قواعد زیستن در عصر سکولار | الف
مدتها بود که کتابی نخوانده بودم که گویی برای من نوشته شده باشد. تلنگری برای باز اندیشیدن به دغدغههایی که سالها با آن دست به گریبان بودم و شوق گشودن افقهایی که از چشمم پنهان مانده بودند. یقین دارم که این کتاب حاوی مفاهیمی کاربردی و کارآمد است و از دغدغههای ذهنی مشترکی سخن گفته که نزد بسیاری کسان شاهد آن بودهام. چه خود بدان واقف بودهاند و چه نبودهاند. دغدغههایی فراگیر و حتی جهانشمول که محدود به زمان و مکان نیستند.
بحرانهای اقتصادی یا تنشهای سیاسی و این قسم مسائل هرقدر هم دامنه وسیعی داشته باشند، میآیند و میروند. همانند بحران اقتصادی سالهای اخیر که برخی آن را چنان بزرگ کردند که گویی مهمترین دغدغه انسانِ این روزگار در جهان غرب است و کمر جهان را خواهد شکست؛ اما دیدیم تنها چند سالی دوام آورد و پایان یافت. اما برخی مسائل هستند که پایانناپذیرند چرا که در هر دورهای متناظر به مختصات همان دوره، بازتعریف میشوند و مهم میمانند، و گاه خط و ربط روزگار بهگونهایست که بیش از پیش اهمیتشان خودنمایی میکند.
چهکسی تابهحال از خود نپرسیده یا نیندیشیده که چگونه میتوان زندگی قرین موفقیت و توأم با کیفیت داشت؟ این یکی از کلیدیترین سؤالهای پیش روی انسان امروز است، چرا که تکلیف آدمی را در باب بسیاری مسائل روشن میسازد.
بیشک قریب بهاتفاق آدمیان، خودآگاه یا ناخودآگاه، خواهان داشتن یک زندگی موفق به لحاظ کمی و معنادار به لحاظ کیفی هستند. دیندار بودن یا نبودن آدمی نیز تغییری در کلیت این خواسته به وجود نمیآورد؛ اگرچه ماهیت آن را دگرگون میکند. چه بسا اهل دین و بصیرت بهمراتب بهتر و روشنتر میتوانند این نکته را فهم کنند. چراکه بیش از دیگران میخواهند زندگی بهتر و باکیفیتتری با دینداری داشته باشند؛ چیزی بهمثابه «حیات طیبه.»
در این روزگار نیز ماجرا جز این نیست. گیریم که عصر، «عصرِ سکولار انسانحضور» باشد. آدمی کماکان درگیر همان پرسشهای ازلی و ابدی است که اشاره شد. پس خواهد کوشید با حفظ وجوه کمی زندگی، جنبههای کیفی آن را نیز داشته و ارتقاء دهد.
با وجود همان دغدغه مشترک، نمیتوان منکر این مهم شد که انسان امروز در چنین میدانی، شرایطی بهمراتب پیچیده و دشوارتر از گذشته دارد. چرا که سازوکار تمدن بشری در مرحله کنونی بر تجدد استوار است؛ دنیایی که به تعبیر مارشال برمن: «هر آنچه استوار است به هوا مبدل میشود.» این تعبیر بهاندازه کافی گویای این هست که در مرحلهای متفاوت و حتی متناقض از تجربه بشری قرار داریم. تجربهای کاملاً متفاوت و چه بسا متناقض با دورههای تاریخی گذشته پیش روی ماست. به این مجموعه بیفزاییم که تجدد این عصر بهواسطه آمیزش فلسفی با پستمدرنیسم و دریافتهای هرمنوتیک، بیش از هر زمان دیگری راه را برای برداشتهای متفاوت و حتی متقابل که برآمده از فروپاشی نظامهای ارزشی گذشته است، باز میکند.
«زندگی فضیلتمند در عصر سکولار» کتابی است که بر پایه این دغدغه مهم و کلیدی بنا شده است. فرهنگ رجایی، استاد فلسفه سیاسی و روابط بینالملل و رییس دانشکده انسانیات دانشگاه کارلتون کاناداست. به سال ۱۳۳۱ متولد شده و کارنامهای پر و پیمان بهعنوان استادی معتبر در دانشگاههای داخل و خارج کشور دارد. هفده کتاب و بسیار مقاله ترجمه و تألیف کرده است.
کتاب حاضر نیز حکم ترجمه و تألیف دارد. فرهنگ رجایی برای پرداختن به این پرسش بنیادین مجموعهای ارزنده تدارک دیده و به سراغ چارلز تیلور [Charles Taylor] یکی از اساتید به نام و شناختهشده این حوزه در کانادا رفته که بخت شاگردی آیزایا برلین را نیز داشته است. کسی که معتقد است: «حرف اصلی و اساسی من این است که همه افراد، خواه قبول کنند و خواه نکنند، در فضای پرسشهای ابدی درباره معنا، چگونگی و غایت زندگی نفس میکشند.»
رجایی با ساختاری کاملاً حسابشده، سه مقاله از او را ترجمه و با سه نوشته از خود (پیشگفتار، نتیجه و یکی از چهار گفتار کتاب) همراه کرده است. انتخاب چارلز تیلور بهعنوان یکی از بهترین گزینهها برای طرح این موضوع، نهفقط به دلیل قائل بودن او به ایده محوری کتاب و نوشتن کتابی بسیار ستایششده با عنوان «عصر سکولار» که به مختصات عصر حاضر میپردازد، بلکه به جهت آن است که ایدههای ریچارد تیلور تا حد زیادی با فضای ذهنی مخاطب ایرانی نزدیکی دارد. آشنایی کامل رجایی با او و آثارش نیز این امکان را فراهم میآورد به بهترین شکل از ظرفیت آثار او برای تدارک کتابی مشترک و درعینحال سودمند برای مخاطب فارسیزبان استفاده شود. کتابی که راه جستجوی زندگی فضیلتمند در عصر سکولار را نه تنها از منظر تمدن مسیحی غرب که از منظر تمدن ایرانی و اسلامی نیز پیش پای مخاطب گذاشته است.
مهمترین شاخصه کتاب که آن را برای مخاطب ایرانی خواندنی و مهم میسازد این است که هم فرهنگ رجایی و هم چارلز تیلور در این روزگار که رویکرد سکولارِ انسانحضور غلبه خود را در وجوه گوناگون به رخ میکشد، با رهیافت «خداحضور» به مشاهدهگری پرداخته و کوشیدهاند با وجود قرار داشتن در چنین عصری طی سه مرحله به بینظمی (دردشناسی)، تشخیص علل بینظمی (آسیبشناسی) و راهحل برونرفت از آن بپردازند. شک نیست اتخاذ رویکردی دیگر فیالمثل جهانبینی «انسان حضور» یا «ماده حضور» به نتایجی متفاوت با نتایج بهدستآمده در این نوشتار میانجامید.
تیلور مبتنی بر رویکردی خداحضور، بینظمی را پیامد بحران کنار آمدن با چالشهایی میداند که تجدد بر سر راه انسانها (بهویژه انسانهای دیندار) گذارده است. تیلور، هم تسلیم بیچون و چرای شیفتگان تجدد و هم پس زدن لجوجانه بنیادگرایان را سادهانگارانه میداند. البته از این مهم نیز غافل نیست که تجدد، دستاوردهای گرانسنگ و غیرقابلانکاری دارد. اینکه چرا انسان نتوانسته تعادلی کارآمد میان زندگی فضیلتمند و جهانبینی انسانحضور برقرار سازد دستمایه یکی از گفتارهای این کتاب را تشکیل میدهد. پس برای برونرفت از این بینظمی و بحران راهی دیگر؛ تجددی کاتولیک (گونهای از تجدد که مبتنی بر دینداری باشد) ارائه میکند.
پرداختن به کتابی که بندبندِ آن، به شیوهای متفکرانه درباره ملموسترین چالشهای انسان در عصر حاضر نوشته شده، مجالی فراخ میطلبد تا حق مطلب ادا شود؛ پیداست که در این مختصر نمیگنجد. «زندگی فضیلتمند در عصر سکولار» کتابی است درباره بحرانها و چالشهایی که هر انسان اهل فکر با آنها روبهرو است. کتابی که بارها باید آن را خواند و میتواند کتاب بالینی شما باشد؛ اگر دغدغه زیستنی توأم با کیفیت و فضیلت را دارید.