تازه‌ترین رمان ماریو بارگاس یوسا که در سال 2015 روانه بازار جهانی کتاب شد، چند روزی است که با ترجمه خجسته کیهان در ایران منتشر شده است.

به گزارش خبرنگار، این رمان «قهرمان عصر ما» نام دارد و یوسا در آن، دو روایت موازی را پیش می‌برد که اگرچه در حوالی پایان اثر به هم می‌رسند، اما هرکدام دنبال‌کننده موضوع اجتماعی خاصی است.

حوادث رمان در جامعه معاصر پرو رخ می‌دهد. ماجرای اول، با نامه‌های افرادی مشکوک آغاز می‌شود که قصد باج‌خواهی از صاحب یک شرکت ترابری را دارند. او قرار نیست تسلیم باج‌خواهان شود و همین مسئله، گره‌های داستان را شکل می‌دهد. در روایت دوم، رابطه پسر یک خانواده با مردی مرموز، برای او دردسرساز شده است.

با وجودی که برخی شخصیت‌های پیشین رمان‌های یوسا در این اثر نیز حاضر شده‌اند، اما باید گفت که حال و هوای این رمان با دیگر آثار او متفاوت است و نویسنده درصدد دست زدن به تجربه‌ای تازه بوده و بیش از هر چیز به مسائل گریبانگیر انسان جوامع امروزی نظر داشته است.

«قهرمان عصر ما» با ترجمه خجسته کیهان، در 408 صفحه و با قیمت 27 هزار تومان از سوی بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر شده است.

خجسته کیهان پیشتر رمان «دختری از پرو» را از این نویسنده ترجمه و منتشر کرده بود. همچنین به زودی مجموعه داستان‌هایی از یوسا با عنوان «تازه کارها» با تلاش همین مترجم در بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به چاپ می‌رسد.
 

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...