هفتادوششمین مجله «سینما و ادبیات» ویژه‌ سینمای مدرن با چهره‌ کلیدی آن «سهراب شهید ثالث» درحالی منتشر شد که همایون خسروی‌ دهکردی، مدیرمسئول این مجله از دنیا رفت.

به گزارش ایسنا، همایون خسروی دهکردی، منتقد سینما و مدیرمسئول مجله «سینما و ادبیات» به دلیل عوارض بیماری قلبی ۱۰ آذرماه در سن ۶۸سالگی در بیمارستان درگذشت.

در معرفی این شماره از مجله «سینما و ادبیات» عنوان شده است: «سینمای شهیدثالث را با عناصر زیبایی‌شناسانه‌ای همچون ملال، روزمرگی، نماهای طولانی و تکرار می‌شناسیم. در این پرونده با فاصله گرفتن از خاطره‌نگاری به بازخوانی عناصر بنیادین فیلم‌های شاخصی همچون طبیعت بی‌جان، یک اتفاق ساده و... پرداخته‌ایم.

«سینمای نوین آرژانتین» عنوان بخش دیگر مجله این شماره است که با بررسی ریشه‌ها و چهره‌های شاخص این سینمای جریان‌ساز جهان سوم می‌کوشد دریچه‌ای بر تجربیات متنوع فیلمسازان این سرزمین باشد. 

در دیگر بخش‌های این شماره علاوه‌ بر مطالبی درباره «تاثیر مه ۱۹۶۸ بر سینما» می‌توانید خواننده نوشتارهایی درباره «آرونداتی روی» نویسنده و فعال سیاسی نامدار هندی که همواره طنین ضدجهانی‌سازی و سرمایه‌داری از آثارش به گوش می‌رسد و با رمان «خدای چیزهای کوچک» مخاطبان پروپاقرصی در ایران پیدا کرده است، باشید. «میزگردی با حضور شهرام مکری و واروژ کریم‌مسیحی» در بخش‌ سینمای ایران به «مفهوم سبک شخصی در فیلم‌سازی» و رویکردهای گوناگون در این حوزه می‌پردازد.

پرونده ادبی این شماره به موضوع «نفت و داستان» اختصاص یافته است. نفت به عنوان نمادی از هستی و هویت انسان ایرانی همواره جوهری برای روایتگری و سخن گفتن از تاریخ و سرزمینی بوده است که در تنگناهای گوناگون تاریخی سرنوشت خود را در پیوند با این طلای سیاه دیده است. 

هوشنگ آزادی‌ور را اغلب به عنوان مترجمی توانا می‌شناختیم که با ترجمه کتاب‌هایی همچون «تاریخ جامع سینمای جهان» و «تاریخ تئاتر» خدمتی ارزنده به پژوهندگان این حوزه‌ها کرده بود. اما آزادی‌ور پیش از تمام این‌ها مستندساز و شاعر بود و مقالاتی درباره فعالیت‌های شاعرانه و سینمایی آزادی‌ور را در بخش چهره این شماره مجله شاهد خواهید بود.

علاوه‌ بر بخش‌های نقد کتاب و نوشتارهایی در نقد و تحلیل رمان و همچنین مقاله شخصی، نوشتار «پیتر هاندکه»[Peter Handke]، نویسنده اتریشی و برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۹ درباره شعرهای عباس کیارستمی در این شماره منتشر شده است. 

هفتادوششمین مجله «سینما و ادبیات» با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی همایون خسروی دهکردی و سردبیری نیلوفر نیاورانی منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...