سه تار | جلال آل احمد

10 اردیبهشت 1385

اینک که دیگر نویسنده باور به اقدام اجتماعی را از دست داده است، به یأسی که نتیجه فقر و جهل است تن می‌دهد... روی سخن گورکی می‌تواند با او باشد، وقتی می‌گوید: «آیا یقین دارید که با کاویدن خاکروبه‌هایی که حقیقت رذالت و بی‌شرافتی و حماقت روح بشر را آشکار می‌کند، و نشان می‌دهد که آدمی ... موجودی مطلقاً ضعیف، تنها و قابل ترحم است، کار مهمی انجام داده‌اید؟»

سه تار  |  جلال آل احمد

سه تار. (1327) جلال آل احمد. این مجموعه نمود شکست تفکرات حزبی است. آل احمد در سال‌های 1327 و 1331 دو مجموعه داستان «سه تار» و «زن زیادی» را منتشر کرد. تمام داستان‌های «سه تار» درباره زندگی مردمان ساده‌ای است که قربانی شرایط نابهنجار زندگی می‌شوند. اگر در «از رنجی که می‌بریم» آدم‌ها به چنین وضعی اعتراض می‌کردند، اینک که دیگر نویسنده باور به اقدام اجتماعی را از دست داده است، به یأسی که نتیجه فقر و جهل است تن می‌دهد. تمامی داستان‌ها از موضوع‌های ساده‌ای برداشت شده‌اند که همه روزه در زندگی عادی با آنها مواجه می‌شویم. آنچه در بطن داستان‌های کتاب قرار دارد، فکر «شکست» است. فکری که در کتاب قبلی هم دیده می‌شود و این بار به خوبی با موقعیت فکری نویسنده جور درمی‌آید؛ مرحله‌ای که آل احمد اعتقادات پیشین را پوچ یافته و به آنها پشت کرده، اما هنوز به تفکر ایده‌آل خود دست نیافته است.

در سه تار، ‌
آل احمد بار دیگر –منتهی با قدرت هنری بیشتر از دید و بازدید- به مضامین مورد علاقه خود بازمی‌گردد. زیرا دیگر شور و شوق‌های اجتماعی فرونشسته و نویسنده «از غرور بیست سالگی به تلخی سی‌سالگی» رسیده است.

در «سه تار» مردی پس از مدت‌ها به آرزوی ساده‌اش –خرید تار- می‌رسد، اما پس از درگیری با مردی متعصب تمام آرزوهایش بر باد می‌رود. در «لاک صورتی» که داستان بهتر و مفصل‌تری است، زنی با تقلای فراوان یک شیشه لاک می‌خرد، اما با واکنش سخت شوهر بی‌پولش روبرو می‌شود. در «زندگی که گریخت» باربر گرسنه‌ای پس از روزها بیکاری کاری دست و پا می‌کند، اما زیر بار تاب نمی‌آورد و جانش را از دست می‌دهد. نویسنده با قرار گرفتن در موقعیت روحی باربر، صحنه‌های گویایی از تلاطم درونی وی را تجسم می‌بخشد. در «آرزوی قدرت» نیز آرزوی کارمندی کوچک به نامرادی می‌انجامد: «زیره‌چی» کارمند دون پایه، مفتون اسلحه سرباز –و ترسان از آن- آنقدر دنبال سرباز می‌رود تا به او مشکوک می‌شوند و بازداشتش می‌کنند. هنگام جستجوی خانه‌اش، سرنیزه زنگ‌زده قدیمی‌اش، این آخرین مظهر قدرتش، را نیز ضبط می‌کنند. داستان تماماً در ذهن زیره‌چی می‌گذرد و آرزوی قدرتمند شدن مردی ناتوان را بازمی‌گوید؛ آرزویی بازمانده از دوران کودکی.

اصولاً فرویدیسم در آثار آل احمد به شکلی جنسی مطرح نمی‌شود (جز در «گناه»)، بلکه در ریشه‌یابی دوران کودکی و ارتباط دادن حوادث جاری به آرزوهای گمشده آن دوران، خود را می‌نمایاند. آل احمد و گلستان، از نخستین نویسندگان ایرانی‌اند که داستان‌هایی درباره دوران کودکی نوشته‌اند.

در «آرزوی قدرت» تحلیل روانی کارمند، با نشان دادن ترس او از نظامیگری حاکم همراه است. در «اختلاف حساب» نیز نویسنده به جای گزارش ساده وقایع، به تحلیل روحی و توصیف اضطراب‌های درونی افراد می‌پردازد. این آدم‌ها آنچنان در بدبختی غرقه می‌شوند که کمترین تسلای خاطری نمی‌یابند. فقر در «بچه مردم» به هولناک‌ترین صورت خود نمایان می‌شود. در این داستان مادری طی یک تک‌گویی نمایشی شرح می‌دهد که چگونه بچه سه‌ ساله‌اش را در خیابان رها کرده و به خانه برگشته است، زیرا شوهر دومش نمی‌خواهد «پس افتاده یک نره خر دیگر را سر سفره‌اش ببیند.» آل احمد در این داستان، مادر را آنقدر حقیر و کوچک می‌نمایاند که گویی حتی ابتدایی‌ترین عواطف نیز در او مرده است؛ و بدینسان به یکسونگری برای ضعیف نشان دادن آدمها می‌گرود.

روی سخن گورکی می‌تواند با او باشد، وقتی می‌گوید: «آیا یقین دارید که با کاویدن خاکروبه‌هایی که حقیقت رذالت و بی‌شرافتی و حماقت روح بشر را آشکار می‌کند، و نشان می‌دهد که آدمی ... موجودی مطلقاً ضعیف، تنها و قابل ترحم است، کار مهمی انجام داده‌اید؟»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...