رمان «عزازیل» [Azazeel] نوشته یوسف زیدان [Youssef Ziedan] با ترجمه فریبا حزباوی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

عزازیل» [Azazeel]  یوسف زیدان [Youssef Ziedan]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۰۸ منتشر و سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بوکر عربی شد. «عزازیل» در سال ۲۰۱۲ هم برنده جایزه بریتانیایی «آنوبی» (بهترین رمان ترجمه‌شده به انگلیسی) شد. نسخه ترجمه به فارسی‌ای که انتشارات ققنوس از این‌رمان منتشر کرده، سال ۲۰۱۰ توسط انتشارات دارالشروق به چاپ رسیده است.

یوسف زیدان نویسنده این‌کتاب، روزنامه‌نگار و داستان‌نویس مصری است که در این‌رمان به تناقضات فراوانی پرداخته که در ماهیت دین مسیحیت به وجود آمد و باعث به‌وجودآمدن فرقه‌های متعدد این‌دین شد. زیدان در داستان پیش‌رو از ستمی پرده‌برداری می‌کند که مسیحیان در دوران غلبه مسیحیت که دین اکثریت مردم مصر بود، بر بت‌پرستان این‌کشور روا داشتند. به این‌ترتیب او با رسوخ به ذهن شخصیت هیپای راهب، تناقض فلسفه و منطق با دین را نشان می‌دهد و سختی هماهنگ‌شدن این‌دو را با یکدیگر به تصویر می‌کشد.

داستان «عزازیل» درباره زندگی هیپا یک‌راهب مسیحی مصری است که در دوره‌ای زندگی می‌کند که اختلافات زیادی بین کلیساهای مختلف مسیحی به‌دلیل ماهیت‌ وجودی‌شان وجود داشت. متن رمان را ۳۰ طومار تشکیل می‌دهد که از زبان سریانی به عربی ترجمه شده‌اند. طومارها در یک جعبه چوبی مهر و موم‌شده در خرابه‌های باستانی در نزدیکی حلب در سوریه و در وضعیت خوبی کشف شدند. وقایع این رمان در قرن پنجم میلادی در مصر علیا، اسکندریه و شمال سوریه رخ می‌دهند؛ در فضای پس از پذیرش مسیحیت از جانب امپراتوری روم، کشمکش فرقه‌ای بزرگان کلیسا از یک سو و نوکیشان از سوی دیگر، و بت‌پرستی‌ای که رو به افول است.

در قسمتی از این‌رمان می‌خوانیم:

وقتی به درون غار رفتم، از ظاهرش ترسیدم. از صورتی که در قاب موهایی ژولیده بود، فقط دو چشم پیدا بود که برق قداست در آن‌ها می‌درخشید. پیکر بسیار تکیده‌ای داشت که آن را با ژنده پارچه‌های سیاه و رنگ و رورفته پوشانده بود. غار مانند سرداب بود. دیوارهایش روزنه‌های فراوانی داشت و کف آن سرد و مرطوب بود. هنگام ورود به غار از سوز هوای گرمی راحت شدم که طی سه روز پیش مرا ذوب کرده بود؛ سه روزی که به‌تنهایی زیر آفتاب بسیار سوزان آن منطقه خشک گذراندم. آهسته، پا به خلوت پر از نور و رهبانیت او گذاشتم و او چنین سخن آغاز کرد: «از من چه می‌خواهی؟»

«پدرجان، چند روز است که بر درگاه تو نشسته و منتظر دیدار توام تا برکتت شامل حال من شود و چند سوال از تو بکنم.»
«از کجا می‌دانی که من پاسخ آن‌ها را می‌دانم؟»
«این چیزی است که می‌پندارم، پدرجان و امید آن دارم. سوال‌هایم مرا رنج می‌دهند.»
«بنشین.»

مودبانه در برابرش نشستم. سپس از تردیدهایی گفتم که وجودم را می‌آکند و مرا به بررسی ریشه‌های دیانت وا می‌داشت. برایش گفتم به امید آن‌ که برخی پاسخ‌ها را نزد اسنی‌ها بیابم به غارهای بحرالمیت سفر کردم، اما دیدم در غارهای آنان اثری از زندگی نیست و نام آنان چون خاطره‌ای دیرینه از یادها رفته. به او گفتم از سیلاب‌های خشونتی می‌ترسم که بر زمین خدا جریان می‌یابند و از کشتارهای وحشیانه‌ای بیم دارم که به نام مسیح رخ می‌دهند. برایش شرح دادم که دچار شک شده‌ام و به یقین نیازمندم.

این‌کتاب با ۴۰۰ صفحه، شمارگان ۷۷۰ نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...