حامد قصری در کتاب «پرسه‌زنی در سکوت شهر» گوشه‌ای از زندگی و آثار مرتضی نعمت‌الهی، مجسمه‌ساز و نقاش اصفهانی را روایت می‌کند.

حامد قصری در کتاب «پرسه‌زنی در سکوت شهر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، «پرسه‌زنی در سکوت شهر»، خلاصه‌ای از یک گفت‌وگوی چندساله با مرتضی نعمت‌الهی است که در هفت فصل با عناوین اصفهان، هنرستان هنرهای زیبای اصفهان، دانشکده هنرهای زیبای تهران، پاریس، اصفهان، آتلیه و شهر تنظیم شده است. گویی این مکان‌ها مرتضی نعمت‌الهی را برای پرسه‌زنی فراخوانده‌اند و او در نهایت شهر را برگزیده است.

مرتضی نعمت‌الهی متولد ۱۳۲۴، از نقاشان و مجسمه‌سازان مطرح اصفهان است که پس از گذراندن دوره لیسانس مجسمه‌سازی در دانشکده هنرهای زیبای تهران، چند سال در فرانسه به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۶۹ به زادگاهش، اصفهان بازگشت. او از سال ۱۳۴۹ آثارش را به نمایش گذاشته و مجسمه‌های متعددی از جمله تندیس‌های شیخ بهایی، فردوسی، علی‌اکبر معمار و طیران از او در فضای شهری نصب شده است.

حامد قصری، نویسنده این کتاب نیز، متولد ۱۳۵۸ اصفهان است که با پرداختن به تاریخ معاصر اصفهان با رویکرد جریان‌های فرهنگی و هنری، آثار دیگری را نیز منتشر کرده است.

«قهرمان تنهایی در یک شهر/درنگی در تجربه، اندیشه و زیست جریان جنگ ادبی اصفهان»، «ردپای بازمانده در شهر/جستارهایی از تاریخ عکاسی اصفهان»، «تاریک‌خانه‌های یک شهر/تاریخ شفاهی چند نسل از عکاسان اصفهان، «بهرام صادقی/تاریخ شفاهی زندگی و زمانه‌ی این نویسنده» از جمله کتاب‌هایی است که پیش از این از حامد قصری منتشر شده است.
قصری در زمینه ساخت مستند نیز فعال بوده و تاکنون مستندهای «تاریخ اجتماعی عکاسی در اصفهان» و«آقای نویسنده زنده است» (روایتی از زندگی و آثار بهرام صادقی) را تولید کرده است.

کتاب «پرسه‌زنی در سکوت شهر» در ۱۱۷ صفحه مصور در انتشارات خط و طرح به چاپ رسیده است.

................ هر روز با کتاب ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...