دوران پرمخاطره چریک‌‌ها | شرق


بعدازظهر هشتم تیرماه 1355 پس از پنج سال تعقیب و گریز، سرانجام حمید اشرف به دام مأموران ساواک افتاد و در میان ناباوریِ چریک‌ها و هواداران آنها و دربار و ساواک، به‌همراه جمعی از کادرهای اصلی و مهم سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران جان باخت. روزنامه‌‌های عصر با تیترهایی از قبیل «در یک زدوخورد مسلحانه بزرگ در تهران حمید اشرف عضو باند سیاهکل و 9 تروریست دیگر کشته شدند» خبر از این واقعه منتشر کردند.

خلاصه کتاب معرفی در وادی انقلاب انوش صالحی

تا چهار ماه پس از اعلام رسمی این خبر هیچ‌گونه عکس‌‌العملی از طرف سازمان چه به صورت عملیات نظامی و چه به صورت صدور بیانیه مشاهده نشد و در محافل سیاسی و دانشجویی ظن آن می‌‌رفت که ادعای حکومت مبنی بر نابودی این تشکیلات واقعیتی انکارناپذیر باشد. در پاسخ به همین نیاز بود که نیروهای باقی‌مانده سازمان پس از ثبات نسبی و جان به در بردن از ضربه‌‌های پیاپی به فکر اعلام حضور و موجودیت خود افتادند. پس از حمید اشرف و دیگر اعضای مهم کادر سازمان، دوران دیگری برای چریک‌های فدایی آغاز شد.

کتاب «در وادی انقلاب» این دوران را با اتکا بر اسناد و مدارکِ برجامانده از سازمان بررسی کرده است. بازخوانیِ تاریخ معاصر خاصه روند تحولاتِ سیاسی کشور بدون پرداختن به جریانات و احزاب سیاسی مؤثر در ادوار مختلف ممکن نخواهد بود و بی‌تردید یکی از این جریان‌های سیاسی «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» است که در تاریخ معاصر ما نقش بسزایی داشته و ازاین‌رو در چند دهه گذشته تفسیرها و تحلیل‌های مختلفی پیرامون عملکرد این سازمان مطرح شده است. کتاب «در وادی انقلاب» که به‌تازگی به گردآوری انوش صالحی در انتشارات نگاه منتشر شده است، مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در دورانِ سرنوشت‌ساز سال‌های 1355 تا 1357 بررسی می‌کند که سازمان به مرحله تازه‌ای از مبارزه عملی وارد می‌شود که آن را «توده‌ای‌شدن مبارزه» می‌خواند.

یکی از مهم‌ترین یا دست‌کم بحث‌برانگیزترین دوره‌های فعالیت چریک‌های فدایی خلق، سال‌های منتهی به 1357 است که با جان‌باختن حمید اشرف و تعدادی دیگر از کادرهای اصلی در تیرماه 1355، سازمان به دوره پرمخاطره‌ای وارد می‌شود و گاه تا مرز فروپاشی پیش می‌رود. کتاب «در وادی انقلاب» برای بررسی این دوره از فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق، فعالیت سازمان یا حیات سیاسی این جریان را در چهار دوره تاریخی صورت‌بندی می‌کند: دوره نخست، سال‌های آغازین دهه 40 تا 19 بهمن 1349 را در برمی‌‌گیرد. در این سال‌ها مشی مبارزه مسلحانه در ستیز با رژیم شاهنشاهی مورد توجه برخی از محافل سیاسی دانشجویی قرار گرفت. مجموعه تلاش‌‌های تعدادی از نیروهای مبارز جوان منجر به تشکیل گروهی بی‌‌نام در آن سال‌ها شد که با حمله به پاسگاه سیاهکلِ لاهیجان موجودیت یافت.

دوره دوم حیات این جریان از 19 بهمن 1349 آغاز و تا تیرماه 1355 ادامه داشت و در ابتدا با نام «چریک‌‌های فدایی خلق» و سپس «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» مشهور شد. این دوره پر‌جنب‌وجوش سازمان با جان‌باختن حمید اشرف و تعدادی از کادرهای اصلی سازمان در تیرماه 1355 وارد روزها و ماه‌های پرمخاطره‌‌ای می‌‌شود. دوره سوم و کوتاه حیات سیاسی سازمان که از تیرماه 1355 تا اسفندماه 1357 را در برمی‌‌گیرد، دارای فراز‌ونشیب‌‌های بسیاری است. «در ماه‌های نخستِ پس از جان‌باختن حمید اشرف، نیروهای باقی‌مانده برای بازسازی تشکیلاتی با دو دشواری بزرگ روبه‌رو بودند: از یک سو شدت تعقیب و مراقبت‌‌های همه‌جانبه ساواک تا حدود زیادی امکان هرگونه فعالیتی از جمله عملیات نظامی را از آنها گرفته و همین امر موجب شده بود تا دغدغه کسانی که در رأس این تشکیلات قرار می‌‌گرفتند بیشتر به حفظ موجودیت تشکیلات سازمان معطوف شود. از سوی دیگر مخالفت تعدادی از کادرها بر سر ادامه مشی نظامی، سازمان را با بحرانی درون‌تشکیلاتی روبه‌رو کرد».

این اختلافات که به اولین انشعاب در تاریخ این سازمان منجر شد، چنان‌که در «اعلامیه توضیحی مواضع ایدئولوژیک گروه منشعب از سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» در آبان 1356 آمده است، «نه‌تنها محصول رشد تناقضات درونی این سازمان»، بلکه به‌طور عمده «واکنشی در جهت تصحیح نارسایی‌ها و بن‌بستی به شمار می‌رفت که کل جریان مسلحانه در حل مسائل و معضلات انقلابی کشور به آن دچار آمده گردیده بود». همین دو عامل، سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران را در آستانه انقلاب با معُضل کمبود کادرهای تحلیلگر و آگاه به مباحث سیاسی روز روبه‌رو کرد. برای رفع این کاستی سازمان به عضوگیری «ویژه» از میان زندانیانِ سیاسی پرداخت که با بازشدن نسبی فضای سیاسی کشور به‌تدریج از زندان‌‌ها آزاد می‌‌شدند تا بلکه از این رهگذر کیفیت نیروهای تشکیلاتی سازمان را از نظر تواناییِ سیاسی و تئوریک فزونی بخشند. دوره چهارم یا آخرین دوره حیات سیاسی این سازمان با نام واحد از 19 اسفند 1357 با انتشار اولین شماره نشریه «کار» (ارگان سازمان) آغاز می‌شود و در 16 خرداد 1359 به پایان می‌‌رسد. سازمان از این تاریخ، بعد از انتشار شماره 61 نشریه «کار» دچار بزرگ‌ترین انشعاب تشکیلاتی و سیاسی در تاریخ موجودیت خود شد و در جامعه به دو گروه اکثریت و اقلیت شهرت یافت و این پایانی بود بر جریانِ سیاسی که با نام و هویت یکپارچه «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» در ادبیات سیاسی دهه 50 مشهور شده بود.

در هریک از این چهار دوره سازمان نیروهای آگاه به مباحث ایدئولوژیک و سیاسی دارد که کم و کیفِ عقایدشان در آثار و اسناد منتشرشده در مقاطع مختلف بازتاب یافته است. در دوره نخست، بنیان‌گذاران سازمان از بیژن جزنی تا امیرپرویز پویان و مسعود احمد‌‌زاده آثاری به منظور بسط و تشریح تئوری مبارزه مسلحانه و لزوم عمل به آن در شرایط سیاسی روز تألیف کردند. سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران با تمام فرازونشیب‌هایش مانند برخی دیگر از احزابِ سیاسی تاریخ معاصر از جمله حزب توده، با جریان روشنفکری روزگارش نسبتی نزدیک داشت. تا حدی که خاستگاه برخی از افراد نسل اولِ سازمان به‌خصوص در تبریز، حلقه‌‌های روشنفکری دهه 40 بود و به همین دلیل آنها نه‌تنها با ادبیات فارسی و فن نگارش بیگانه نبودند، بلکه تا پیش از پیوستن به تشکیلات مطالعه از وجوه اصلی زندگی‌‌شان به شمار می‌‌رفت.

پس از رسمیت‌یافتن «چریک‌‌های فدایی خلق» و در دستور قرارگرفتن مبارزه مسلحانه تعداد افرادی که می‌توانستند در کار تئوریک به یاری سازمان بشتابند، به دو دلیل به طور محسوسی کاهش یافت. «ضرورت عمل در استراتژی سازمان و شدت عمل ساواک که از دو سو به کوتاهی عمر چریک دامن می‌‌زدند، فرصت و اولویت مطالعه را از آن نیروها گرفته بود و یا به جزوه‌‌ها و اسناد درون‌سازمانی محدود کرده بود. در این دوره، اگر حمید اشرف به‌عنوان رهبر بلامنازع فداییان نقش مهمی در ساماندهی تشکیلاتی و عملیاتی آن داشت، حیات تئوریک سازمان با نام حمید مؤمنی گره خورده بود». اما هم‌زمان با تلاش‌های حمید مؤمنی، در درون زندان نیز بیژن جزنی به تألیف آثار تئوریک در ارتباط با جنبه‌‌های مختلف مبارزه می‌پرداخت، آثاری که به کوشش همسرش به دست تشکیلات می‌رسید و در نشریات سازمانی داخل و خارج از کشور بدون نام او منتشر می‌‌شد و مدتی پس از جان‌باختن جزنی و جمعی دیگر از چریک‌ها در فروردین 1354 نویسنده آن مقالات و کتاب‌‌ها آشکار شد.

شاید در هیچ دوره‌‌ای از حیات سازمان کمبود نیروهای آگاه و متبحر به مباحث تئوریک و سیاسی که از قضا دستی هم در نوشتن داشته باشند به‌اندازه ماه‌های آغازین انقلاب به چشم نمی‌‌خورد؛ بنابراین پا به عرصه گذاشتن نیروهای تازه‌‌ای در عرصه سیاسی و اجتماعی و طوفان حوادثی که یکی پس از دیگری از گرد راه می‌‌رسیدند، بیش از همه نیازمند کادرهایی بود که با قدرت تحلیل و درک شرایط سیاسی و اجتماعیِِ روز بتوانند آرا و دیدگاه‌‌های سازمان را برای خیل عظیمی از هوادارانی تبیین کنند که جان‌فشانی و آوازه نام چریک آنها را در زیر چتر سازمان گرد آورده بود. بازخوانی مهم‌ترین دیدگاه‌‌های سازمان در آستانه انقلاب نشانگر بحران تئوریک-سیاسی است که ریشه در گذشته‌‌های دور و نزدیک سازمان داشته است. ناهمخوانی و گاه تضاد باورهای ایدئولوژیک و سیاسی با روند رویدادهای یک سازمان سیاسی- نظامی در اسناد به‌جامانده از سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران نیز پیداست. اما در عین حال، این واقعیت انکارنشدنی است که این جزوه‌‌ها و اعلامیه‌‌ها در زمانه خود با اینکه به زحمت بسیار یافته و خوانده می‌‌شدند، شوری وصف‌ناپذیر در جانِ شیفته جوانانی برمی‌‌انگیختند که بیش از هر چیزی به سعادت و آزادی مردمان سرزمین خویش می‌‌اندیشیدند، چراکه سازمان بیش از همه بخش‌های اجتماعی، در میان جوانان و دانشجویان پایگاه داشت. کتاب «در وادی انقلاب» تمام اسناد موجود سازمان چریک‌های فدایی خلق را که تا حد امکان در دسترس بوده، گردآوری کرده است؛ از اعلامیه‌های مهم سازمان تا پیام‌ها و مواضعی که به مناسبت‌ها و وقایع روز مرتبط بوده است. مدارک و مستنداتی که بی‌واسطه امکانِ شناخت و درکِ این جریان و بستر سیاسی آن روزگار را فراهم می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...