مغز و بازی شناختن خود | آوانگارد


هوشمندترین عضو بدن ما، یک ویژگی برجسته دارد؛ مغز با وجود این‌که در بدن خود سکونت داریم نمی‌تواند کمکی در رسیدن به درک کامل از خودمان به ما بکند. خانه‌ای را تصور کنید که هر بار در آن قدم می‌زنید اتاق ناشناخته‌ای را پیدا می‌کنید؛ مغز می‌تواند با هر دری که در طول عمرتان از وجودتان باز می‌کند شما را غافل‌گیر کند اما نیاز به زمان و شناخت بیشتر شما از خودتان دارد.

خودشناسی» [Self-knowledge] نوشته‌ی آلن دوباتن [Alain de Botton]

تعجبی ندارد! اندامی که در طی سال‌ها برای تصمیم‌گیری‌های سریع و غریزی شکل گرفته حالا نمی‌تواند بدون هیچ نقصی در الک کردن ایده‌ها و عواطف صاحبش، حوصله کند و صبوری به خرج بدهد. فارغ از مسئله‌ی تکامل مغز، ترس و شکنندگی ما در مواجهه با تصویر تازه‌ای که از خود می‌بینیم هم ممکن است باعث شود درون‌نگری را پس بزنیم و همین مسئله باعث خراب‌تر شدن اوضاع هم می‌شود:

«احساسات و امیالی که واکاوی نشده‌اند به سادگی ما را به حال خود نخواهند گذاشت؛ آن‌ها در وجودمان لانه می‌کنند و انرژی خود را به شکلی تصادفی به دیگر مسائل مجاور خویش می‌گسترانند.» حسادتی که لباس کینه می‌پوشد؛ جاه‌طلبی‌ای که به شکل اضطراب بروز می‌کند و اعتیاد به پورنوگرافی، اخبار، الکل و... راه‌هایی هستند که مغز برای رویارویی دردناک ما با بخش‌هایی از خودمان که باید تغییر کنند انتخاب می‌کند.

از خودتان بپرسید
این سه سوال مهم را به خاطر بسپارید:

هم‌اکنون بابت چه چیزی اضطراب دارم؟
هم‌اکنون بابت چه چیزی عصبانی‌ام؟
هم‌اکنون بابت چه چیزی هیجان دارم؟

این سوال‌ها کلید ورود به تعمق فلسفی هستند.
نویسنده از شما می‌خواهد بخشی از وقتتان را که قرار نیست مشغول انجام دادن کار خاصی باشید صرف پاسخ دادن به این پرسش‌ها کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا بتوانید گره‌های روانی حل‌ نشده‌تان را ببینید. در این بخش از کتاب می‌توانید به کمک تمرین‌های ارائه شده و توضیحات نویسنده به درک خوبی از نگرانی‌هایتان برسید و به آن‌ها فرصت درک شدن و خنثی شدن بدهید تا تبدیل به پریشانی‌های بی‌اساس نشوند.

میراث عاطفی ارزشمند
یکی از دارایی‌های نجیب‌زاده‌های اشرافی، شجره‌نامه‌ای بود که در آن شجره‌ی خانوادگی‌شان را نسل به نسل نشان می‌داد. کسی که پایین‌ این شجره‌نامه‌ی طولانی قرار می‌گرفت میراث‌‌خوار همه‌ی چیزهای قبل از خود بود. اگر قرار بود بین دو خانواده‌ی اشرافی وصلتی صورت بگیرد؛ آنها با دقت شجره‌نامه‌ها را مورد بررسی قرار می‌دادند. تصور کنید چه خوب می‌شد اگر میراث عاطفی‌ای که هر کدام از ما از خانواده و اجدادمان دریافت کرده‌ایم شبیه به یک شجره‌نامه نوشته می‌شد؛ در این صورت هر کس زخم‌های خودش را به خوبی می‌شناخت و می‌دانست که چطور می‌تواند با پا نگذاشتن روی روان‌زخم‌های افراد دیگر، ارتباط بهتری با آن‌ها داشته باشد.

قاضی مهربان‌تری باشید
درون هر کدام از ما قاضی‌ای نشسته است که اعمالمان را زیر نظر دارد و تأثیرمان بر دیگران، شکست‌ها و موفقیت‌هایمان را دنبال می‌کند و در نهایت، حکمی درباره‌ی ما صادر می‌کند. این حکم، میزان همدلی و اعتمادبه‌نفس ما را تعیین می‌کند. اینکه چقدر خودمان را ارزشمند می‌دانیم یا نه، به میزان تحکم این صدا بستگی دارد.
این صدا در اصل می‌تواند طنینی از چندین و چند صدای مختلف باشد. صدای پدر و مادری خسته، معلمی عصبانی، حرف‌های قلدر کلاس یا عضوی از خانواده که همیشه به دنبال تحقیر ما بوده است. این صداها در ذهن ما بارها مرور شده و در نهایت تبدیل به شیوه‌ی تفکر ما شده‌اند.

شما نمی‌توانید به صدای قاضی درونتان بی‌توجه باشید؛ در واقع: «نکته این نیست که دیگر هیچ‌گاه خودمان را قضاوت نکنیم بلکه نکته این است که بیاموزیم برای خودمان قاضی بهتری باشیم.»

خودتان را در معرض صداهای بهتری قرار دهید. آن جمله‌های محبت‌آمیزی که از مادربزرگ، خاله یا دوستتان شنیده‌اید را به خاطر بیاورید؛ برای خودتان دوست بهتری باشید تا از قاضی درونتان، فرد همدل و مهربان‌تری بسازید.

هیچ گردویی بی‌نقص نیست
مغز ما که شکل و شمایل یک گردو را دارد ماشینی است که نمی‌توان آن را بدون نقص دانست؛ «این گردو چنان تحت تأثیر وضعیت بدنمان است که حتی خودش هم متوجه نیست.»

افکار و ایده‌هایی که نمی‌دانید از کجا سر بر آورده‌اند به احتمال زیاد تحت تأثیر میزان خواب، قند خون، هورمون‌ها و دیگر فاکتورهای فیزیولوژیک شکل گرفته‌اند. شاید بهتر باشد قبل از این‌که به فکر جدایی بیفتید یا از کارتان استعفا بدهید به تخت خواب برگردید یا چیزی بخورید تا سطح قند خونتان بالا برود.

کتاب «خودشناسی» [Self-knowledge] نوشته‌ی آلن دوباتن [Alain de Botton]، یکی از مجموعه کتاب‌های مدرسه‌ی زندگی است که با هدف کمک برای داشتن زندگی بهتر نوشته شده‌اند. این کتاب می‌تواند به سادگی و خوانایی هر چه تمام‌تر به شما نشان دهد که «بایستی با بدترین نگرانی‌هایمان تک به تک روبه‌رو شویم تا دریابیم که اکثرشان چندان ناظر به هیچ خطر جدی‌ای نیستند.»

بیایید به آن سه سوالی که پیش‌تر درباره‌شان حرف زدیم برگردیم؛ می‌توانیم برای هرکدام یک داستان کوتاه یا رمان بنویسیم؛ چه اشکالی دارد! قلم و کاغذ آماده دارید؟

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...