صد و سی و هشتمین شماره از ماهنامه فرهنگی، اجتماعی «آزما»، ویژه هنر و ادبیات با عکس روی جلد فرزانه طاهری منتشر شد.

به گزارش ایسنا، در این شماره که شامل بخش‌های یادداشت، گزارش، نگاه، پرونده، گفت‌وگو، داستان‌ و نقد است، گفت‌وگوی اسدالله امرایی با فرزانه طاهری با عنوان «ما، ماییم، آدم اینجا!» منتشر شده است. 

بخش پرونده، «امواج خشم و ابتذال زیر پوست جامعه» نیز با گفت‌وگوی ناصر فکوهی با عنوان «نئولیبرالیسم و جنون مهارگسیخته»، محمدرضا اصلانی با عنوان «زیر باران ابتذال، بدون چتر» و جان اسپرینگ فورد با عنوان «کج‌راهه‌های اقتصاد و سونامی پوپولیسم» با ترجمه سیمین‌دخت گودرزی همراه است.

یادداشت سردبیر هم با عنوان «دق کاغذ نگیرید لطفا!» منتشر شده است. 

همچنین در این شماره از «آزما» گفت‌وگوی بهرام دبیری با قطب‌الدین صادقی درباره هنر و نقاشی با عنوان «آن‌چه نادیدنی است، آن بینی!» انتشار یافته است.

«یک جدایی تاریخی» نیز عنوان گزارشی از غزاله سعادتی است که با نگاه به فاصله بین ادبیات روز و ادبیات دانشگاهی در این شماره منتشر شده است. 

شماره ۱۳۸ «آزما» در ۷۴ صفحه و با قیمت ۱۵ هزار تومان با صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی ندا عابد و سردبیری هوشنگ اعلم منتشر شده است.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...