطرات دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه و «مأموریت ژنرال گاردن در ایران» نیز از ترجمههای عباس اقبال در حوزه تاریخ بهشمار میآید.
اما شخصیتِ فرهنگی و علمیِ اقبال یکسره به تاریخ وابسته نیست؛ همپای تاریخ، ادبیات نیز در وجودِ معنوی او جلوهگر است، بهگونهای که میتوان عباس اقبالِ «ادیب» را همقد و بالای عباس اقبالِ «مورّخ» دانست. وی بخشی از عمر کوتاه خویش را صرف تصحیح و معرفی شماری از متون کهن ادبیات فارسی کرد و در این راه، عالمانه و مردانه کمر همت بر میان بست. کتابهای «حدائق السحر فی دقائق الشعر» اثر رشیدالدین وطواط، «تجارب السلف» از هندوشاه نخجوانی، شاهنامه فردوسی، «تاریخ طبرستان» اثر ابن اسفندیار، «سیاستنامه» خواجه نظامالملک طوسی، کلیات عبید زاکانی، «سمط العلی للحضرة العلیا» از ناصرالدین منشی کرمانی، «عتبة الکتبه» از منتجبالدین بدیع جوینی و دیوان امیر معزّی، از جمله آثاری است که روانشاد استاد اقبال آشتیانی آنها را تصحیح کرده است.
اقبال؛ دانشکده؛ فروغ تربیت
کارنامه فعالیتهای ادبیِ اقبال همهاش در تألیفها و تصحیحهای او خلاصه نمیشود. وی در کنار سعید نفیسی، غلامرضا رشید یاسمی، ابوتراب شریف، احمد مقبل، عبدالله دیدهبان، علیاصغر شریف و رضا هنری، از بنیانگزارانِ انجمنِ ادبی دانشکده بود. انجمنی که بعدها ادیبانِ دیگری از جمله محمدهاشم میرزا افسر و ملکالشعرای بهار نیز بدان پیوستند. انجمن ادبی دانشکده، مجلهای را هم به همین نام نیز منتشر میکرد. سعید نفیسی نوشته است که «مهمترین مقالاتی که در دانشکده چاپ شده... مقالاتی است که این سه تن دانشمندان گذشته ما، مرحوم تیمورتاش (با امضای سردار معظم خراسانی) و مرحوم اقبال و مرحوم یاسمی نوشتهاند. مقالات ایشان و ترجمههای ایشان بود که در را به روی ادبیات جدید گشود و ادبیات ایران را به ادبیات زنده اروپا نزدیک کرد. پیدا است این کار را کسانی میتوانستند بکنند که در زبانهای اروپایی دست داشتند و از روش تحقیق ادبی در جهان امروز آگاه بودند. سلسله مقالات معروف مرحوم اقبال در تاریخ ادبیات ایران و مقالات محققانه مرحوم یاسمی در تاریخ ادبیات فرانسه قطعاً در مجله دانشکده چیزی بود که پیش از آن در زبان فارسی سابقه نداشت». ۱
عباس اقبال همچنین در دورهای با مجله «فروغ تربیت» همکاری میکرد و با نامدارانی چون عبدالعظیم خان قریب، غلامحسین رهنما، ابوالحسن فروغی و محمدعلی فروغی نشست و برخاست داشت. مرحوم استاد ایرج افشار یادآور شده است که شهرت نویسندگی عباس اقبال از همین دو مجله دانشکده و فروغ تربیت برخاست و «هرکس که با ادب فارسی آشنا بود و مجلات آن روزگار را میخواند، اقبال را میشناخت». ۲
استاد عباس اقبال آشتیانی قلمی روان و سریع داشت که این روانیِ قلم از دانش وسیع آن مرد بزرگ مایه میگرفت. همین قلمِ توانا به وی این فرصت را داده بود که افزون بر کتابهای پُرشمار، بتواند مقالههای گوناگونی را هم در موضوعهای مختلف بنویسد. به جز دو مجله یادشده، مقالههای دیگری از عباس اقبال در مجلههایی چون بهار، آینده، مهر، ایرانشهر، ارمغان، ایران امروز، یغما، آموزش و پرورش، شرق، نشریه وزارت امور خارجه و اطلاعات ماهانه به چاپ رسیده است. واضح است که برخی از این مجلهها، همچون یغما (به مدیریت مرحوم استاد حبیب یغمایی) و ارمغان (به سرپرستی مرحوم استاد حسن وحید دستگردی) از چه جایگاه رفیعی برخوردار است، اما بیتردید، مهمترین دوره مقالهنویسی عباس اقبال را باید در سالهایی جُست که وی با عشق و علاقه مجله «یادگار» را منتشر میکرد.
اقبال و یادگارش
مجله «یادگار» از مهمترین مجلههایی است که در تاریخ مطبوعات ایران پدید آمده است. همچنانکه از نامِ این مجله برمیآید، حوزه فعالیت «یادگار» هرآنچه از میراثِ ادبی، تاریخی و فرهنگیِ ایرانِ کهن به یادگار مانده باشد را دربرمیگرفته است. براساس همین خط مشی، این مجله در حوزه ادبیات و تاریخ و فرهنگ ایران مقالههای گرانسنگی را برای علاقهمندان و پژوهشگران به یادگار گذاشته است. بزرگانی چون علّامه محمد قزوینی، علّامه علیاکبرخان دهخدا، عبدالحسین نوایی، منوچهر ستوده، محمد معین، قاسم غنی، سعید نفیسی، محمدحسن گنجی و محمود شهابی در یادگار مقاله نوشتهاند.
روانشاد استاد عباس اقبال مجله «یادگار» را در شهریور سال ۱۳۲۳ انتشار داد. مرحوم یحیی آرینپور نوشته است که «در نوشتن این مجله، دانشمندان بزرگی مانند استاد محمد قزوینی و دکتر غنی و جوانان بااستعداد ایران یار و همکار او بودند؛ و چون این مجله کمک مالی از دولت دریافت نمیداشت، ناچار در نتیجه اشکالات مالی، پس از پنج سال انتشار، در خرداد ۱۳۲۸ تعطیل شد». ۳
در مرامنامه مجله یادگار که در سرآغازِ نخستین شماره آن منتشر شده، محورهای فعالیت این مجله تشریح شده است. در این مرامنامه آمده است که «تأسیس این مجله اساساً بهمنظور شناساندنِ ایرانِ گذشته و حال است، در قدمِ اول به ساکنین این سرزمین، پس از آن به کلیه جهانیان. به همین نظر سعی در معرفی تمام آنچه به ایران و ایرانی ارتباط و تعلقی دارد و همه آنها نیز ایران و ایرانی را از سایر کشورها و اقوام مشخص و ممتاز میسازد، مرام اصلی نویسندگان این مجله است؛ چه بهعقیده ایشان، تولید علم و علاقه به هیچ مملکت و قومی مانند عشق و علاقه به هر چیز و هر کس، بدون کمال معرفت به احوالِ آن، عشق و علاقهای سرسری و کورکورانه است؛ و هر عشق و علاقهای که سرسری و کورکورانه باشد هم اساسی استوار ندارد و هم موجب گمراهی و ناکامی است». 4
در همین شیوهنامه دغدغهمندی اقبال نسبت به وفاداری به زبانِ مأنوسِ فارسی و دوریجستن از واژهسازیهای نااصیل و بیمبنا، بهروشنی آشکار است. اهمیت این موضوع زمانی برجستهتر میشود که بدانیم از دیروز تا امروز عدهای به بهانه دور کردنِ زبان فارسی از واژگان پذیرفتهشده از عربی، خواسته یا ناخواسته بر خطرِ گسسته شدنِ پیوند متکلمانِ امروزِ فارسی از میراث بزرگانِ سدههای گذشته افزودهاند.
بر همین اساس است که گردانندگان مجله یادگار در مرامنامه مجله خود تأکید کردهاند که «اولین کوشش ما این است که هرچه را میگوییم و مینویسیم و برای نشر در این مجله میپذیریم، به زبانی باشد که برای مردم معمولی این کشور یا بیگانگانی که از راه درس و تعلیم به زبان فردوسی و سعدی و حافظ آشنا شدهاند، مفهوم باشد؛ به همان اندازه که از عبارتپردازی احتراز خواهیم جست، با لغتسازی مبارزه خواهیم کرد. ما به احترام یادگارهایی که از فردوسی و سعدی و حافظ و سایر مالکین حقیقی زبان و لغت فارسی بهجا مانده و تمام فارسی زبانان و کسانی که با فارسی و ادبیات شیوای آن سر و کار دارند، میفهمند، لغاتی را استعمال میکنیم و برای طبع و نشر میپذیریم که به شرطِ مهجورنشدن، همان لغاتی باشد که ذوق و استادیِ بزرگان نظم و نثر فارسی آنها را صیقل داده و بر کرسی قبول نشانده است. لغاتی که به دست لغتسازانِ بیذوقِ کممایه درست شده، اگر با میزانی که به دست دادیم، درست درنیاید، مورد نفرت ما است». 5
مردی که به جنگِ با لغتسازی برخاسته بود
از خلال چند سطری که از مرامنامه مجله یادگار نقل شد، میتوان دریافت که بنیانگذارِ این مجله تا چه حد نسبت به حفظِ اصالتِ زبانِ فارسی و واژگانی که قرنها سابقه کاربرد در زبان و قلمِ مردمان و بزرگانِ این زبان را داشتهاند، حساس و دغدغهمند بوده است. این تعصبِ عاشقانه و خالصانه وی نسبت به زبان فارسی کار را به جایی رساند که او علیه «فرهنگستان ایران» (فرهنگستان اول) ۶ و جریان واژهسازی و واژهگزینیِ آن نهاد آشکارا موضع گرفت؛ فرهنگستانی که خود، یکی از اعضای پیوسته آن بهشمار میرفت.
اقبال در مقالهای که با عنوانِ «باز هم فرهنگستان!» در مجله یادگار منتشر کرده، آشکارا نارضایتی خود را از جریان حاکم بر فرهنگستان اعلام کرده است. او در آغاز این مقاله نوشته است: «نگارنده این سطور از کسانی هستم که ندانسته و نخواسته به عضویت مجمعی که بنای آن بر لغتسازی بوده و یکی از همان لغات هم همین کلمه «فرهنگستان» است، انتخاب شدهام؛ ولی چون از ابتدا با این اساس مخالف بودهام، بهندرت در جلسات آن شرکت کردهام و هروقت هم که در آنجا حاضر شدهام، بدون عصبانیت و ملالت جلسه را ترک نگفتهام». ۷
استاد، علت ناراحتی و خشم خود از روند فعالیت فرهنگستان را هم شرح داده است: «علت این عصبانیت و ملالت، یکی آن بوده است که ما هیچ وقت ندیده و نشنیده بودیم که جمعیتی، آن هم غیرمتجانس و مرکب از هر نوع مردم، دور هم بنشینند و برای دیگران لغت وضع کنند، یا لغاتی را که قرنها است معمول به اهل زبان بوده و اُمَرای کلامِ فارسی آنها را به کار برده و به آنها حیات جاوید بخشیدهاند، با سلیقههای کج خود عوض کنند. دیگر آنکه در وضع لغات و تبدیل کلماتِ مستعمل به لغات ساختگیِ نامفهوم، هر نوع حرف حساب و دلیل و منطق را زیر پا بگذارند و با قیام و قعود یا تحصیل اکثریتِ آرا، حرفِ نامعقولِ خود را بر کرسی قبول بنشانند... این سیره ناپسند که تا باقی است یا یادگاری از آن برجا است، لعنت و نفرینی بر بانیان آن است، چند سالی دوام کرد و ضربتی که از آن در همین مدتِ قلیل به زبان و ادبیات فارسی وارد شد، چنان سهمگین و دردناک بود که تا مدتها زخم آن التیام نخواهد پذیرفت. بهخصوص که این تعدی و تعرض، تنها از جانب فرهنگستان صورت نگرفته، بلکه چون فرهنگستان این بند را گشوده و اجازه بازشدن این دَر را داده است، هرچه مکتبی یا هر بیسوادِ تفننطلبی هم خود را مجاز و آزاد دانسته است که لغت بسازد و مثل خرس و خوک بیلجام، مزرع سبز زبان و ادبیات فارسی را از سر تا بن، شیار کند». ۸
نمونهای از این نپذیرفتنِ دلایلِ منطقی در مخالفت با وضعِ واژهای تازه را که استاد اقبال از آن شکوهگر بوده است، میتوان در تصویبِ واژه «دام» به معنیِ چارپایانِ اهلی (مانند گاو و گوسفند و اسب و الاغ) دید. با تصویب فرهنگستان از «دام» بدین معنا، ترکیبهایی چون «دامدار» و «دامپزشک» و نظایر آنها ساخته شد و به زبان راه یافت. واژه «دام» در اصل به معنی جانورِ وحشیی است که درنده نباشد (مانند گوزن و آهو) و در متون ادبیات فارسی نیز همواره در برابرِ «دَد»، یعنی جانورِ وحشی درنده (مانند شیر و پلنگ و گرگ) آمده است (رک: لغتنامه دهخدا. «دام»). این درحالی است که باوجود مخالفتِ برخی از اعضای فرهنگستان، واژه دام با همان معنای تازهساختهشده که در اصل متعلق به واژه «سُتور» است، تصویب شد و ترکیبهای یادشده نیز از آن منشعب گردید و به کار رفت.
مرحوم استاد اقبال در مقاله دیگری با عنوانِ «دفاع از زبان فارسی» ۹ البته این را هم اعلام میکند که «ما هیچوقت آنقدر بچه و لجوج نبودهایم که بگوییم زبان، تحول و ارتقا ندارد؛ بلکه تمام اصرار ما این است که لغات غلط و ساختگی و مهجور، رایج و مستعمل نشود». ۱۰ وی اما ضمن اشاره به اینکه ساختنِ لغاتِ تازه و جایگزین کردنِ آنها به جای لغاتی که قرنها در زبان و ادبیات فارسی رایج بوده، موجب بروز نقص در فهمِ آثارِ گذشتگان و میراثِ کهن ادبیات فارسی خواهد شد، خطرِ ایجادِ گسست زبانی بین مردمانِ فارسی زبانِ کشورهای مختلف و حتی اقوامِ مختلفِ ساکن در ایران را هم گوشزد میکند؛ مسئلهای که متأسفانه نمودهای آن را امروز میتوان در تفاوت مناسبات و دریافتهای زبانیِ سه کشورِ فارسی زبانِ ایران، افغانستان و تاجیکستان دید.
مؤسس مجله «یادگار» سرنوشت زبان فارسی در برخی نقاط، همچون شبه قاره و آسیای صغیر را مایه عبرت دانسته و گفته است: «در مواقعی که نفوذ السنه خارجی و تقلیدهای نامعقول از سبکهای بیگانه در میان نبود و خارجیان هم بدون اینکه ما بفهمیم درصدد خراب کردن زبان، یعنی تنها وسیله ارتباط و یگانگی ما، نبودند، همان زبانِ فارسی را که اجداد ما در ایران معمول میداشتند، در هند و کشمیر و تبت و فرغانه و آسیای صغیر حتی تا آلبانی و یوگوسلاوی مردم میفهمیدند و اگر هم چیزی مینوشتند، عین همانی بود که مثلاً در شیراز یا نیشابور یا در بخارا مردم بدان تکلم میکردند و مینوشتند. ولی بعد از ضعف قدرت مرکزی دولت و از دست رفتنِ نفوذ سیاسی و اقتصادی ایران و قوت یاقتنِ استیلای خارجیان و سلطه زبان ایشان، به تدریج زبان فارسیِ معمول بین ایشان به صورتی درآمد که اگرچه جملهبندی و قالب کلام بهظاهر فارسی بود، ولی دیگر یک نفر فارسیزبان در ایران، درست مفهوم آن را به علت کثرت استعمال لغات و تعبیرات خارجی نمیفهمید و هنوز هم این شیوه بین فارسی زبانان آن نواحی معمول است.
لغتسازانِ ما بدبختانه شیوهای را پیش گرفتهاند که امروز نوشته یک نفر طهرانی به صورتی درآمده است که امروز یک نفر خارجی یا مستشرقی که به زبان فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ آشنا است، بلکه مردم شهرهای بزرگ ایران در فهم آن دچار زحمت و عسرت میشوند و شاید هم با هزار زحمت نتوانند بالاخره معنی واقعی آن نوشته را دریابند». ۱۱
اقبال و عاقبتش
با تعطیل شدنِ مجله یادگار در خرداد ماه سال ۱۳۲۸، اقبال هم گویی امید و انگیزه خود را در ادامه دادن به مجاهدتهای ادبی و پژهشی از دست داد. «او که بسیار خسته و فرسوده شده بود، به امید اینکه پایانِ عمر را به آسودگی و آرامش بگذراند، از فعالیت ادبی دست کشید و به سِمَت نمایندگی دائمی فرهنگ ایران در کشورهای ترکیه و ایتالیا، ابتدا به آنکارا و بعد به رُم رفت؛ و در همان سمت و مقام بود که در واپسین ساعات روز بیست و یکم بهمنماه ۱۳۳۴ در شهر رُم زندگی را بدرود گفت». 12
با مرگ استاد عباس اقبال آشتیانی، پیکر آن ادیب و تاریخدان بزرگ را در حرم سید الکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)، به خاک سپردند. مزار استاد اقبال امروز در کنار آرامگاه استاد بدیع الزمان فروزانفر در رواق شیخ ابوالفتوح رازی(ره)، صاحب نخستین تفسیر شیعی قرآن کریم به زبان فارسی، قرار دارد.
.......
۱. «به روایت سعید نفیسی»؛ سعید نفیسی؛ به کوشش علیرضا اعتصام؛ نشرمرکز؛ ۱۳۹۰؛ ص ۲۰۱.
۲. «سواد و بیاض»؛ ایرج افشار؛ اساطیر؛ ۱۳۸۹؛ ص ۲۵۷.
۳. «از نیما تا روزگار ما»، جلد سوم؛ یحیی آرینپور؛ زوّار؛ ۱۳۸۷؛ ص ۸۶.
۴. «مرام و روش مجله [یادگار]؛ مجله یادگار؛ سال یکم، شهریور ۱۳۲۳، شماره نخست، ص ۱ و ۲.
۵. همان. ص ۳.
۶. فرهنگستانِ ایران در سال ۱۳۱۴ به فرمان رضاشاه تأسیس شد تا برای اصلاح زبان و خط فارسی فعالیت کند. این فرهنگستان که به فرهنگستان اول معروف است، تا سال ۱۳۳۳ برقرار بود. ریاست این نهاد را در سالهای مختلف این افراد برعهده داشتهاند: محمدعلی فروغی، حسن وثوق، علیاصغر حکمت، اسماعیل مرآت، عیسی صدیق و حسین سمیعی (ادیب السلطنه).
۷. «مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی»؛ با گردآوری و تدوین سید محمد دبیرسیاقی؛ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ ۱۳۸۲؛ ج ۳، ص ۴۷۵.
۸. همان. ص ۴۷۵ و ۴۷۶.
۹. منتشرشده در مجله یادگار، سال ۵، شماره ۱ و ۲.
۱۰. «مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی»؛ با گردآوری و تدوین سید محمد دبیرسیاقی؛ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی؛ ۱۳۸۲؛ ج ۴، ص ۳۰۵.
۱۱. همان. ص ۳۰۶ و ۳۰۷.
۱۲. «از نیما تا روزگار ما»، جلد سوم؛ یحیی آرینپور؛ زوّار؛ ۱۳۸۷؛ ص ۸۶.