از روشنگری تا انقلاب | هم‌میهن


فرانسوا ـ ماری آروئه [François-Marie Arouet] فیلسوف و نویسنده فرانسوی عصر روشنگری، که بیشتر با نام مستعار وُلتر شناخته می‌شود، در سال ۱۷۶۸ رمان فلسفی طنزآمیز و گزنده «مرد چهل سکه‌ای» [L'Homme aux quarante ecus یا The Man of Forty Crowns] را به رشته تحریر درآورد.

خلاصه مرد چهل سکه‌ای» [L'Homme aux quarante ecus یا The Man of Forty Crowns] فرانسوا ـ ماری آروئه [François-Marie Arouet] ولتر

این اثر نقدی تند بر نظام اقتصادی و نابرابری اجتماعی فرانسه قرن هجدهم است و ولتر با پرداختن به داستان دهقانِی در ابتدا تهیدست که درآمد سالانه‌اش تنها چهل اِکو (سکه نقره) است، به‌طرز ماهرانه‌ای پوچی و بی‌عدالتی سیاست‌های مالی زمان خود را افشا می‌کند؛ به‌ویژه نظام مالیاتی نابرابری که بار سنگینی بر دوش طبقات تهیدست می‌گذاشت و در عین حال ثروتمندانِ وابسته به طبقه حکومتی و روحانیون کلیسایی را معاف می‌کرد.

عنوان اثر، خود اشاره‌ای هوشمندانه به درآمد ناچیز شخصیت اصلی داستان است و شکاف‌های عمیق اقتصادی و اجتماعیِ فرانسه پیش از انقلاب را برجسته می‌کند. ولتر با به‌کارگیری طنز و کنایه خاص خود، نه‌تنها ذهن خواننده را به سمت کنجکاوی می‌کشاند، بلکه او را با مفاهیم اقتصادی نیز آشنا می‌کند و بدین‌ترتیب «مرد چهل‌ سکه‌ای» را به ابزاری قدرتمند برای نقد اجتماعی و فراخوانی برای اصلاحات اقتصادی تبدیل می‌کند.

فلسفه اقتصادی ولتر با نقد نظام‌های سنتی و حمایت قوی از شایسته‌سالاری و اصلاحات عقلانی برجسته می‌شود. او طرفدار رویکردی عقلانی‌تر و تجربی‌تر به سازماندهی جامعه و سیاست‌های اقتصادی بود، جایی که امکانات، کالا و قدرت سیاسی براساس استعداد و دستاورد فردی توزیع بشود، نه امتیازات موروثی و به‌اصطلاح رانتی. ولتر با معافیت‌های مالیاتی و امتیازات ویژه به روحانیون و نهاد‌های کلیسایی مخالف بود و اصرار داشت که تمام طبقات اجتماعی موظف به مشارکت در تأمین مالی دولت از طریق پرداخت مالیات هستند.

او به تجارت آزاد بین کشورهای باثبات به‌عنوان وسیله‌ای برای توسعه و تثبیت صلح جهانی اعتقاد داشت، هرچند دشواری‌های عملی اجرای چنین نظامی را در قرن هجدهم تشخیص می‌داد. ولتر «مرد چهل سکه‌ای» را در دوره‌ای از تحولات عمیق در چشم‌انداز اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فرانسه نگاشت. در آن برهه، کشور با پیامدهای جنگ هفت‌ساله(۱۷۵۶-۱۷۶۳) دست‌وپنجه نرم می‌کرد که بدهی قابل توجهی بر آن تحمیل کرده بود. از نظر اقتصادی، فرانسه همچنان در سیاست‌های مرکانتیلیستی غرق بود و دولت کنترل شدیدی بر اقتصاد اعمال می‌کرد.

مکتب فیزیوکراسی که کشاورزی را منبع اصلی ثروت می‌دانست، در حال کسب محبوبیت بود اما همزمان با انتقادات فزاینده‌ای روبه‌رو می‌شد. نظام مالیاتی و تخصیص منابع دچار نابرابری‌های شدید و مدیریت نامطلوب بود، به‌طوری‌که نجبا و روحانیون عمدتاً معاف بودند و بار نامتناسبی بر دوش مردم عادی قرار می‌گرفت.

از نظر اجتماعی و سیاسی نیز فرانسه همچنان تحت نظام کهن سلطنتی (Ancien Régime) قرار داشت؛ با طبقات اجتماعی به‌شدت متمایز و سلطنت مطلقه لویی پانزدهم که در برابر کثرت‌گرایی و شایسته‌سالاری مقاومت می‌کرد. با این حال، این دوره شاهد شکوفایی عصر روشنگری نیز بود؛ جنبشی فکری که اقتدار سنتی را به چالش می‌کشید و طرفدار حکمرانی عقلانی و حقوق فردی و خرد جمعی بود. ولتر به‌عنوان یکی از چهره‌های کلیدی این جنبش، با اثر «مرد چهل سکه‌ای» به تلاش‌های گسترده‌ای برای حمایت از اصلاحات در حکمرانی، بهبود اقتصاد و ترویج عدالت اجتماعی با روش‌های عقلانی و دانش‌محور می‌پرداخت.

این موضوع ازجمله محورهای اصلی تفکر اندیشمندان عصر روشنگری بود. در بستر تلاطم‌های فکری و چالش‌های اجتماعی ـ اقتصادی زمانه خود، «مرد چهل سکه‌ای» هم به‌عنوان نقدی تند بر وضع موجود، هم فراخوانی برای اصلاحات نظام‌مند در فرانسه پیش از انقلاب تلقی می‌شود. این اثر به‌تازگی با ترجمه احسان دستغیب و مقدمه‌ای از محسن رنانی، توسط انتشارات نگاه معاصر منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...