ساخت و پرداخت نگاه جامعه‌شناسانه | شرق


«جامعه‌شناسانه اندیشیدن»[Thinking sociologically] آخرین اثر زیگمونت باومن [Zygmunt Bauman]، نظریه‌پرداز و جامعه‌شناس برجسته لهستانی‌ است. آخرین ویراست این اثر پس از درگذشت باومن و با همکاری تیم مِی [Tim May] منتشر شده که با ترجمه فرهنگ ارشاد از این نسخه در نشر نی به چاپ رسیده است.

خلاصه جامعه‌شناسانه اندیشیدن»[Thinking sociologically] زیگمونت باومن [Zygmunt Bauman]،

باومن و مِی در این اثر مسائل اجتماعی را در چارچوب آخرین تحولات مفهومی آن مورد بررسی قرار می‌دهند. جهانی‌شدن، تغییرات اقلیمی، تاب‌آوری و دگرگونی‌های ناشی از پیشرفت‌های پرشتاب فناوری‌های نوین در کنار مسائل و مفاهیم کلاسیک جامعه‌شناختی مانند نابرابری، عدالت اجتماعی و دربرگیری قرار گرفته تا منظومه فکری‌ جدیدی ترسیم شود. چنان‌که نویسندگان اشاره می‌کنند: «جامعه‌شناسانه اندیشیدن ما را در فهم یکدیگر و خودمان یاری می‌دهد و تبیین‌های ارزشمندی درباره پویایی‌های جوامع و مناسبات اجتماعی فراهم می‌آورد».

باومن با وام‌گرفتن مفهوم «مدرنیته سیال» از گیدنز، آن را پرورانده و کتابی هم با عنوان «مدرنیته سیال» در سال ۲۰۰۰ از او منتشر شده است. فرهنگ ارشاد در گفت‌وگویی با «ایبنا» به این مفهوم در اندیشه باومن اشاره می‌کند و می‌گوید «باومن مانند بسیاری از جامعه‌شناسان، بر مدرنیته نقد بنیادی دارد و به ‌همین خاطر به تفکر پسامدرنیته دل می‌بندد. اما به‌تدریج بر پسامدرنیته نگاهی نقادانه پیدا می‌کند. به‌ همین خاطر، با توجه به شرایط کنونی جامعه جهانی ترجیح می‌دهد به جای پسامدرنیته، از ترکیب مدرنیته سیال استفاده کند. او عواملی مانند عدم‌ قطعیت و بی‌اطمینانی، پیش‌بینی‌ناپذیری امور اجتماعی، تغییرات و تحولات همیشگی و شکاف بین قدرت و سیاست را از عناصر اصلی مدرنیته سیال می‌داند و به ‌این ترتیب، چنان‌که می‌فهمیم، این عنوان برای شرایط مزبور قابل توجیه است». در کتاب «جامعه‌شناسانه اندیشیدن» بارها بر اهمیت اخلاق در جامعه‌شناسی تأکید شده است، مترجم کتاب می‌گوید: «بحث اخلاقیات در دیدگاه باومن موضوعی مهم است.

باومن جامعه‌شناس اخلاق‌گرا و پیشنهاددهنده ترمیم اخلاقی جامعه مدرن است. باومن به‌عنوان جامعه‌شناس اخلاقی، حداقل از این بابت دنباله‌رو کانت، دورکیم‌ و امانوئل لویناس است. در اشاره‌ای کلی از گفته کانت و دورکیم برمی‌آید که در مناسبات اخلاق با زندگی اجتماعی (علم اخلاق)، این مقوله مفهومی دولایه دارد و برای هرکدام از آنها در زبان لاتین واژه متفاوت به کار گرفته می‌شود: Morals و Ethics که می‌توان هر دو را به‌صورت «اخلاقیات» ترجمه کرد، اما تفاوتی بسیار ظریف و نیز بسیار مهم بین آنها وجود دارد. من واژه اول را به‌صورت «اخلاق فردی یا شخصی» و دومی را «اخلاق جمعی» ترجمه می‌کنم. مسلما این دو جنبه اخلاق از یکدیگر جدایی‌پذیر نیستند، اما هرکدام کارکرد متفاوت و مکمل یکدیگر در زندگی اجتماعی دارند». چنان‌که فرهنگ ارشاد می‌گوید، باومن در مسیر تکامل فکری و پس از کشاکش‌های دوران هیتلری و سال‌های جنگ جهانی دوم و پس‌لرزه‌های آن در سراسر دهه ۱۹۶۰، در دهه ۷۰‌ کم‌کم از پایبندی به یک چارچوب فکری واحد و گرایش‌های ایدئولوژیک (عمدتا از مارکسیسم) گذر می‌کند و فکر می‌کند با تقویت تفکر انتقادی و به‌ویژه با تحلیل انتقادی سنت روشنگری و مدرنیته (و سپس پسامدرنیسم) می‌تواند با بیان دقیق‌تری به مسائل و تحولات اجتماعی بپردازد.

از آن پس، در هر تحلیل رویکردی امور اجتماعی، توسل به نگرش مارکسیستی فقط یکی از عوامل نافذ در شکل‌دادن به اندیشه و گفتار او بود. باومن در نقد بر مدرنیته و توجه به پسامدرنیته به‌مثابه راهبردی انتقادی و رهایی‌بخش، تا حدودی به جهان‌بینی اندیشمندان مکتب فرانکفورت نزدیک می‌شود. گو اینکه با آنها تفاوت‌هایی نیز دارد، چنان‌که متفکران مکتب فرانکفورت در کارهای خود به تحلیل و نقد صنعت فرهنگ و جامعه بسیار مدیریت‌شده و سرکوبگری می‌پردازند و باومن بیشتر به نقد جامعه مصرفی (که همچون صنعت فرهنگ، از ترفندهای نظام مدرن سرمایه‌داری است) و نیز نقد تبلیغات اغواگرانه برای مصرف بیشتر (برساخت ارزش‌های فرهنگ مصرف) علاقه‌مند می‌شود و حتی در نقد اغواگری به نظریه‌پردازی و پرداخت دورنمایی از فرانظریه روی می‌آورد. او در این رهگذر نقد اغواگری، به تأکید بر اهمیت اخلاقیات در جامعه می‌رسد.

او در نقد فرهنگ و جامعه مصرفی این باور را بارور می‌کند که در شرایط کنونی جهانی‌سازی، نظام قدرت به جای اینکه به جای پای خود ‌در قانونیت و مشروعیت خود در میان مردم بیندیشد، به سرکوبگری (دیدگاه فرانکفورتی) و اغواگری (باومنی) و تبلیغات برای فربه‌شدن جامعه مصرفی و فرهنگ و اخلاص مصرف‌گرایانه می‌پردازد. او بر بی‌تفاوتی اخلاقی و کم‌رنگ‌شدن اخلاقیات در شکل‌های نوین زندگی امروز، نگاه نقادانه دارد. مبانی فکری دیدگاه باومن بر رویکرد دورکیم و همچون او در دنباله‌روی از کانت و لویناس استوار است و بر این پایه، اخلاقیات را در ارتباط با الزام‌های جامعوی (یا جامعه‌زیستی) و در جهت تقویت همبستگی اجتماعی مورد توجه قرار می‌دهد. در همین رهگذر است که به لویناس روی آورده و بر گفته معروف او که «اخلاقیات، همان فلسفه نخستین بشر است» و بر مسئولیت‌پذیری اجتماعی به‌منزله ویژگی مقدم مؤکد در زندگی اجتماعی انگشت تأکید می‌گذارد. باومن در آثارش خاصه در این کتاب، به مقوله اخلاق پرداخته و معتقد است جامعه‌شناسی بدون در نظر گرفتن بعد اخلاقی ابتر خواهد بود. به همین دلیل برخی از مفسران او را «صدای اخلاق در دوران مدرنیته سیال» خوانده‌اند.

باومن همچنین در نگاهی انتقادی به مدرنیته بر این نکته تأکید می‌کند که پیشرفت‌های عقلانی و فنی مدرنیته، نه‌تنها آزادی را تضمین نکرده، بلکه گاه به محدود‌شدن آن منجر شده‌اند. در مقدمه کتاب «جامعه‌شناسانه اندیشیدن» مؤلفان چنین آورده‌اند که «جامعه‌شناسی هم شیوه‌های چارچوب‌بندی جهان اجتماعی را در بر می‌گیرد و هم روش‌های فهم و تبیین آن را. جامعه‌شناسی مجموعه پرمایه و قابل توجهی از دانش دارد که در طول تاریخِ حیاتِ این رشته روی هم انباشته شده است. تأملات جامعه‌شناختی در آثار فیلسوفان و متألهین دو هزار سال گذشته به‌روشنی دیده می‌شود. واژه جامعه‌شناسی در نیمه اول سده نوزدهم به کار گرفته شد و تطورات آن با هدف مطالعه نظم و تحولات اجتماعی از این تاریخِ پردامنه سود جست. اکنون کتاب‌ها و مجلات موجود در کتابخانه‌ها حکایت از رشته‌ای دارند که سنتی غنی از مطالعات دارد. این منابع دانش و بینش لازم برای خوانندگان عمومی، دانشجویان و آن دسته از افرادی را فراهم می‌کند که می‌خواهند جامعه‌شناس حرفه‌ای شوند؛ کسانی که می‌توانند بدین‌ وسیله درکشان را از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، گسترش دهند». از دید باومن و می، تفاوت‌های علوم انسانی مربوط به تقسیم‌بندی در جهانی است که هرکدام مطالعه‌اش می‌کنند: «کنش‌های انسانی یا جنبه‌هایی از کنش‌های انسانی وجود دارند که با یکدیگر متفاوتند و رشته‌های علم به این واقعیت توجه می‌کنند. هر رشته علمی از گذشته خود و منحصربه‌فرد بودن نقطه تمرکزش داستانی روایت می‌کند و قلمرو پژوهشی خود را برمی‌سازد. تاریخ با کنش‌هایی سروکار دارد که در گذشته اتفاق افتاده‌اند، در حالی که جامعه‌شناسی بر جامعه کنونی تمرکز دارد».

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...