شماره فصل بهار مجله جهان کتاب منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمد.

 فصل بهار مجله جهان کتاب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، شماره‌های سیصدوهشتادوسه تا سیصدوهشتادوپنج ماهنامه ادبی جهان کتاب، ویژه فروردین تا خرداد ۱۴۰۰ به‌تازگی منتشر شده و روی پیشخوان مطبوعات آمده است.

مطلب آغازگر این‌شماره از مجله مذکور مانند بسیاری از شماره‌های دیگر آن، «یک‌نامه» نوشته پرویز دوائی است که با عنوان «دلارا...» چاپ شده است. پس از آن هم مقاله «گریزگاه‌های زیرزمینی شیراز» نوشته سیروس پرهام و داستان «نگاه کن به آن‌همه رُز» نوشته الیزابت بوئن با ترجمه پرتو شریعتمداری درج شده‌اند.

نقد و معرفی کتاب‌های «تاریخ آذربایجان (از دوران باستان تا ۱۸۷۰)»، «یادداشت‌های سیاسی انتشارنیافته علی دشتی»، «گفتگوهای پشت پرده»، «از دست‌دادن قلب‌ها و مغزها»، «آنچه بر من گذشت: خاطرات عارف (علی) پاینده»، «شناسنامه ۱۶۰۰ روزنامه‌نگار و کارگزار مطبوعاتی»، «فرهنگ‌نامه مطبوعات زنان»، «طریقه‌های شیعی در ایران»، رمان «روزگار سخت»،‌ مجموعه‌شعرهای «سنگی برای هفت‌سنگ» و «با عاطفه‌های قرن مفرغ»، «شعر شهری؛ بازنمایی هویت و روابط شهری در شعر معاصر ایران ۱۳۳۰ تا ۱۳۹۰» و «فرهنگ و فاجعه، جستارهای انسان‌شناختی درباره مصیبت‌های جمعی در ایران» مطالب بعدی این‌شماره جهان کتاب را تشکیل می‌دهند.

پس از نقد و معرفی‌های مورد اشاره، معرفی کوتاهی بر کتاب‌های «من کم‌ارزش»، «رهایی از افسردگی»، «شخصیت‌های دشوار»، «مزیت شاد بودن» و «موهبت کامل نبودن»‌ که توسط انتشارات صابرین در قالب مجوعه «خودیاری» چاپ شده‌اند، آمده است. مقاله بعدی این‌مجله «تاریخ‌نگاران عثمانی» نوشته نادر انتخابی و پس از آن هم «معمای نخستین کتاب فارسی چاپ‌شده با حروف سربی در ایران»‌ به‌قلم برنا ایزدپناه است. مطلب بعدی نیز «بلوار و وُدویل در تئاتر فرانسه» نوشته عباس آگاهی است که در ادامه‌اش «فرهنگ انگلیسی آکسفورد» نوشته هاوارد جکسون با ترجمه فرهاد قربان‌زاده و سعید رفسنجانی‌زاده منتشر شده است.

«باورها و معتقدات خرافی در ترجمه» نوشته حسن هاشمی میناباد،‌ «رحمت موسوی: غزلسرایی از دیار گیلان» نوشته کامیار عابدی، «چند نکته در مقایسه تصحیح حافظ خانلری با حافظ قزوینی _ غنی» نوشته علیرضا خلیل‌پور، «اعتراض به هستی تحمیل‌شده» به قلم معصومه علی‌اکبری و «پاسخ به "تحقیق جادویی"» نوشته محمد حنیف مطالبی بعدی مندرج در این‌مجله هستند.

بخش «هزار و یک‌داستان» برای معرفی کتاب‌های داستانی جدید بازار نشر کشور هم در ادامه، معرفی کتاب‌های «افسانه یک نجیب‌زاده ایرانی»،‌ «تخم شر»، «حافظه پروانه‌ای»، «عشق‌نامه ایرانی» و «گوشواره‌های فلزی» را شامل می‌شود. بخش بعدی هم «معرفی کوتاه» است که با «تازه‌های بازار کتاب» و «درگذشتگان» سه‌مطلب پایانی این‌شماره جهان‌ کتاب هستند.

این‌مجله با ۹۰ صفحه و قیمت ۴۵ هزار تومان روی پیشخوان آمده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...