از دگرگونی فردی تا دگرگونی اجتماعی | هم‌میهن


شما تلاش می‌کنید که به دیگران کمک کنید اما در ذهن خود با این پرسش روبه‌رو هستید که آیا تلاش من ثمربخش خواهد بود؟ البته این امکان نیز وجود دارد که به‌ژرفی باور داشته باشید که هر اقدام و تلاشی در جهت یاری‌رسانی به دیگران فی‌نفسه مثبت و ثمربخش خواهد بود. انسان باور دارد که کمک کردن به دیگران اساساً امر نیکویی است و ازاین‌رو، سرشت بسیاری از مشاغل با اصل کمک کردن به دیگر انسان‌ها در هم آمیخته است.


کمک به دیگری» و زیرعنوان «مربیگری برای ایجاد تغییرات پایدار در سطح فردی» [Helping people change : coaching with compassion for lifelong learning and growth]

برای نمونه، رهبران، مدیران، پزشکان، آموزگاران یا مربیان به این امر آگاه هستند که یاری‌رسانی نقطه‌ی عطف شغلی به‌شمار می‌رود که به آن اشتغال دارند. اما گاهی صادقانه‌ترین و نیت‌مندانه‌‌ترین تلاش‌ها در جهت یاری‌رساندن به دیگران با یک حقیقت ساده تضعیف شده یا تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.

این حقیقت که نیت ما به‌جای آن‌که معطوف به امر یاری‌رسانی باشد، متمرکز بر «اصلاح» انسان‌های پیرامون‌مان است. به این شکل که ابتدا بر مشکلات‌شان تمرکز می‌کنیم و در پی راه‌حلی برای اصلاح آن مشکلات یا ضعف‌های عموماً شخصیتی برمی‌آییم یا تلاش می‌کنیم گسستی را پر کنیم که میان خودِ واقعی آن شخص و آن‌چه ما تصور می‌کنیم، بهترین و آرمانی‌ترین حالت او خواهد بود، وجود دارد. این امر یکی از بنیادی‌ترین مسائلی است که بشر در هنگامه‌ی یاری‌رساندن به دیگران با آن روبه‌رو می‌شود. حتی در مواردی به‌شکلی ناخودآگاه از این نیت پنهان متأثر گشته و تمام تلاش‌هایش برای کمک کردن به دیگران به نتایج معکوس و گاهی آسیب‌زا ختم می‌شود.

در جهت آگاهی‌بخشی درباره‌ی آرمانی‌ترین شکل یاری‌رساندن به دیگران و کاهش اثرات نامطلوب این امر که در بیشتر موارد با نیتی خیرخواهانه روی می‌دهد، الن ون اوستن، ریچارد بویاتزیس و ملوین اسمیت [Ellen Van Oosten, Richard E. Boyatzis, Melvin Smith] کتابی کاربردی را در سال 2019 به رشته‌ی تحریر در‌آوردند. هر سه این نویسندگان، متخصص رفتارهای سازمانی و هوش هیجانی هستند و در دانشکده‌ی مدیریت وِدِرهِد با یکدیگر همکاری دارند. آن‌ها عنوانِ «کمک به دیگری» و زیرعنوان «مربیگری برای ایجاد تغییرات پایدار در سطح فردی» [Helping people change : coaching with compassion for lifelong learning and growth] را برای کتاب خود برگزیدند.

به باور آن‌ها، مسیر بهتری برای کمک‌کردن به دیگران وجود دارد و برای تشریح این مسیر، از پیامی روشن و امید‌بخش سود جستند. آن‌ها باور دارند که تلاش ما در جهت اصلاح، آموزش و تغییر دیگران نباید معطوف به رفع مشکلاتِ عموماً شخصیتی فردی باشد که درخواست کمک کرده است. ما می‌توانیم امکانات خود در جهت کمک‌کردن به آن فرد را به تصور و نگرش مثبتی پیوند بزنیم که آن شخص از خودش دارد یا در راستای تحقق اهداف و رویاهایش گام برداریم. این همان کاری است که مربیان بزرگ انجام می‌دهند. آن‌ها به این امر آگاه هستند که انسان اساساً از چشم‌اندازها و رویاهایی که برای آینده‌ی خود دارد، انرژی می‌گیرد و این انرژی، پایداری او و تلاش‌هایش را برای ایجاد دگرگونی تضمین می‌کند. امید به تحقق اهداف است که انسان را همچنان در مسیر حرکت، حتی در شرایط دشوار نگاه می‌دارد. این رویکرد کاملاً با رویکردهای مشکل‌محور در تضاد است. زیرا به باور نویسندگان کتاب، رویکردهایی که بر اصلاح مشکلات متمرکز هستند، واکنش‌هایی فیزیولوژیکی را برمی‌انگیزند که شخص را در رویارویی با ایده‌ها و افکار نوین در موضع تدافعی قرار می‌دهد.

درحقیقت ابداع گونه‌ی مثبت و نوینی از مربیگری، نتیجه‌ی دهه‌ها پژوهش این سه نویسنده روی آن‌چیزی است که آن‌ها «مربیگری دلسوزانه» می‌نامند. در راستای تبیین این مفهوم نوین، آن‌ها از سطح نظری عبور کرده و داستان‌هایی واقعی و بسیار تاثیرگذار ارئه می‌کنند که محصول سال‌ها پژوهش و مطالعه بوده است. آمیختن مباحث نظری در زمینه‌ی «مربیگری دلسوزانه» با موردکاوی‌هایی که نتیجه‌ی پیوند آن‌ها با واقعیت انضمامی زندگی افراد جامعه است، غنای کتاب را دوچندان کرده است. در پایان هر فصل، خواننده با پرسش‌هایی روبه‌رو می‌شود که تلاش برای پاسخگویی به آن‌ها می‌تواند نگرش او به مقوله‌ی یاری‌رساندن به دیگران را دگرگون کند. همچنین تمرین‌هایی برای مخاطبان با هدف تشویق و ترغیب آن‌ها به خودتأملی طراحی شده‌اند که نه‌تنها این قابلیت را دارند که شیوه‌ی اندیشیدن ما نسبت به مفهوم کمک‌کردن را دگرگون کنند، بلکه به‌شکلی عملی می‌توانند تلاش‌های ما در جهت یاری‌رساندن به دیگران را نیز از نو بازآفرینی کنند.

نویسندگان کتاب امید دارند که کتابِ حاضر راه‌گشای مسیری باشد که مقصدش دگرگونی‌های پایدار ـ چه در سطح فردی، چه در سطح اجتماعی ـ است. زیرا به اعتقاد آن‌ها، تحولات بزرگ و بنیادین اجتماعی همیشه و بی‌تردید از تحولات فردی سرچشمه می‌گیرند. آن‌جا که فرد در جهت ایجاد دگرگونی‌های پایدار و معنادار فردی گام بردارد، بی‌شک گامی در جهت تغییرات اجتماعی نیز برداشته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...