مترجم محمد تقوی | ایران


صد و پنجاه سال از زمان اولین چاپ کتاب زنان کوچک [little women] اثر لوییزا می الکات [Louisa May Alcott] می‌گذرد و دومین فیلم گرتا گرویگ، ثابت می‌کند این داستان، این روزها هم حرف های بسیاری برای گفتن دارد. کارگردان تحسین شده «لیدی برد» هیچ گاه برداشتش از داستان خواهران مارچ را سنگین یا فلسفی تر از آن چیزی که باشد، تعریف نمی کند. به جایش، فیلم فعلی نگاهی است به «زنان کوچک» با تکنیک های روایی جاه طلبانه که داستان کتاب را به اشکال غیرقابل انتظاری، مدرن می‌کند. فیلم هرچند آکنده از سوالاتی در رابطه با جاه طلبی، اقتصاد و جایگاه زنان در دنیا است، مشخصا توسط کسی ساخته شده که عاشق کتاب بوده و می‌داند مشکلات خواهران مارچ در گذر زمان به هیچ وجه کهنه نشده اند. خلاصه بگویم، این همان زنان کوچکی است که یک قرن و نیم از نوشتنش می‌گذرد و روح تازه ای در آن با روایتی اصیل و کیفیتی خیره کننده دمیده شده است.

زنان کوچک [little women] اثر لوییزا می‌الکات [Louisa May Alcott]

اقتباس گرویگ بیش تر از دیدگاه دومین مارچ یعنی جو (با بازی سرشا رونان که دوباره نشان می‌دهد زوج او و گرویگ تقریبا بی نقص است) روایت می‌شود. جو نویسنده ای است که زندگی سختی در نیویورک دارد و به دنبال چاپ اولین رمانش است آن هم در حالی که ناشر او می‌خواهد قهرمان داستانش یا در انتها ازدواج کند یا بمیرد. او در نهایت تصمیم می‌گیرد به گذشته برود و در میان خاطرات خود با خواهرانش، به هدفی که می‌خواهد برسد. گذر از میان زمان و مکان های متعدد به لطف تدوین عالی، بسیار روان است و بیننده ای که می‌خواهد دوباره فیلم را ببیند، ریزه کاری های بسیاری پیدا خواهد کرد. پس از آنکه جو از خواهرش ایمی (با بازی فلورنس پیو) می‌گوید که در پاریس زندگی می‌کند، ما هم به این شهر می‌رویم و او را می‌بینیم. یا هنگامی که جو به ملاقات با مگ (با بازی اما واتسون)، بزرگ ترین دختر خانواده می‌رود، تصویر از در خانه کوچک او به شکل عمارت نسبتا بزرگ خانواده مارچ درمی آید و بث (با بازی الیزا اسکنلن) آخرین خواهر را می‌بینیم که دلش برای خواهرانش تنگ شده است. اگر جو نباشد، ایمی وجود ندارد و بدون مگ، بث هم قابل تصور نیست. در واقع همه چیز این جا به هم مرتبط است، یا حداقل تمام دختران مارچ این گونه هستند. داستان گویی غیرخطی گرویگ، گذشته (هفت سال پیش از آغاز فیلم) و حال را به آسانی با یکدیگر پیوند می‌زند. گرویگ برای هر سردرگمی در رابطه با خطوط زمانی، در دوره های مختلف از پالت رنگی متفاوت استفاده کرده و حتی آرایش موهای جو نیز تغییرات بسیاری به خود می‌بیند. همه این ها در قاب کلی برای آغاز کار جو به عنوان یک نویسنده شناخته شده قرار می‌گیرند؛ قابی که در عین جاه طلبی، برای جو به یک نیاز تبدیل می‌شود. رونان، نقش جو را در عین آنکه روحیات مشابهی دارد، پرطراوت و چابک کرده و بابت نگاه متفاوتش نسبت به بازی وینونا رایدر در اقتباس آرمسترانگ، هم به بازیگر و هم به کارگردان اعتبار زیادی داده است.

«زنان کوچک» بی نقص نیست. ولی گرویگ می‌داند در قلب داستان زنان کوچک، خواهران مارچ هستند و نه شخصیت های دیگر. زنان کوچک گرتا گرویگ با خصلت های منحصر به فردش، یک داستان دلپذیر است و چه قدر این داستان، لذت بخش شده.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...