پذیرایی گرم از خواننده | شهرآرا


نخستین کلماتی که نویسنده در آغاز داستانش به کار می برد، و همچنین نحوه قرارگرفتن آن ها در کنار هم و، به عبارت دیگر، «ساخت نحوی» جمله آغازین، در کنار لحن انتخاب شده برای آغاز داستان، همه و همه، تأثیر مهم و بسزایی بر خواننده می گذارند. البته این بدان معنا نیست که سایر جملات داستان مهم نیستند، اما جمله اول یا -به قول معروف- «گشایش» داستان چیز دیگری است، درست مشابه برخورد نخست میزبان، پس از آنکه در را می گشاید و میهمانان را به خانه اش فرا می خوانَد.

استیون میلهاوزر [Steven Millhauser] صداهایی در شب» [Voices in the night]

به احتمال زیاد، با حقیر هم عقیده اید که آن چند ثانیه آغازین، با اینکه جزء ناچیزی از کل زمان صرف شده برای مهمانی است، شاید مهم ترین بخش آن به شمار رود: استقبال (یا، به قول فردوسی، «پذیره شدن») صمیمانه، گرم و گیرا، و -در مواردی مانند مهمانی های مرتبط با جشن تولد- غافل گیرکننده و همراه با شگفتانه (یا همان سورپرایز) می تواند نویدبخش ساعات دل نشینی باشد که در ادامه در انتظار میهمانان است، درست همانند داستان های کوتاه استیون میلهاوزر [Steven Millhauser] -نویسنده ای که دو هفته پیش مجموعه داستان «خنده های خطرناک» او را معرفی کردیم- که گشایش های درخشانی دارند، جمله های آغازینی که واضح است با دقت و وسواس فراوانی به نگارش درآمده اند، و می توانند خواننده را به خواندن ادامه داستان ترغیب کنند. این شروع ها، عجیب، یادآور جملات نخست داستان های خورخه لوئیس بورخس آرژانتینی و ادگار آلن پوِ آمریکایی است، دو داستان نویسی که قالب ادبی «داستان کوتاه» را به اوج رساندند و الهام بخش شمار زیادی از داستان نویسان پس از خود گشتند.

در ادامه، شماری از گشایش های داستان های مجموعه داستان «صداهایی در شب» [Voices in the night] را مرور می کنیم، مجموعه ای که شامل شانزده داستان کوتاه است؛ و نکته فوق العاده جالب ماجرا اینجاست که در بخشی از داستان آخر، با عنوان «صدایی در شب»، نویسنده، به شکلی ظریف و هوشمندانه، به مبحث «گشایش در متون ادبی» اشاره می کند و از زبان پدر شخصیت اصلی داستان چنین می گوید (ص۳۵۷) که سه جمله در کل ادبیات وجود دارد که بهترین آغازها هستند: «در آغاز، خدا آسمان و زمین را آفرید» [که نخستین جمله سِـفر (به معنای «کتاب») «پیدایش» است از اَسفار خمسه یا همان تورات که بخش نخست از بخش های سه گانه عهد عتیق است]، «اسماعیل خطابم کنید»

(“Call me Ishmael”) [که جمله آغازین رمان «موبی دیک» است از هرمان ملویل]، و «آن سوها، دورتر از هر غربی، دهکده لوور ترینزویچ قرار دارد» [که آغاز یک داستان کودکانه است با نام“Tootle”]. عنوان و جمله نخست شماری از داستان های کتابی که امروز معرفی می کنیم به قرار زیرند:

«جلای جادویی»: باید همان دم در می گفتم «نه»، به آن غریبه ای که گردنی نحیف و کیف سیاهی در یک دست داشت که او را به یک سو خم کرده بود. (ص۷)؛ «اشباح»: برخلاف گمان عده ای، اشباح شهر ما فقط در تاریکی سروکله شان پیدا نمی شود. (ص۲۹)؛ «تب پری دریایی»: تقریبا صبح زود، ساعت چهارونیم صبح نوزدهم ژوئن، موج های دریا پری دریایی را به ساحل ما آوردند. (ص۷۹)؛ «جایی دیگر»: در آن تابستان، شهر ما دچار بی قراری شد؛ می شد آن را در خیابان اصلی یا در ساحل حس کرد. (ص۱۶۷)؛ «سیزده زن»: من سیزده زن دارم. ما همگی در یک خانه زندگی می کنیم. (ص۱۸۵) [برای مزاح عرض کنم که نگران نباشید؛ این داستانی در راستای تبلیغ چندهمسری نیست! اتفاقا، در یکی از خوانش های ممکن از آن، می توانید به نتایج بسیار جالبی برسید در راستای تحکیم نهاد خانواده های تک همسر]؛ «آرکادیا»: از فشار زندگی خسته شدید؟ پس به آرکادیا خوش آمدید! (ص۲۰۳)؛ «این مکان»: اسمش «این مکان» بود، از همان بچگی می فهمیدیم که اسم جالبی نیست. (ص۲۷۵)؛ «صدایی در شب»: سموئیل نوجوان در تاریکی از خواب برمی خیزد؛ مشکلی پیش آمده است. بیشتر مفسران بر این باورند که این حادثه درون معبد رخ می دهد و نه در خیمه ای بیرون معبد و زیر آسمان پرستاره. (ص۳۳۱).

«صداهایی در شب» با ترجمه جواد همایون پور توسط نشر ثالث و در ۳۶۰ صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...