بلبل‌نامه. مثنوی عرفانی منسوب به شیح فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر عطار نیشابوری (512 یا 513 یا 527-627) شاعر و عارف معروف ششم هجری. بلبل نامه که در صحت انتساب آن به عطار تردیدهایی وجود دارد، مثنوی عرفانی کوتاهی است که آن را "گل و بلبل" نیز خوانده‌اند. این مثنوی در حدود 630 بیت دارد. خلاصه داستان آن چنین است: بلبل عاشق گل می‌شود و ناله‌های عاشقانه او پرندگان دیگر را آزار می‌دهد. پرندگان شکایت نزد سلیمان پیامبر می‌برند. مجلسی در حضور وی تشکیل می‌شود و او باز را نزد بلبل می‌فرستد. بلبل نزد پیامبر حاضر می‌شود و محاکمه صورت می‌گیرد. بلبل با سرسختی از خود دفاع و شاکیان را مغلوب می‌کند و عاقبت با نصایح هدهد آرام می‌گیرد.

به نظر می‌رسد که سراینده سوز دل خود را از زبان بلبل بیان کرده و بلبل تمثیلی از خود اوست که در مشغله دنیای مادی از هم جنسان خود احساس رمیدگی می‌کند. بلبل، نخست از سیمرغ پادشاه پرندگان شکوه دارد. سپس از شاهین و پس از آن از طوطی که شاید تمثیلی از شاعران مدیحه‌سرا باشد. و از طاووس نماینده محبوب شاه، و سرانجام از لاشخور که نماد کهنه‌پرستی است. در آخرین بخش مجلس، هدهد، مظهر شیخ عارف و مقدس ظاهر می‌شود. سراینده در پایان به نصیحت فرزند خود ضیاءالدین یوسف می‌پردازد که در آن زمان چهار ساله بوده است. این قسمت از نسخه‌های چاپی حذف شده و از این رو شمار ابیات بلبل نامه در دست‌نویس‌ها بالغ بر 700 بیت است.

نسخه چاپ شده بلبل نامه با این ابیات شروع می‌شود:
به توفیق خدای صانع پاک
که دانش می‌نهد در مرکز خاک
ز بلبل‌نامه بیتی چند گویم
چو آب معرفت آمد به جویم

و با این بیت ها پایان می‌گیرد:
تو آن پروردگار کردگاری
که بی جبر و قلم صورت‌نگاری

ببخشی جرم «عطار» ای خداوند
نداری جان او در غفلت و بند

و در برخی دیگر از نسخه‌های خطی چنین آغاز می‌گردد:
قلم بردار و راز دل عیان کن
سرآغازش به نام غیب دان کن
 

این منظومه شهرت فراوان یافته است. از بلبل نامه نسخه‌های خطی متعددی در کتابخانه‌های ایران، ترکیه، هند، پاکستان، کتابخانه عارف حکمت مدینه و کتابخانه موزه شرق آکادمی علوم روسیه محفوظ است. از این منظومه با همه اعتبار و شهرت، تاکنون چاپ انتقادی منتشر نشده است. و فقط به صورت بازاری چند بار در هند و ایران به طبع رسیده است. از جمله در کانپور هند همراه مثنویات دیگر عطار همچنین به خط "جواد شریفی" همراه منظومه‌های "نزهة الاحباب" و مفتاح الفتوح منسوب به عطار در تهران (1312ش) نسخه‌های چاپی آن همانند نسخ خطی نایاب است.

سیدعلی آل داوود. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...