ادبیات در برابر مصائب دنیای جدید | اعتماد


«استانبول استانبول» [Istanbul Istanbul چهارمین داستان بلند بورهان سونمز Burhan Sönmez]، نویسنده توانای اهل کشور ترکیه است که ابتدا در سال ۲۰۱۵ به چاپ رسید و پس از ترجمه در ۳۶ کشور جوایز حائز اهمیتی را از آن خود کرد.

استانبول استانبول» [Istanbul Istanbul  برهان سونمز Burhan Sönmez]

این اثر، بنا بر اذعان آشکار نویسنده در متن، اقتباسی از دکامرون، اثر تمثیلی و قرون وسطایی بوکاچیو است؛ رمانی مشتمل بر 10 روز روایت متفاوت سه زن و هفت مرد که با هدف اجتناب از ابتلا به طاعون از فلورانس گریخته، به خانه‌ای در منطقه‌ای ییلاقی پناه برده و جهت گذران وقت برای یکد‌یگر داستان‌های عشقی روایت می‌کنند. اما در مقایسه نخستین استانبول استانبول با این اثر قرون وسطایی، به‌وضوح می‌توان به تمایز و برتری آن نسبت به دکامرون در شیوه روایت، شخصیت‌پردازی، سبک نگارش و انتخاب داستان‌ها، معماها و بازآفرینی مضامین پرمعنا، قابل تامل و دارای ارزش‌های فلسفی، انسانی و اخلاقی پی ‌برد. فحوای متمایز داستان‌ها، انتخاب راویان متفاوت و سبک برجسته روایت در استانبول استانبول در برابر شیوه نگارش و روایت ساده بوکاچیو در دکامرون- که در آن به نقل داستان‌های هرزه عشقی پرداخته شده است- آشکارا نمایان است. چنین سبک متفاوت پردازشی که در آن داستان‌های گوناگون در دل داستان هر یک از چهار راوی در بند در سلولی زیرزمین روایت می‌شود از ویژگی‌های برجسته این رمان به‌شمار می‌رود. فراداستان و فراروایت که به شکلی زیبا و دلپذیر توجه مخاطب اثر را به طریقه نگارش و شیوه روایت اثر جلب می‌کنند از روش‌های پیچیده‌ داستان‌نویسی محسوب می‌شوند که نمایانگر تبحر و ذکاوت نویسنده است.

در این رمان در سلولی سرد و تاریک، چهار زندانی به شیوه راویان داستان بوکاچیو برای یکدیگر به قصه‌بافی و نقل حکایت می‌پردازند تا از بار درد و اندوهی بگریزند که هر یک به آن گرفتار آمده‌اند؛ قصه‌هایی از استانبول و درباره استانبول. استانبولی که نه‌تنها بخشی از جغرافیای کشور ترکیه، بلکه گستره جهانی نامحدودی را در برمی‌گیرد و استعاره‌ای از جهان مخلوق و مصنوع بشر در عصر حاضر‌ است.

روایت استانبول استانبول با دمیرتای، دانشجویی جوان، ناپخته و بی‌تجربه آغاز می‌شود و با روایت دایی کوهیلان، مرد روستایی مسن و مجربی به پایان می‌رسد که داستان‌های ناب فراوانی در آستین دارد. در باب عناوین فصول این اثر می‌توان چنین اذعان داشت که نام هر فصل اشاره یا استعاره‌‌ای را با خود به‌همراه دارد: از «در آهنی» عنوان فصل نخست داستان که استعاره‌ای از مرگ و یا گذار از سطح خودآگاه ذهن به سوی ناخودآگاه است گرفته تا عنوان فصل پایانی کتاب «قهقهه زرد»ی که هر یک از زندانیان در بند در برابر مرگ خویش سرمی‌دهند.

اگر چه میان شیوه روایت و رویکرد هر یک از راویان - اعم از دمیرتای، دکتر، کامو سلمانی و دایی کوهیلان - در قصه‌گویی و داستان‌سرایی تفاوت چشمگیری دیده نمی‌شود، اما شایان ذکر است که چنین عدم تفاوت آشکاری خود برگرفته از این واقعیت است که بشر در ذات خویش ویژگی‌های مشابه و مشترک فراوانی دارد. این تفاوت تنها آنجا آشکار می‌شود که سونمز، راوی زن خاموش و دربند رمان خود یعنی زینه سودا را در رنج و سکوت و در قالب ناظر و روایتگر صامت داستان به مثابه نقش و حضور زن در دنیای خفقان‌آور سنتی به تصویر می‌کشد. راوی بی‌صدایی که مقتدرانه در سکوت به مبارزه خویش ادامه می‌دهد و در دنیای مردانه این داستان، جای خالی نقش و روایت زنانه در ادبیات مردمحور جامعه سنتی مردسالار را پر می‌کند.

استانبول استانبول با منطق کل به جزء پردازش شده ‌است و در فصول نخستین آن، خواننده از کلیت در بند بودن هر یک از راویان داستان و نهفته بودن راز زندانی شدن آنها آگاه است اما از چرایی، چگونگی و جزئیات اطلاعی ندارد و تنها با خواندن رمان و نزدیک شدن به فصول انتهایی است که اندک ‌اندک به اسرار نهان هر یک پی ‌می‌برد و درمی‌یابد که در سطوح مختلف فلسفی، انسانی، سیاسی و اخلاقی با داستانی چند لایه مواجه است و تنها به شهر استانبول محدود نمی‌شود: جغرافیایی تحت عنوان استانبول که به سبب وقوع حوادث مختلف تاریخی و سیاسی به نمادی از درد، رنج، فلاکت، مالیخولیا و بیم و امید مبدل شده و برای انتقال مفاهیم و مضامین متعدد مورد نظر نویسنده که خود متعلق به همان جغرافیاست انتخاب شایسته‌ای به ‌شمار می‌رود. استانبول با اشاره‌ای ضمنی به دنیای درون هر فرد، بنا بر تعریف زیگموند فروید از سطوح مختلف ذهن و اشکال مختلف آگاهی روی زمین بیانگر سطح خودآگاه ذهن و استانبول زیر زمین و یا سلول زندان حاکی از سطح ناخودآگاه ذهن هر یک از چهار راوی داستان است که در این سطح (ناخودآگاه) درصدد گریز از وضع پیش‌‌رو بوده و در عین حال به کنکاش و جست‌وجوی حقایق در قالب داستان‌های کوتاه ساده اما عمیق و فلسفی می‌پردازند. فضای سرد، تاریک، نمور، وحشت‌بار و حزن‌انگیز این رمان نیز گواه و موید آن است.

درد و رنج در برابر تسلی، بیم و امید در برابر ناامیدی، عناد در برابر نوع‌دوستی و هم‌دردی، چرخه تکرار، دور باطل، جبر و تقدیر در برابر حق انتخاب و تصمیم‌گیری، حقیقت در برابر انکار، نور و آگاهی در برابر تاریکی و جهل، قدرت خیال و رویاپردازی در برابر محدودیت‌های منطق و ذهن، شهرزدگی، رسانه‌زدگی و انزوا و الیناسیون به مثابه عوارض مدرنیته و تقابل آن با زندگی روستایی و در طبیعت را می‌توان در کنار مضامین فراوان دیگر از درونمایه‌های اصلی این رمان برشمرد. مفاهیم و مضامینی که با طرح آرمان‌شهری که انتظار می‌رفت استانبول به شکل استعاره‌ای- و دنیا در مفهوم کلی - به آن تبدیل شود و کابوس‌آبادی که در نهایت از آن برجا ماند به این اثر معنا و مفهوم بسیار بخشیده‌اند. در کنار مفاهیم گسترده و موضوعات متعدد اخلاقی، انسانی و فلسفی مطروحه در این اثر، روایت‌محوری و شخصیت‌محوری بارز این داستان بلند به‌شمار می‌رود و استانبول زیر زمین و یا استانبول آن بالا دنیای مشترک خیالی و واقعی چهار راوی داستان است. این در حالی است که با گسستن مرز رویاپردازی و واقعیت در داستان این سوال مطرح می‌شود که به‌راستی واقعیت کدام است و آیا رویا و خیال خود جلوه دیگری از واقعیت نیست؟

در این رمان که ویژگی میان متنی بودن نیز از نقاط قوت آن است، با روایت‌های گوناگون هر یک از چهار راوی داستان که با توجه به پیش‌زمینه و بستر فرهنگی و اجتماعی پیشین خویش به قصه‌گویی می‌پردازند، سلول زندان زیر زمین به خیابان‌های شهر استانبول بدل می‌شود و مرز واقعیت و خیال درهم ‌می‌شکند. بورهان سونمز در این اثر سبک روایت شرق را که از خصوصیات آن طرح حکایت، معما و داستان‌های کوتاه رازآلود است با دو پدیده فراروایت و فراداستان تلفیق کرده و به این شیوه «ادبیات به مثابه هنر» را مأمن و راهی برای تاب ‌آوردن در برابر معضلات و مشکلات پیش ‌روی بشر در دنیای مدرن برمی‌شمرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...