شخصیت اصلی این رمان، جو میکرو تامسون، نوعی تاجر خرده‌پاست که بعداً مالک یکی از بزرگترین تراست‌های کشاورزی، یعنی موززار گرمسیری، می‌شود و حتی در ایالات متحد با نام «گرین پوپ» یا پاپ سبز، لقبی که در خور اهمیت اوست، شهرت می‌یابد. وی که یک مرد جنگلی سرخوش و فارغ از وسواس اخلاقی و از آن گذشته، خوش بر و روست، در زندگی تنها مرتکب یک اشتباه تاکتیکی می‌شود که همان دل باختن به مایاری؛ دخترک سرخپوست است.

پاپ سبز  | میگل آنخل آستوریاس [El papa verde
پاپ سبز
[El papa verde]. رمانی از میگل آنخل آستوریاس (1) (1899-1974)، نویسنده گواتمالایی، که به سال 1954 منتشر شد. این آخرین بخش از اثری سه بخشی (تریلوژی) است. که آستوریاس به زندگی کشاورزان اختصاص داده است. شخصیت اصلی این رمان، جو میکرو تامسون (2)، نوعی تاجر خرده‌پاست که بعداً مالک یکی از بزرگترین تراستهای کشاورزی، یعنی موززار گرمسیری، می‌شود و حتی در ایالات متحد با نام «گرین پوپ» (3) یا پاپ سبز، لقبی که در خور اهمیت اوست، شهرت می‌یابد. وی که یک مرد جنگلی سرخوش و فارغ از وسواس اخلاقی و از آن گذشته، خوش بر و روست، در زندگی تنها مرتکب یک اشتباه تاکتیکی می‌شود که همان دل باختن به مایاری؛ دخترک سرخپوستی است که چون نمی‌تواند بهره‌کشی از قومش را بپذیرد خودکشی می‌کند و ترجیح می‌دهد از مردی که به راستی مفتون اوست دست بکشد.
جو میکر بر سر عقل آمده با دونیا فلورا (4)، مادر مایاری، زنی مصمم که بیشتر در خور اوست ازدواج می‌کند و با خاموش ساختن نداهای وجدان، مرتباً از پله‌های قدرت و ثروت بالا می‌رود. با بدکاریهای پی در پی، سرانجام به آدم‌کشی می‌رسد و بی‌انکه تردید به دل راه دهد،‌ با طرح دقیق زمینه، حادثه‌ای می‌آفریند تا مفتشی را از سر راه بردارد. این ماجرا برایش خوش‌یمن نیست، زیرا قربانی سپر بلایی بیش نیست و ریچارد ووتون (5)، کسی که مفتش را فرستاده است، با نام ساختگی ری سالسدو (6) نزد جو میکر می‌رود و آئورلیا (7)، دختر او را از راه به در می‌‌برد و با یک بچه رهایش می‌کند. در آخرین بخش رمان، خواننده به دنیایی گام می‌نهد که جو میکر تامسون پا به پیری نهاده و تشنه‌ی جاه‌طلبی است و با اندیشه زندگی درهم شکسته دخترش، محشور است.

آیا می‌توان گفت که پاپ سبز وصف حالات نفسانی کسی است؟ بی‌گمان سیمایی که جو میکر به خود می‌گیرد سیمایی فراموش‌نشدنی است. ولی صرفا جنبه رمزی و نمادی داشته و نمونه کشتار در برابر امکانات انسانی و اقتصادی است. قطعاً عشق جو میکر به مایاری برای آستوریاس فرصتی است تا یکی از زیباترین و عاشقانه‌ترین اشعار منثور خود را بنویسد. مضمون دردناک و آلوده‌ساز «پول» مدام تکرار می‌شود. آلودگی یا پذیرفته می‌شود یا پذیرفته نمی‌شود. و در صورت اخیر، یا طغیانی است که زود درهم شکسته می‌شود یا مرگی است که آزادانه به آن رضایت داده شده است. آیا سخن بر سر بهره‌کشی انسان از انسان است؟ استثمار انسان-ماشین، انسان-بازده، انسان-سرمایه،و فی الجمله، به قول آستوریاس، انسان نافی انسان. وانگهی، مسئله‌ای که نویسنده بزرگ گواتمالایی پیش می‌کشد ابداً مادی نیست. بلکه اخلاقی است. مفهومی اخلاقی است که در طی شخصیت خوش سیمایی چون پاپ سبز شکل می‌پذیرد. در پاره‌ای از قطعات، نویسنده با موفقیت از شیوه نگارش سوررئالیستی پیروی می‌کند. آستوریاس، که بیشتر با روشن‌بینی به مسئله اراضی سرخپوستان نزدیک می‌شود، استادانه به توصیف فئودالیسم آن می‌پردازد و تمدن بی‌روح را به صراحت متهم می‌سازد.

قاسم صنعوی. فرهنگ آثار. سروش

1.Miguel Angel Asturias 2.Geo Maker Thompson 3.Green Pope
4.Dona Flora 5.Wotton 6.Ray Salcedo 7.Aurelia

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...