مهمانی قدرت | آرمان ملی


وقتی به کتاب «تو را ‌در ‌بازی‌ کشتند» [The Westing game] شاهکار الن راسکین [Ellen Raskin] می‌رسیم باید گفت یکی از کامل‌ترین کتاب‌هایی است که تاکنون نوشته شده و باید آن را خواند. الن راسکین، در ادبیات آمریکا چهره‌ای مشهور و تثبیت‌شده بود، اما با انتشار این رمان بود که ناگهان به شهرتی جهانی رسید؛ «تو را ‌در ‌بازی ‌کشتند» شش سال پیش از مرگ راسکین، در سال 1978 منتشر شد و در همان سال، جایزه‌ بوستون گلوب/ هورن بوک را از آن خود کرد. سال بعد هم جایزه‌ معتبر «مدال جان نیوبری» را به دست آورد. در سال 1981 نیز نامزد نهایی جایزه‌ کتاب ملی شد. «تو را ‌در ‌بازی‌کشتند» به عنوان آخرین و محبوب‌ترین کتاب راسکین، اولین اثر اوست که پس از 42 سال به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

تو را ‌در ‌بازی‌ کشتند» [The Westing game] شاهکار الن راسکین [Ellen Raskin]

داستان از این قرار است: مرده‌ای ثروتمند سال‌ها پس از مرگ به دنیای زندگان باز می‌گردد تا خودش ناظر بر اجرای وصیتنامه‌اش باشد. او شانزده وارث را برمی‌گزیند و معمایی را طرح می‌کند که هر کدام بتوانند راز معمای او را بگشایند، صاحب ثروت هنگفتش می‌شوند. همین طرح داستانی متفاوت و شگفت، سرآغاز ماجراهایی است رازآلود، هیجان‌انگیز و تودرتو؛ ماجراهایی که سرشار است از تعلیق، فانتزی و بازی‌های کلامی و زبانی عجیب و غریب. اما این‌ها فقط روساخت رمان «تو را ‌در ‌بازی‌کشتند» به شمار می‌آید و در لایه‌های زیرین آن، فضیلت‌ها و رذیلت‌های انسانی در قالب داستانی معمایی طرح می‌شود.

سطر اول این کتاب یکی از موارد معروف آن است: «خورشید در غرب غروب می‌کند (تقریبا همه این را می‌دانند) اما برج‌های سانست رو به شرق هستند.» نه‌تنها شما را برای به‌هم‌ریختگی عجیب‌وغریبی که می‌خواهید تجربه کنید، آماده می‌کند، بلکه آوای دانای کل حیرت‌انگیزی را که داستان با آن نوشته شده به شما معرفی می‌کند. این صدا یکپارچه از پس‌وپیش سر همه‌ شخصیت‌های عجیب‌وغریب راسکین بیرون می‌آید، عمیق‌ترین و تارک‌ترین اسرار آنها را برای خواننده فاش می‌کند. به نظر بذله‌گویی (و توهین‌های رایج منشوری: اهانت‌های هوشمندانه در این کتاب خنده‌هایی ماندگار می‌سازد.) از ندای دانای‌کل کتاب با کتاب «عروسی شاهدخت» شاهکار ویلیام گلدمن که تنها پنج سال بعد از «تو را در بازی کشتند» چاپ شد، مطابقت دارد.

سطر اول کتاب نیز نشان این موضوع است. (حتی عنوان هم به خودی خود یک نشانه است!) از شانزده خانوار دعوت شد که به ساختمان آپارتمان منحصر‌به‌فرد برج‌های سانست بروند. سپس نام اعضای این خانواده‌ها (به همراه چند کارمند) در وصیتنامه‌ میلیونر مرحوم برجسته سم وستینگ نوشته خواهد شد. اما این وصیتنامه‌ای عادی نبود: سم وستینگ بازی را برای وارثش اختراع کرده بود، و فقط کسی که آن را حل کند وارث ثروت او می‌شود.

و شخصیت‌ها! مجموعه‌ای متنوع از آدم‌های ناهمرنگ با جماعت، هرکدام با رابطه‌ اسرارآمیزشان با سم وستینگ، هر کدام با نقطه‌ضعف‌هایشان، هر کدام به قدری عجیب که انتخاب فردی برگزیده از میانشان غیرممکن بود. (شخصیت‌هایی مبهم) قسمت‌هایی از کتاب که ممکن است بیشتر دوستش داشته باشید خط‌هایی است که به‌طور خلاصه و در یک کلمه این بازیگران را جمع‌بندی می‌کند: «این افراد چه کسانی بودند، این مستاجران به خصوص انتخاب شده؟ آنها مادر، پدر و فرزند بودند. یک خیاط، منشی، مخترع، دکتر و قاضی. و راستی یک از آنها دلال شرط‌بندی، یکی سارق، یکی بمب‌گذار و دیگری بدشانس بود. بارنی نورتراپ یکی از آپارتمان‌ها را به آدم نامناسبی اجاره داده بود.»

از قرار معلوم با وجود آشفتگی غیرمنطقی حوادث فاجعه‌باری که در ادامه‌ بازی اتفاق می‌افتد، هر آنچه که در این کتاب پیش می‌آید دلیلی دارد. این یکی از آن داستان‌هایی است که شما با هیبت تمامش می‌کنید، و سپس برای پیداکردن تمام جزییاتی که در دور اول خواندن گم کرده بودید دوباره آن را از ابتدا می‌خوانید. می‌خندید و می‌خندید- حتی شاید گریه کنید- و اگر شبیه برخی خواننده‌های مشتاق باشید سالی یک‌بار آن را می‌خوانید، تا جادو را زنده نگه دارید.

اگر یکی از طرفداران کتاب «تو را در بازی کشتند» هستید حتما کتاب «سیب‌زمینی خالدار و سرنخ‌ها» از الن راسکین را هم بخوانید. به اندازه‌ «تو را در بازی کشتند» عالی و کامل شخصیت‌ها کنار هم قرار نگرفته، اما همان حس شوخ‌طبعی، ذوق بذله‌گویی ماهرانه، قلب‌های مهربان، و شخصیت‌های بسیار کمتری دارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...
شور جوانی در این اثر بیشتر از سایر آثارش وجود دارد و شاید بتوان گفت، آسیب‌شناسی دوران جوانی به معنای کلی کلمه را نیز در آن بشود دید... ابوالمشاغلی حیران از کار جهان، قهرمانی بی‌سروپا و حیف‌نانی لاف‌زن با شهوت بی‌پایانِ سخن‌پردازی... کتابِ زیستن در لحظه و تن‌زدن از آینده‌هایی است که فلاسفه اخلاق و خوشبختی، نسخه‌اش را برای مخاطبان می‌پیچند... مدام از کارگران حرف می‌زنند و استثمارشان از سوی کارفرما، ولی خودشان در طول عمر، کاری جدی نکرده‌اند یا وقتی کارفرما می‌شوند، به کل این اندرزها یادشان می‌رود ...
هرگاه عدالت بر کشوری حکمفرما نشود و عدل و داد جایگزین جور و بیداد نگردد، مردم آن سرزمین دچار حمله و هجوم دشمنان خویش می‌گردند و آنچه نپسندند بر آنان فرو می‌ریزد... توانمندی جز با بزرگمردان صورت نبندد، و بزرگمردان جز به مال فراهم نشوند، و مال جز به آبادانی به دست نیاید، و آبادانی جز با دادگری و تدبیر نیکو پدید نگردد... اگر این پادشاه هست و ظلم او، تا یک سال دیگر هزار خرابه توانم داد... ای پدر گویی که این ملک در خاندان ما تا کی ماند؟ گفت: ای پسر تا بساط عدل گسترده باشیم ...
دغدغه‌ی اصلی پژوهش این است: آیا حکومت می‎تواند هم دینی باشد و هم مشروطه‎گرا؟... مراد از مشروطیت در این پژوهش، اصطلاحی‌ست در حوزه‌ی فلسفه‌ی حقوق عمومی و نه دقیقاً آن اصطلاح رایج در مشروطه... حقوق بشر ناموس اندیشه‌ی مشروطه‎گرایی و حد فاصلِ دیکتاتوری‎های قانونی با حکومت‎های حق‎بنیاد است... حتی مرتضی مطهری هم با وجود تمام رواداری‎ نسبی‎اش در برابر جمهوریت و دفاعش از مراتبی از حقوق اقلیت‎ها و حق ابراز رأی و نظر مخالفان و نیز مخالفتش با ولایت باطنی و اجتماعی فقها، ذیل گروهِ مشروعه‎خواهان قرار دارد ...