رواداری، میراث علی (ع) برای امروز | ایبنا
کتاب «وارث پیامبر؛ زندگانی علی بن ابی طالب (ع)» [The prophet's heir : the life of ʻAlī ibn Abī Tālib] تالیف حسن عباس [Hassan Abbas] با ترجمه محمد کیانفر از سوی انتشارات هرمس به بازار کتاب آمد. علی بن ابی طالب مسلماً مهمترین چهره معنوی و فکری اسلام بعد از پیامبر است. مسلمانان از تعالیم و رهبری او به عنوان خلیفه چهارم بهره بردهاند، اما بر سر اینکه آیا محمد (ص) او را به عنوان جانشین سیاسی خود تعیین کرده است یا نه اختلاف کردهاند.
![خلاصه کتاب وارث پیامبر» [The prophet's heir : the life of ʻAlī ibn Abī Tālib] اثر حسن عباس [Hassan Abbas]](/files/167540899887496640.jpg)
حسن عباس تصویری دقیق و متقاعدکننده از این چهره برجسته ارائه و خاستگاه انشعاب فرقهای در اسلام را توضیح میدهد. عباس نشان میدهد که چگونه پس از محمد (ص)، علی (ع) ردای معنوی اسلام را برای رهبری جنبشی که پیامبر راهبرش بود بر تن کرد. در حالی که تعالیم علی (ع) درباره حکمت و عدالت و رهایی از نفس را مسلمانان شیعه و سنی گرامی میدارند اما اندیشههای تکثرگرایانه او زیر طرحهای فرقهگرایانه و سیاستورزیهای افراطی مدفون شده است.
عباس معتقد است پیام و میراث علی (ع) برای امروز صلحطلبی و رواداری است.
سالهای اولیه و مبارزات اسلام
در ۱۷ مارس ۵۹۹ میلادی، در حالی که آفتاب تابانِ بیابان شهر را روشنا بخشیده بود، چند نفری از مردم به دور ساختمان مکعبی شکل در مرکز شهر، یعنی کعبه، طواف میکردند؛ جایی که اعتقاد بر این است اول بار توسط ابراهیم و پسرش اسماعیل قرنها پیش ساخته شده است. در طول زمان، این مکان به جایی مقدس و زیارتی برای بسیاری از قبایل ساکن در مکه و اطراف آن و حتی مناطق دورتر تبدیل شده بود- هم صدها بت در آن وجود داشت و هم تعداد زیادی از تصاویر چهرههای الهی مانند مریم و عیسی و ابراهیم زینتبخش دیوارها بود؛ همزمان مشرک و موحد را به خود جلب میکرد.
بسیاری میخ آهنینی را که در درون کعبه به کف زمین کوبیده شده است «ناف جهان» یا محور دنیا میدانند، میخی که آسمان را با زمین پیوند میدهد. کوتاه سخن آنکه این ساختمان گلی و سنگی مرکز حیات دینی در عربستان قبل از اسلام بوده است.
در فاصله کوتاهی از کعبه، فاطمه دختر اسد زیر آفتاب صبحگاهی مکه از درد زایمان به خود میپیچد و ناله میکند. برای استراحت و آرامش به سمت کعبه میرود. اما نای ایستادن و دعا کردن ندارد. از شدت اضطراب و درد به دیوار کعبه تکیه میکند. او با صدایی مایوس از خداوند درخواست میکند: «خدایا، به خاطر ابراهیم، سازنده این خانه و کودکی که در شکم دارم از تو میخواهم که این زایمان را بر من آسان کنی.» و درست در آن لحظه، دیوارهای گوشهای از کعبه شکافته شد، فقط به اندازهای که فاطمه دختر اسد بتواند وارد آنجا شود. طبق این روایت، فوراً دیوار دوباره بسته میشود.
در حالی که خبر این واقعه عجیب پخش میشد، فاطمه دختر اسد شادان و در حالی که پسر بچه زیبایی را در آغوش داشت از کعبه بیرون آمد. علی (ع) متولد شد.
محمد (ص) برای استقبال از این نوزاد تازهوارد با احتیاط علی (ع) را در آغوش گرفت. او که از تولد پسر عموی خود بسیار خوشحال بود او را علی (ع) نامید، در حالی که فاطمه نام دیگری بر نوزادش گذاشته بود- حیدر، که در زبان عربی به معنی «شیر صحرا» است.
یکی از لحظات شاد زندگی محمد (ص) همراهی با ابوطالب و فاطمه دختر اسد در جشن تولد کوچکترین پسرشان، علی ابن ابی طالب، در سال ۵۹۹ بود. محمد (ص) پس از تولد علی (ع) در کنار کعبه به او خوشامد گفته بود. روشن است که علی (ع) هرگز چشم از محمد (ص) برنگرفت.
علی (ع) خوشاقبال بود. چند سال بعد، محمد (ص) برای کمک به ابوطالب، که بر اثر قحطی شدید در مکه دچار مشکل مالی شده بود، علی (ع) را نزد خود برد. حال نوبت محمد (ص) بود که در ازای عشق و مهربانی که پیشتر از ابوطالب و خانوادهاش دریافت کرده بود از علی (ع) سرپرستی کند.
سیر معنوی محمد (ص) نیز شتاب گرفته بود. در سال ۶۱۰، پس از چندین تجربه شهودی نامشخص و غیرقابل توضیح، با حضوری ناشناخته مواجه شد که اوج سفرهای بی شمار روحی او به کوه حرا بود. حس میکرد همه چیز تغییر کرده است- پیامی دریافت کرده بود. پیامی که در واقع نه تنها مسیر زندگی او بلکه آینده بشر را نیز تغییر میداد.
او خود را در مواجهه با حضوری فراگیر و پرقدرت میدید- امری مقدس و فراانسانی، چیزی که پیشتر با آن برخورد نکرده بود. او کسی نبود جز جبرئیل فرشته الهی، همان که پیش از او با همه پیامبران ملاقات کرده بود، همان همصحبت مریم و عیسی؛ او اکنون در مقابل محمد (ص) بود.
علی (ع) اولین مردی بود که در دهسالگی به رسول خدا ایمان آورد، با او نماز خواند و به پیام الهی او ایمان آورد… این یک لطف ویژه الهی به علی (ع) بود که او قبل از اسلام نزدیکترین ارتباط را با رسول خدا داشت.
ارتباط علی (ع) با پیامبر (ص) از زبان خود علی (ع) در نهجالبلاغه آمده است. نهجالبلاغه مجموعه معتبری از سخنان، نامهها و خطبههای علی (ع) است که در اوایل قرن یازدهم میلادی مدون شده است.
ظهور علی (ع)
سال ۶۲۰ میلادی. ده سالی از نزول وحی هدایتگر الهی که به مومنان نیرو میبخشید، میگذشت. انقلابی پایهریزی شده بود که نظم اجتماعی- سیاسی آن روز عربستان را بر هم زد. در آن سو، مخالفان پیامبر (ص) نیز در شرارت خود پایدارتر و به مرور زمان خشنتر میشدند. شرط مسلمانی بیان صریح این عبارت بود: «شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و محمد (ص) پیامبر اوست.» همین اعتقاد ساده نیروی عظیمی را در خود داشت که نظم اجتماعی و سیاسی زمانه را به چالش میکشید.
نقش علی (ع) در گذر زمان تغییر میکرد. اما او همواره به پیامبر (ص) نزدیک بود- شاید نزدیکترین شخص به او. یکی از وظایف بسیار مهمی که در جوانی به او محول شد حفظ و نگارش وحی الهی بود. هانری کربن گفته خود علی (ع) درباره مسئولیتش در این زمینه مهم را چنین بازگو میکند: «هیچ آیهای از قرآن بر پیامبر نازل نشد مگر آنکه به من دستور میداد آن را بنویسم و بخوانم. من به دست خود آن را مینوشتم و او مرا در امر تفسیر و تاویل آن راهنمایی میکرد. او دست خود را بر سینه من میگذاشت و از خدا میخواست که قلبم را با دانش و فهم و بصیرت و روشنایی پرکند.»

علی (ع) به عهد خود در همراهی با پیامبر (ص) و دستیاری او وفادار بود. به تدریج زمانی فرا رسید که پیامبر (ص) دیگر چندان از سوی قبیله حمایت نمیشد و پیروانش به دلیل مهاجرت کمتر میشدند و خود در مکه بی دفاع مانده بود و خطر بیشتری او را تهدید میکرد. دشمنان اسلام فرصت را غنیمت شمردند و نقشه ترور او را پیریزی کردند. آنها تصمیم گرفتند از هر قبیله یک جوان را انتخاب کنند. با این توطئه شیطانی علاوه بر کشتن پیامبر (ص) از خود در برابر هر گونه عملیات انتقامگیرانهای محافظت میکردند. اما پیامبر (ص) آماده رویارویی با چنین شرایطی بود. اولین کار پیامبر (ص) این بود که پسر عموی فداکار خود علی ابن ابیطالب را از این توطئه مطلع کند و همچنین درباره نقشه خود برای فریب دشمنانش با او صحبت کند.
طرح پیامبر (ص) این بود که علی (ع) به جای او در بسترش بخوابد تا او بتواند در اولین فرصت مناسب از خانه خارج شود و مستقیماً به یثرب برود. قریش با دیدن روپوش سبز پیامبر (ص)، که علی (ع) بر سر میگرفت، تصور میکرد که محمد (ص) در بستر خوابیده است. افزون بر این پیامبر از علی (ع) خواست در مکه بماند و اموال کفار مکه را که نزد او به امانت بود به آنان برگرداند.
بالاخره وقتش فرارسید. در نیمهشب، مردان قریش برای انجام کار زشت خود وارد خانه پیامبر (ص) شدند، اما علی (ع) را دیدند که از بستر برخاسته و شمشیر به دست به سوی آنها حملهور شده است.
وداع با پیامبر (ص) و تفویض هدایت روحانی
در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کردهاند آناناند که بهترین آفریدگاناند (بینه ۷).
شیعه و سنی متفقالقول نقل میکنند پیامبر (ص) هنگام تفسیر «بهترین آفریدگان» علی (ع) را با این کلمات خطاب کرد: «منظور تو و شیعیان بود در روز قیامت است.» سیوطی در تایید این سخن پیامبر پنج منبع ذکر میکند. بر این اساس هر زمان که یاران پیامبر (ص) علی (ع) را میدیدند که به سوی ایشان میآید، میگفتند: «بهترین مخلوقات (خیرالبریه) آمده است.»
هیچ شکی در مورد منزلت منحصر به فردی که در غدیر به علی (ع) اعطا شد باقی نمیماند: به راستی، علی (ع) از من است و من از او و او بعد از من ولی معنوی همه مومنان است.
علی (ع) بر سر تاویل قرآن خواهد جنگید، همانطور که من برای نزول راهنمای (امام) پرهیزکاران و سرور عابدان روحبخش است.
ای علی بعد از من هر وقت میان ایشان اختلاف شود تو راه درست را به آنها نشان خواهی داد. این پیشبینیها را به طور گسترده مورخان و متکلمان مسلمان از فرقههای مختلف گزارش کردهاند. علی (ع) که از کودکی در همه جا همراه پیامبر (ص) بود و عملاً توسط او تربیت شده بود بهترین و نزدیکترین شاگرد او بود. پیامبر (ص) دانش خود را بیش از همه به علی (ع) منتقل کرد.
زمان رحلت پیامبر (ص) نیز در آخرین لحظات علی (ع) سر پیامبر (ص) را در دامان خود گرفت. در حالی که پیامبر (ص) در گوشش نجوا میکرد، ضعف بر او مستولی شد و نتوانست چشمانش را باز نگه دارد. ناگهان مسلمانان احساس کردند که بی پدر و بی راهبر هستند.
سیاست خلافت و امپراتوری اسلام
سال ۶۳۲ میلادی. چند ساعت پس از وفات پیامبر، گروهی از مسلمانان مدینه جلسهای را در مکانی معروف به سقیفه بنی ساعده ترتیب دادند. هدف اولیه انتخاب رهبری برای مدینه بود، اما به این محدود نماند و به مشاجره داغی درباره صلاحیت هر یک از قبایل برای معرفی جانشین پیامبر (ص) انجامید.
علی (ع) و سایر اعضای خاندان بنی هاشم مشغول تدفین پیامبر (ص) بودند. اما چرا علی (ع) به سقیفه دعوت نشد؟ پاسخ قانعکنندهای به این پرسش نمیتوان داد، به گفته طبری در این میان گروهی از انصار علی (ع) را به عنوان شایستهترین فرد برای رهبری پیشنهاد دادند و حتی اعلام کردند: «ما هرگز با کسی غیر از علی بن ابیطالب بیعت نمیکنیم.» اما این پیشنهاد نادیده گرفته شد. اگر علی (ع) یا دیگر اصحاب پیامبر، مانند سلمان فارسی یا عمار بن یاسر یا مقداد، که به پیروان علی (ع) (شیعه علی) مشهور بودند در این جلسه حضور داشتند، احتمالاً اوضاع متفاوت میبود. آنها میتوانستند سخنان پیامبر (ص) در غدیر خم درباره منزلت علی (ع) را به همه یادآور شوند.
در نشست سقیفه ابوبکر انتخاب شد و بلافاصله پس از نشست ابوبکر و حامیانش برای بیعت گرفتن از مردم مستقیماً به مسجد پیامبر رفتند. علی (ع) در میان بیعتکنندگان نبود. او در مواجهه با این عمل انجام شده ترجیح داد در خانه بماند. پسر جوانی که روزگاری با صدای بلند متعهد به حمایت از پیامبر (ص) در برابر همه مشکلات شده بود اکنون در هیچ جا حضور نداشت.
این واقعیت که پیامبر (ص) ارادهاش را در معرفی علی (ع) به عنوان جانشین تحمیل نکرد این حقیقت را تغییر نمیدهد که او در آخرین روزهای حیات اولویت و برتری علی (ع) بر سایر اصحاب را اعلام و در مواقع زیادی از او به عنوان وارث و جانشین خود یاد کرده بود، مخصوصاً در غدیر خم.
برای تکرار نشدن سقیفه، ابوبکر جانشینش را انتخاب کرد. او با نگاهی به گذشته به وضوح دریافته بود که به رغم سود بردن شخصیاش از ماجرای بحثانگیز سقیفه اتفاقی که در سقیفه رخ داد بهترین روش برای انتخاب رهبر نبود. ابوبکر، در روزهای پایانی عمر، عمربن خطاب را به عنوان خلیفه بعدی معرفی کرد.
عمر در دوران کوتاه خلافت ابوبکر نقش بسیار تاثیرگذاری داشت و احتمالاً زمینه را برای جانشینی خود آماده کرده بود. وفاداری علی (ع) به عمر به خاطر خود او نبود، بلکه برای حفظ وحدت اسلامی بود. هر زمان که عمر به او مراجعه میکرد- در امور قضایی و نیز نظامی- تخصص خود را در اختیار او میگذاشت. سرانجام عمر به دست بردهای ایرانی به نام ابولولو به دلیل یک کینه شخصی ترور شد.
عمر پیش از مرگ کمیتة شش نفرهای را برگزید تا روند جانشینی آغاز شود. این گروه موظف بود یکی از اعضای خود را به عنوان خلیفه انتخاب کند. این شش نفر از اصحاب معروف پیامبر (ص) بودند: عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابیوقاص، عثمان بن عفان، طلحه بن عبیدالله، زبیر بن عوام و سرانجام علی (ع). حذف کامل علی (ع) از روند جانشینی امکانپذیر نبود، زیرا مسئله سقیفه همچنان در گفتوگوهای اصلی سیاسی مطرح بود. در این نشست به طور رسمی عثمان خلیفه شد. عثمان از همان ابتدا به شدت تحت نفوذ قبیله خود قرار داشت و حتی اظهار کرده بود که «بنیامیه، به عنوان طایفه اصلی قریش، دارای صلاحیت منحصر به فردی برای حکومت به نام اسلام است». در واقع با قدرت بخشیدن به قبیله خود از طریق اعطای مقامات عالی نظامی و فرمانداریها و مناصب عالی اداری، پایه و اساس سلسله اموی را بنیان گذاشت.
سیاستهای عثمان موجب دلسردی عمومی شد و علی (ع) عثمان را واداشت تا اجرای برخی از تصمیماتش را به تاخیر بیندازد. عثمان که از شدت فزاینده بحران آگاه نبود برای امامت جمعه به مسجد رفت و در آنجا بسیار طعنه شنید. هنگامی که برای سخنرانی بالای منبر رفت نمازگزاران به سویش سنگ پراندند تا حدی که از هوش رفت.
به درخواست شورشیان مصری، عثمان، محمدبن ابی بکر، پسر ابوبکر و پسر خوانده علی (ع)، را به عنوان فرماندار جدید مصر منصوب کرد. علی (ع) ضامن این تعامل بود. از بحران پیش رو جلوگیری شد و مردم مدینه نفس راحتی کشیدند. از آنجا که علی (ع) ضامن کار بود، شورشیان دلیلی برای شک در اعتبار آن نداشتند. آنها با دست کشیدن از محاصره مدینه به سمت مصر حرکت کردند. در راه بازگشت به مصر، محمد و افرادش سوارکاری را دیدند که سعی داشت از آنها سبقت بگیرد. روزگار فتنه و فریب بود و کمی غفلت میتوانست فاجعهبار باشد. با توقیف سوار و پرس و جو از او متوجه شدند که فرستاده خلیفه است. با تفتیش وسایل آن شخص، در کمال تعجب نامهای با مهر شخصی عثمان را در آن دیدند که در آن خطاب به فرماندار مصر (که ظاهراً او را برکنار کرده بود) دستور داده بود رهبران شورشیانی را که اکنون در راه مصر بودند دستگیر کند. قرار بود به هر کدام صد ضربه شلاق زده شود، اما قبل از آن باید موها و ریششان کنده میشد و در صورت زنده ماندن به زندان انداخته میشدند. این نقض قرارداد بود و نمیشد آن را نادیده گرفت. فرایند پایان خلافت عثمان از اینجا آغاز شد.
قتل عثمان و هرج و مرج سیاسی علاوه بر خلا سیاسی چالشی اخلاقی نیز ایجاد کرد. مسلمانان چگونه میتوانستند این اتفاق را هضم کنند؟

علی (ع)، خلیفه چهارم اسلام
سال ۶۵۶ میلادی. از این پس مدینه شاهد صحنهای بود که خیلیها انتظارش را میکشیدند. خبر نیاز به رهبری جدید، نوعی امکان و امیدواری را در مدینه پدید آورد. مردم مدینه بی هیچگونه تردیدی به سوی علی (ع) شتافتند و از او خواستند که زمام امور را به دست بگیرد. علی (ع) همه را به مسجد فراخواند تا با هم درباره آینده تصمیم بگیرند.
اولین کسی که با علی (ع) بیعت کرد مالک اشتر از اصحاب پیامبر (ص) بود؛ دیگران از او تبعیت کردند، از جمله طلحه و زبیر، دو رهبر و فعال پرتحرک سیاسی. طلحه شخصی مهم بود، زیرا کلیدهای خزانه در دست او بود و اکنون باید به علی (ع) تحویل داده میشد. انصار مدینه و معترضانی که از مناطق دورافتاده امپراتوری اسلامی در مدینه اجتماع کرده بودند پرشورترین بیعتکنندگان بودند.
علی (ع) یک اصل داشت: مفسدانی که از قدرت خود برای جمعآوری ثروت سوءاستفاده و به مردم ظلم کرده بودند میبایست قدرت را ترک کنند.
اشتیاق او برای برقراری عدالت نیز به قدری مشهود بود که برای هر کسی که با او تعامل میکرد فراموش کردنی نبود. وقتی به او اطلاع داده شد که پسرعمو و دوست و حامی وفادارش، عبدالله بن عباس، از منابع عمومی سوءاستفاده کرده است، با عصبانیت به او نوشت:
از خدای بترس و اموال این قوم را به آنان بازگردان که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو پیروزی دهد، با تو کاری خواهم کرد که در نزد خداوند عذرخواه من باشی. با این شمشیر، که هر کس را با آن ضربتی زدهام به دوزخش فرستادهام، تو را نیز خواهم زد. به خدا سوگند، اگر از حسن و حسین چنین عملی سر میزد نه با ایشان مدارا و مصالحه مینمودم و نه هیچیک از خواهشهایشان را برمیآوردم، تا آنگاه که حق را از ایشان بستانم و باطلی را که از ستم ایشان پاگرفته است، بزدایم (نهجالبلاغه، نامه ۴۱).
حس عدالتخواهی همیشگیاش از نظر سیاسی برایش پرهزینه بود، اما او کمترین اهمیتی به این امر نمیداد. نامه وی درباره اصول حکومتداری که به مناسبت انتصاب مالک اشتر به فرمانداری مصر به او نوشت شاهکاری در این زمینه است. دستورالعملهای او به رسالهای مدرن در مورد بهترین شیوههای حکمرانی میماند:
مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری، زیرا آنان دو گروهاند: یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش. از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایی عارضشان خواهد شد و به عمد یا خطا، لغزشهایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همانگونه که دوست داری خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستی و آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده برتر از توست و خداوند برتر از کسی است که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است.
برای مردی چون علی (ع) با آن تعداد دشمن، شگفت نبود که یکی از آنها پایان نهایی کار او را رقم بزند. در اواخر خلافت علی (ع) اوضاع به جایی رسید که این سنگدلان و تلخزبانان به نهایت استیصال خود رسیدند. مردی به نام عبدالرحمن بن ملجم با چنین افکار تفرقهافکنانه و رادیکالی که با اعتماد به نفس و دیوانگی هم همراه بود تصمیم نهایی را گرفت: علی (ع) را ترور میکنم- هر چه باداباد.
در نوزدهمین روز ماه مبارک رمضان، در سال ۶۶۱، علی (ع) سرانجام با فرشتهای دیدار میکند که مدتها انتظارش را میکشید. هنگام سحر که صدای اذان در کوفه طنینانداز شده بود، علی (ع) برای خواندن نماز صبح راهی مسجد جامع شد. در حالی که برای سجده نماز-دلپذیرترین حالت برای او- خم میشد، شمشیر زهرآگین ابن ملجم به سرش اصابت کرد. خون سرخ چهرهاش را دربرگرفت. مردم بلافاصله به کمک آمدند، اما لبهای علی (ع) مترنم به این کلمات بود: «به خدای کعبه رستگار شدم!»
حسن عباس نویسنده و محقق آمریکایی-پاکستانی و استاد روابط بینالملل در دانشگاه دفاع ملی در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه و جنوب آسیا در واشنگتن دیسی است. حوزههای تحقیقاتی او موضوعاتی چون مذهب، سیاست، امنیت، مبارزه با افراطگرایی و تروریسم، اصلاح قوانین ایالتی، گفتوگو و همزیستی مسالمتآمیز است. او کتابهای احیای طالبان و گرایش پاکستان به سوی افراطگرایی را هم به نگارش درآورده است. در وارث پیامبر که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد به معرفی علی ابن ابیطالب (ع) به عنوان یکی از چهرههای تاثیرگذار اسلام میپردازد.
کتاب «وارث پیامبر؛ زندگانی علی بن ابی طالب (ع)» تالیف حسن عباس و ترجمه محمد کیانفر با ۲۷۳ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۳۶۸ هزار تومان از سوی انتشارات هرمس به بازار کتاب آمد.
............... تجربهی زندگی دوباره ...............